شیوه زندگی ساکنین روستای بنار آبشیرین 1
بخش اول قسمت اول
با شروع زندگی جمعی انسانها ، همواره شرایط اقلیمی وطبیعت مناطق بخصوص پوشش گیاهی و درختان نقش بسزایی در شیوه ی زندگی آنان داشته تا جاییکه امروزه که صنعت و ماشین نیز همه چیز را تحت الشعاع قرارداده ولی بشر همواره با الهام از مظاهر طبیعی و خصوصیات منطقه ای خود نقش این شرایط را در صنایع و روش زندگی خود نشان داده است .
در این نوشته نیز تلاش شده است با استفاده از شواهد و مشاهدات نویسنده و نقل و قول افراد مطلع و کتب و مدارک موجود شیوه زندگی ساکنین روستای ما و نقش شرایط طبیعی بیان شود . بنابراین در چند بخش به این موضوع پرداخته شد ه است . که بخش اول به نخل و صنایع و مشتقات این درخت اختصاص داده شده است .
بخش اول- نخل ومصنوعات بر گرفته از آن
الف - محصولات مورد استفاده در ساخت و سازها :
درگذشته نه چندان دور، آن گاه که هنوز زندگی رنگ و بوی طبیعی بیشتری داشت و مصنوعات، زندگی ساکنین روستای زیبای ما (بنار آب شیرین) را کمتر احاطه کرده بود. آنان اغلب مایحتاج خود را از طبیعت و به کمک دست تهیه می کردند و اگر هم دخالت ماشین بود، ساده ترین ماشین ها و ابزارهای اولیه را مورد استفاده قرار می دادند، نخل یکی از درختان این دیار است که نه تنها میوه آن (خرما) قوت لایموت ساکنین روستای ما و روستاهای هم جوار بوده بلکه تنه و شاخ و برگ آن نیز نقش اساسی و حیاتی در زندگی آنان داشته است، شاید کلماتی از قبیل: شاهار، لیتک، تاپول، پیش، سته، سجم، بند لیفی، بند پیشی، درخس، درخونه، دول، لوکه، مشکلون، تمپلی، کپر، پاپیشی و ... را شنیده اید و با آنان آشنایی داشته باشید ، اما اگر آشنا نیستید و دوست دارید مختصر آشنایی بدست آورید با ما همراه شوید چونکه در ادامه به اختصار توضیحاتی ارائه خواهد شد و ضمن تعاریف1 اصطلاحات و واژه ها به صنایع دستی و نوع زندگی در« بنار آب شیرین »اشاره خواهد شد و خواهید دید که چگونه سادگی در تار و پود زندگی روستایی ما جریان داشته است.
پیش (piš): برگ سبز و باریک شاخه درخت نخل که از آن وسایل حصیری (تک، بل، بلتک و طناب) بافته می شود.
شاهار (šâhâr): شاخه نخل بدون برگهای سبز، ممکن است محرف «چهار» باشد. «چهار اسم هندی درخت است. دهخدا»
شاهاربندی (šâhâr bandi): نوعی اسکلت سازی سقف ویژه اتاقک هایی است که از شاخار و برگ نخل و درختان دیگر ساخته می شود، قراردادن تیرچه (تیرهای فرعی) روی تیر اصلی سقف.
کشاورزی 33
نخل بخش دهم
« چومه chumeh » محفظه ای رو باز ، با دیوار بلوکی یاگچی بود که کف آن چندین شیار داشت . شیارها در شیبی ملایم در انتها به هم می پیوستند و به سوراخی که زیر دیوار چومه محل تلاقی شیارها به هم ، تعبیه شده بود می رسیدند . باغبان ردیفی چوب « درخونه darkhuneh » در جهت خلاف شیار های کف چومه ، روی آن می گسترد و « تـَک tak » روی آن پهن می کرد و خرما روی آن می ریخت . چند تُـن خرما روی هم فشرده می شد و شیره ی آن به زیر می چکید و در شیارها جریان می یافت و از سوراخ بیرون می آمد . معمولا محل خروج شیره از دیوار چومه ، با لوله ای کوتاه تنظیم می شد . شیره از لوله می گذشت و در ظرفی که زیر لوله در گودگاهی بیرون چومه گذاشته بود می ریخت . هر گاه ظرف که معمولا سطل بود پر می شد ، کشاورز آن را در قوطی ها یا هر ظرفی که داشت ریخته و آماده ی فروش می کرد . « دشو deshow » (دوشاب ) مانند عسل شیرین و بسیار مقوی و با نان قابل خوردن بود . در این فصل برخی به « کپر خارکی kapar-khaaraki» نیز می رفتند . موسی امیدی زاده ( عوضی بناری ) طی مطلبی کوتاه در باره ی گپر خارکی و « تاپو taapu» برای بنارانه نوشته است :
« ازاول مهرماه که فصل جمع آوری خرما بود تمام کشاورزان نخل دار زن ومرد همه باتلاش وکوشش زیاد خرمای نخل ها راجمع می کردند وهریک ازخانوارها ذخیره خرمایی برای خود داشتند تاسال آینده که مجددا خرما به دست می آمد. افرادزیادی هم بودند که باغی نداشتند وبرای سیرکردن خود وخانواده مجبور بودند بااندک پس انداز خود، خرما بخرند ویادرباغ دیگران کارکنند تاخرمای یک سالشان رابه دست بیاورند وبتوانند برای خودآذوقه ای در"تاپو"ذخیره کنند تاازگرسنگی رنج نکشند البته به این افراد"کپرخارکی"می گفتند. »
کار نخل پایانی ندارد . و از فردای جمع و جور کردن و فروختن خرما ، کشاورز دوباره به باغ می رود . بهداشت باغ را در دستور کار خود قرار می دهد . چون پاییز در راه است ، فرصت مناسبی برای سوختن گـُرد ها و خارهاست . پس از آن شخم می زند و به شیوه ی غرقابی ، نخل هایش را آب می دهد و با نخل هایش پیوند ی دایمی دارد . در اواخر زمستان تا اوایل فروردین ، « پنیر » فراوان است . اگر نخل نری نباشد که آن را بکشند ، اگر دمیت ها را برای کاشتن نگه می دارند ولی معمولا در تنه ی هر نخل و بالاتر از سطح خاک ، پاجوش های کوچک و بدون ریشه از پشت تاپول های نخل سر در آورده و رشد کرده که مواد غذایی خود را مستقیما از مادر ( نخل اصلی ) می گیرد که به آن « کاروک kaaruk » می گویند . هر گاه نخل از وجود کاروک ها پاک شود ، زمینه ی فربه شدنش نیز فراهم می شود به همین دلیل ، زمستان بهترین زمان برای از بین بردن آنان و بیرون آوردن پنیر آن هاست تا هم نخل آزاد شود و هم پنیر بر اثر آب باران شیرین شده باشد .
هیچ چیز از نخل اضافی نیست و ازتمام شاخ و برگ آن نیز می توان استفاده کرد . در بخش بعدی مصنوعاتی که از نخل تهیه می شود را می خوانیم .
_____________
تاپو taapu: خمره مانندی است گلین یاگچین که سه پایه داردودرآن خرما وگاه غله نگهداری می کنند ./سیری درگویش دشتستانی – طیبه برازجانی(پری)- ص 319
کپرخارکی kapar khaaraki:سایبانی است از شاخ وبرگ نخل که درنخلستان ها می سازندوپنگ های خارک وخرما را درآن انباشته می کنند تادرسایه ی آن دانه های خشک و خراب آنها را جدا نمایند ./همان . ص 529
کشاورزی 32
نخل بخش نهم
برای به دست آوردن خرمای خوب ، معمولا نخل ها را سم پاشی می کنند . بهترین زمان سم پاشی یکی قبل از کنه زدن ( زمانی که ریس های نخل پراکنده اند ) و دیگری قبل از خارک شدن است . فصل برداشت خرما که می رسید ، مردم از ابتدا تا پایان برداشت کامل محصول ، شبانه روز در کپر های خود در باغ می ماندند و کار می کردند .
باغداران با پروند به بالای نخل می رفتند و پنگ را به آرامی در زنبیل قرار می دادند آنگاه آن را می بریدند آنگاه ریسمانی بلند که یک سر به زنبیل و یک سر به پروند خود بسته بودند را پشت چوب های نخل عبور داده ، آرام آرام پنگ را به آرامی پایین می فرستادند . امروزه مردم همان جا زیر نخل ، پنگ ها را در زنبیل ها و جعبه ها می تکانند اما در دهه های گذشته ، پنگ ها را کنار هم روی تک ها صف می دادند و به ترتیب آنان را می تکاندند . خرماهایی که در پنگ می ماند را می چیدند و روی خرماها می ریختند و « دارپنگ » های بی خرما را منظم روی هم می چیدند تا خارک ها و رطب ها ی آن به مرور برسد و آنان را نیز بچینند و به خرما بیفزایند .
به دارپنگ های خشک شده ، « پنگاش » می گفتند و از آن برای جارو زدن حیاط استفاده می کردند . باغبانان خرما را دانه دانه ( کلّه کلّه ) پاک می کردند . منظور از پاک کردن ، جدا کردن خارک ، دنباز ، رطب ، « کَنگِه » ( خرمای خشک شده ) و « کت » های احتمالی از خرما بود . از کنگه برای غذای دام استفاده می شد و خارک ، دنباز و رطب نیز به مرور به خرما تبدیل می شد ولی چون کیفیت لازم را نداشت ، با قیمت ارزانتری به فروش می رفت . مردم روستا ، خرمای مصرفی سالیانه ی خود را یک جا برداشته و در « تاپو » می ریختند و به شدت به آن فشار می آوردند و زنجبیل به آن می زدند و برخی نیز به آن به طور پراکنده ، قصب می افزودند . تاپو ظرفی گچی بود که توسط روستاییان هنرمند ساخته می شد و معمولا عبدالکریم کهنسال ، عسکر عسکری و ... برای دیگران می ساختند . زیر تاپو ، سه پایه ی گچی قرار می دادند تا از زمین جدا بشود . روی سه پایه ، صفحه ای دایره ای کوچکی می ساختند و لبه های آن را کم کم بالا می آوردند و میانه ی آن را باز تر می ساختند و پس از آن دوباره تنگ می شد تا به دهانه ی تاپو می رسید . تاپو ها اندازه های مختلفی داشتند و بلندی آنان نیز تقریبا یک و نیم متر بود . وقتی خرماهای درون تاپو ته نشین می شد و دست به آن نمی رسید ، آن را خم کرده و سر تا سینه را درون آن می بردند تا خرما در آورند . خرما در تاپو غرق در دوشاب می شد و هر چه به ته آن می رسیدند ، میزان دوشاب بیشتر بود و بسیار پیش می آمد که رطوبت ناشی از دوشاب ، از بدنه ی تاپو بیرون می زد . هر گاه کسی نمی توانست خرمایش را به موقع بفروشد ، آن روی « چومه » می ریخت .
کشاورزی 31
نخل بخش هشتم
در هر باغی تعدادی نخل نیز وجود دارد که اگر چه تعدادشان فراوان نیست ولی معمولا همه ی باغ داران ، حد اقل چند اصله از آنان را کاشته اند . آن نخل ها بیشتر رطبی یا « خارکی » هستند یعنی محصول کال آنان نیز شیرین است . به تعدادی از نخل های معدود باغ ها اشاره ای می شود :
خدرووی ( خود رویی ) = این نخل پر ثمر و فوق العاده حساس است به گونه ای با کمترین آفت که به باغ می رسد ، ثمرش عیبناک می شود . حجم خرمای خودرویی کوچک تر از شاوی ( شهابی ) است اما آنچه این نخل را از سایر نخل ها ممتاز می کند این است که اولین رطب های باغ ، در پنگ های این نخل پیدا می شود . پس از این که رطب فراگیر شد ، خودرویی کمتر مورد توجه قرار می گیرد چرا که در دشتستان بهترین نوع رطب ، رطب کبکاب است . تعدادی نخل دیگر مث سمبرون ، گنتار و ... نیز هستند که در زمره ی نخل های خاسه محسوب می شوند و در رتبه های بعدی اهمیت قرار می گیرند . اما نخل هایی هستند که به « خارکی » معروف اند . تعدادی از این نخل ها ، پهک رشد یافته ی آنان نیز شیرین است که به آن « خلال » می گویند .
تاره یـَل اَ چه سفیدن و کسی خیری ندیدن
مُـکُ باور دیه اینجو خارکی بو و خلالی . استاد ایرج شمسی زاده
هنگامی که پهک ها رنگ شدند ، فوق العاده شیرین و خوش مزه هستند . چند نخل از این دست عبارتند از :
برهی : از نخل هایی است که سابقه ی آن در بنار به چند دهه می رسد و خارکی ترد و پر شهد دارد .
بریمی : این نخل نیز مثل برهی است اما در ذهن مردم ، اعتبارش به برهی نمی رسد .
حاج باقری : دارای خارکی شیرین و درشت است و قدمت آن در بنار زیاد است .
مکتیو : از نخل های معروف است و شکل خارک آن تقریبا استوانه ای است به طوری که سر و ته هر خارک به یک اندازه هستند .
شیخ عالی : از خارک های شیرین است که رنگ آن کاملا قرمز است . در قدیم برخی از افراد ، نخل های خارکی از جمله شیخ عالی ( شیخالی ) را درون حیاط می کاشتند که این رسم هنوز هم ادامه دارد اما برای این که رهگذران از نعمت خارک شیخ عالی باغ ها محروم نشوند ، این باور در جامعه رسد کرده که « هر کس در حیاطش نخل شیخالی بکارد ، از آن حیاط بار می کند و به جایی دیگر می رود » .
کشاورزی 30
نخل بخش هفتم
وقتی میوه ی کال خرما ( پهک ) به حداکثر رشد خود رسید ، کم کم رنگ می گیرد و هنگام « گُل خارک » فرا می رسد . به رنگ شدن خارک ، گل می گویند .
نخل شاوی که اندکی دیرتر شروع به رنگ شدن می کند ، فرصتی می یابد و قبل از رسیدن به این مرحله ، پنگ های خود را ویرایش می کند و در چند روز ، به شدت پهک هایش را می ریزد به طوری که اگر کسی از طبع و عادت آن بی خبر باشد ، نگران می شود . به این مرحله « شور شاوی » می گویند . پهک های ریخته ی شاوی ، نیمه ای له شده دارند که همین امر باعث می شود تا بسیار خوش مزه باشند و کشاورزان آنان را جمع کرده و برای خوردن به خانه بیاورند و گاه در بازار ها بفروشند . شاوی با این کار ، مجالی به پهک های باقی مانده می دهد تا رشد بیشتری داشته باشند . بیشتر نخل ها رنگ خارکشان زرد است اما درمیان باغ ، نخل هایی نیز یافت می شود که باری از خارک سرخ بر دوش می کشند تا به مقصد برساند . خارک نیز وقتی به کمال رسید ، چند هفته ای رنگین و زیبا می ماند آنگاه اندک اندک ته آن نرم می شود و این نرمی و شیرینی به سمت « کُـت » پیش روی می کند . « کُت » کلاهکی است که از یک سو به هسته ی خرما و از سویی به « ریس » وصل است . ریس رشته ای است قریب بیست تا سی عدد خارک را به خود وصل کرده و ته آن به « پَنگ » متصل است . پنگ شاخه ی محکمی است که تعداد زیادی ریس را به آن آویزان است . ته پنگ میان گردها به پنیر وصل است و تا قریب نیم متر ، به صورت صاف ومثل ساق دستی بیرون آمده و خوشه های خرما و خارک را به نخل متصل می کند . وقتی خارک زرد یا سرخ ، شروع به نرم شدن می کند ، می گویند « گـُل زده » است . خارک گُـل زده وقتی نیمی نرم و نیمی سخت باشد ، به آن « دنباز » می گویند . بخش نرم خارک وقتی تمام حجم خارک را پوشاند و نرم کرد ، « رطب » شده و هنگامی که چوب پنگ ها رو به خشک شدن نهاد و طراوت و شادابی پوست رطب به تیرگی گرایید ، به خرما تبدیل شده است . رطب چون نرم و آبکی است ، اگر از بالای نخل به پایین بیفتد ، روی زمین پهن می شود ( می چِلقد ) اما خرما چون گوشتی و سفت شده ، اگر از بالا به پایین بیفتد ، سالم می ماند . برخی از نخل ها در هنگام بو دادن ، خوب بو نگرفته اند به همین جهت ، خرمای آنان « سیس » می شود . سیس خرمایی کشیده و باریک تر از خرمای معمولی است که هسته ندارد و دیرتر می رسد. اگر باغی سیس شود ، قابل برداشت نیست و معمولا سیس ها را می برند و به دام ها می دهند . سیس از لحاظ کیفی با خرمای عادی تفاوت ندارد ولی پنگی که خرمای آن سیس شود ، وزنی ندارد لذا ارزش بریدن و فروش ندارد . وقتی خرما ها رسیدند ، وقت برداشت آنان فرا می رسد . مدت زمانی که خرما دول می زند ( فروردین ) تا زمانی که خرما بریده می شود (مهر ) بیش از شش ماه به طول می انجامد .
کشاورزی 29
نخل بخش ششم
از اواخر اسفند تا اوایل فروردین ، نخل ها « دول » (دلو ) می زنند یعنی غلاف محصول خود را آشکار می کنند . این غلاف ، پوسته ی سختی است با لبه ها ی تیز تا رشته رشته های ترد و سفید رنگ محصول نخل ، بدون آسیب و به سلامت از پشت « گُرد » های سبز و الیاف خشن نخل بیرون بیایند .
چند روزی به طول می کشد تا غلاف براثر رشد محصول ، تَرَک بردارد و سفیدی محصول آشکار شود . به این مرحله ، « فاش » شدن می گویند و این از معدود موردی است که در فرهنگ لغات بنار ، فاش به معنی آشکار به کار می رود . به رشته های سپید درون غلاف ها « تاره » می گویند
تاره یل پاکی سفید و یِ قرارن ، ورِ ما فرقی ندارن
ولی آخُر یکیشون سیس و یکیش خارک زرد شکریمو / استاد فرج الله کمالی
درچنین هنگامی بود که گذشتگان وقتی می خواستند با فرزندانشان و کوچکتران شوخی کنند ، می گفتند : « مُخ تاره زده » یعنی نخل تاره بار آورده ولی طوری بیان می کردند که شنیده شود : « مُختار ِ زده » یعنی کسی مختار را کتک زده است و در زبان مردم عامی نیز نوعی صنعت جناس به کار برده می شد . دراین مرحله باید نخل را « بو » بدهند . این کار به چند صورت انجام می گرفت . یک راه این بود که باغبان به تعداد لازم تاره های نخل نر را در کیسه ای می کرد و با خود به بالای نخل می برد و در دول ها می گذاشت . معمولا برای هر دول کبکاب ، چهار « ریس » ( رشته ) و برای سایر نخل ها کمتر می گذاشتند . اگر نخل بلند بود و دست کشاورز به آن نمی رسید ، با « پروند » بالای آن می رفت . راه دیگر که امروز معمول شده ، گرده افشانی است که معمولا گرده های نخل نر را جمع آوری کرده ، در پارچه ی ای قرار می دهند و به چوبی می بندند . چوب را در دست گرفته و با پارچه ، به دول های شکفته آرام آرام ضربه می زنند . ذرات گرده از پارچه نفوذ کرده و نخل را بارور می کند .
تاره های سفید ، پس از چند هفته بزرگ و بزرگ تر شده و کاملا از غلاف بیرون می آیند و پراکنده می شوند . به این مرحله « هواوو » می گویند . این مرحله نیز دیری نمی گذرد و تاره های به رنگ سبز در می آیند و بزرگ می شوند و کم کم پنگ به علت سنگینی رو به پایین خم می شود . به محصولات در این مرحله « پِهَک » می گویند . پهک ها وقتی سنگین شدند و روی « گُرد » های نخل افتادند ، نوبت به « کِنِه » زدن می رسد . در این مرحله ، باغبان با داس به سراغ نخل می رود و اگر نخل بلند است ، با پروند از آن بالا رفته و در ابتدای امر ، تمام « گـُرد » ها ی خشک ( شاخه های خشک ) را می برد و به زمین می ریزد. پس از آن گردی سبز از ردیف پایین نخل که زیر پنگ و اندکی مایل به ته « قُبه » پنگ و « دارپنگ » باشد را طوری می برد که قریب نیم متر آن به نخل متصل باشد . آنگاه با دندانه های داس ، به فاصله ی تقریبی 5 سانتیمتر ، دو شیار بر چوب سبز مانده بر نخل را ایجاد کرده و آن را خالی می کنه و آنگاه پنگ را پایین آورده روی آن چوب قرار می دهد به گونه ای که استخوان ضخیم وسط پنگ ، در آن شیار ( کنه ) قرار بگیرد و پنگ روی چوب نلغزد و بیرون نیاید . او به تعداد پنگ هایی که روی نخل قرار می دهد ، این کار را تکرار می کند . هر چه زمان بگذرد ، پنگ سنگین تر شده و روی آن چوب که به « چوب کنه » معروف است ، محکم تر می شود و درمقابل باد و توفان مقاومت می کند و می ماند . پس از این کار ، کشاورز تا مدت ها نفسی به راحتی می کشد تا پهک های نخلش « رنگ » شود .
تنگسونی سیت خوَر دارم : خرَک رنگن بیو
ای دمیتا سر پریشون مَسِّ پرونگن بیو / سید احمد شمس العلما
کشاورزی 28
نخل بخش پنجم
به نخل هایی که در نتیجه ی سبز شدن هسته به وجود می آیند ، « مُخَک » می گویند . این نخل ها مرغوبیت لازم را ندارند و بیشتر آنان نر می شوند لذا برای ایجاد باغ نخل ، کسی هسته ی خرما را نمی کارد .
برخی از نخل ها نیز چون دمیت آنان در دسترس نیست ، کشاورز در فصل خارک ، یک یا چند ریس خارک رسیده ی آن را یک جا زیر خاک می کارد و به آن آب می دهد تا سبز شود . از بین چند مخک که آن جا سبز می شود ، او سه یا چهار مخک را نگه می دارد و بقیه را از بین می برد تا زمینه ی رشد نگه داشته شده ها بیشتر شود . هنگامی که بزرگ شدند و دول زدند و مطمئن شد که نر نیستند ، به اندازه ی دلخواهش ( یکی یا دوتا ) از مخک ها را نگه داشته و مابقی را از بین می برد . به دست آوردن نخل به این روش ، از روش مخک هایی که از تک هسته سبز می شوند معتبرتراست .
بهترین نوع کاشتن نخل ، استفاده از پاجوش (دمیت ) می باشد . پاجوش وقتی به بار بنشیند ، بدون کم و کاست مثل نخل مادر است . پاجوش روی زمین و در کنار تنه ی نخل می روید و ریشه در خاک دارد ولی با ریشه ای محکم و بزرگ به تنه ی مادر وصل است که به آن پیوند « ناری » می گویند . برای بیرون آوردن پاجوش ( دمیت ) ، ابتدا کنار نخل مادر ، زیر پاجوش را با بیل خالی می کنند آنگاه با « منتیل » ( دیلم ) تیزی بین نخل و دمیت ، « ناری » را قطع می کنند و ریشه های قطع نشده ی دمیت را با داس می برند . آنگاه با برگ های سبزش ، آن را می بندند و بخش بالایی برگ ها را با بیل قطع می کنند . سپس دمیت را کنار چال ( گودال ) برده و می کارند . دمیت باید از ریشه تا بالای پنیر هایش زیرخاک باشد . قبلا که آب کم بود ، گود ها را عمیق می کندند تا نم و رطوبت آن به زودی از بین نرود و آن گودال را از « خاراشتر » پر کرده و با ته بیل می کوبیدند تا فشرده شود بعد روی آن خاک می ریختند . خاراشتر در حفظ رطوبت برای دمیت بسیار موثر بود
پس از سبز شدن دمیت ها ، باغبان با بیل برای آن ها آبگیر ( گاوند ) درست می کند . قبلا تمام گاوند ها با بیل ساخته می شد ولی امروزه با لودر انجام می شود . کشاورز نخل های کوچک را با ریسمانی می بندد تا برگ های آن جمع شود آنگاه برگ های خشک آن را از ته می برد و می سوزاند ، اطراف نخل را شخم می کند و کود می پاشد آنگاه ریسمان را باز کرده و به سراغ نخل بعدی می رود . تنه ی نخل کم کم بالا می رود تاپول های مانده بر تنه ، آن را به شکل پلکانی در می آورد . وقتی که چند سالی گذشت ( سه تا پنج سال ) ، نخل ثمر می آورد معمولا ثمر سال اول را می بـُرند تا نخل قوی تر شود .
کشاورزی 27
نخل بخش چهارم
از گونه های دیگر نخل ها به طور پراکنده و گمنام وجود دارد که تعداد آن ها قابل توجه نیست . به عنوان مثال نخل « چوچاو » که ثمر آن درشت است و فروشندگان آن را با کبکاب یکی می کنند و « هسته شاوی »که پنگ آن بسیار خشک و شکننده است و محصول آن با شاوی تفاوت چندانی ندارد و جز برای اهل فن ، برای کسی قابل تشخیص نیست . برخی از کشاورزان خود برای نخل های خاص ، نام گذاشته اند یا این که برخی از نخل ها انگشت شماراند ولی برحسب اتفاق همه ی مردم با نام آن آشنا هستند . به عنوان مثال در سمت غرب و چسبیده به « گرُو شووه » نخلی به نام « خارو » قد برافراشته بود که همه آن را می شناختند یا این که در باغ محمد جعفر غلامی نخلی وجود دارد که به آن « رضای علی شنبدی » می گفتند که نامی خود ساخته بود . به طور کلی ، نخل های گمنام را در بنار « خاسه » می نامند و قیمت محصول این نوع نخل ها ، از انواع خرماها ارزان تر است .
از جمله نخل هایی که در بسیاری از باغ ها وجود دارد ، نخل « نَر » است . این نخل زودتر از سایر نخل ها « دول » ( دلو ) خود را آشکار می کند و رشته های سپیدی که در آن غلاف پنهان است ، باید قبل از آن که به صورت طبیعی باز شود ، به وسیله ی کشاورز بریده شود . کشاورز خود را به دول های نخل نر می رساند و آن را فشار می دهد . اگر صدای خش خش از آن برخاست ، وقت بریدن آن است . او دول را می برد و می شکافد . تاره های آن غرق در « گَرده » است که چون سفید و شبیه آرد است ، به آن « آرده » می گویند . کشاورز باید برای بارور کردن نخل های خود ، گرده های نخل نر را به تاره های نخل ماده برساند که نحوه ی این عمل را در بخش آینده توضیح خواهیم داد . قسمت تحتانی دول نخل ، با پنیر به نخل وصل است . بنابراین برخی از افراد ، این دول ها را با فشار دادن به جلو و عقب ، از پنیر جدا می کنند و پنیر آن را می خورند . تاره های این نخل خاصیت درمانی نیز دارد و برای رفع نازایی از آن استفاده می شود . این نخل خرما نمی دهد و پس از آن که دول های آن بریده شد ، مسئولیت آن نیز تمام می شود و تا سال دیگر بدون بار می ماند . به همین دلیل ، معمولا نخل نر از سایر نخل های دیگر چاق تر و هیکلی تر است . ممکن است از روزی که تاره های نخل نر برداشت می شود تا روزی که کشاورز بخواهد از آن استفاده کند ، چند روز یا چند هفته بگذرد لذا کشاورز سعی می کند آن را سالم نگه بدارد . مهم ترین راه آن این بود که تارهای آن را به صورت دسته دسته ی کوچک طوری جدا کنند که ته آن ها به هم وصل باشد . پس از آن ریسمانی در جایی که باد به آن نوزد می کشیدند و تاره ها را روی آن آویزان می کردند تا خشک شود . اگر چه بهترین زمان استفاده از« گرده »( بو ) ، هنگامی است که از نخل بریده می شود اما با روش آویختن نیز می توان گرده ها را تا سال دیگر نیز حفظ کرد . اگر این کار صورت نگیرد و گرده در غلاف ( دول ) بماند ، پس از گذشت یک تا دو روز ، تمام دانه های تاره ی آن از « ریس » جدا شده و عملا غیر قابل استفاده می گردد . امروزه ، برخی از افراد از همان ابتدا گرده های آن را می گیرند و نگه می دارند . برخی نیز بدون جدا کردن تاره ها از پوسته ، باقرار دادن آن ها را در یخچال یا فریزر ، از فاسد شدنشان جلوگیری می کنند تا به وقت لزوم به سراغ آن بروند .
کشاورزی 26
نخل بخش سوم
تعداد گونه های نخل هایی که در استان بوشهر وجود دارد بسیار زیاد است . استاد حیدر عرفان در کتاب نخلستان ، صد و چند نوع آن را لیست کرده است اما آنچه در بنار آب شیرین وجود دارد ، اندک است . دلیل آن نیز آن بوده که به علت کمبود آب ، تا پیش از دهه ی 60 ، نخل کاری در فرهنگ کشاورزی این روستا معنی فراگیری نداشته است . پس از این تاریخ ، به علت پمپاژ آب رودخانه از کلل و مشروب کردن اراضی کلل ، زیارت و بنار آب شیرین ، تعداد معتنابهی باغ نخل کاشته شد به طوری که امروزه حرف اول را در اقتصاد و کشاورزی می زند و سالایانه رقم فوق العاده ای تن خرما ، از دهستان زیارت به جاهای دیگر ایران و خارج صادر می شود . به همین دلیل ، از نخل هایی استفاده شده که ثمر آنان ارزش تجاری دارد . اهمیت هر نوع نخل ، بسته به کیفیت محصول آن دارد . بنابراین مرغوب ترین نوع نخلی در بنار و دشتستان ، « کبکاب » است . چوب برگ های این نوع نخل ، کشیده و فضای بین دو ردیف برگ های هر چوب ( گُرد ) باز و برگ آن اندکی نرم است . چوب این نوع نخل پس از خشک شدن نیز به راحتی بریده می شود . کبکاب در بنار حرف اول را می زند و خرمای آن به واسطه ی شیرینی و گوشتی بودن و هسته ی باریک و کم حجم ، از سایر خرماها نیز گران تر است .
زاهدی ( قصب ) اگر چه در برخی از مناطق دشتستان مثل بلوک بهارستان ، هم از نظر عدد و هم قیمت محصول، در ردیف اول نخل ها قرار دارد اما آن را در بنار به ندرت می کارند . ثمر این نخل هیچ زایده ای ندارد . هم پر ثمر است و هم در هنگام بریدن محصول ، اگر محصول کال هم در آن باشد ، پس از بریدن به مرور می رسد و نیازی به جدا کردن آن نیست .
شاوی ( شهابی ) تا پایان دهه ی 50 ، بیشترین اصله را در بین نخل های بنار دارا بود اما امروزه آنچنان از رده خارج شده که کمتر کسی برای کاشتن آن اقدام می کند . ویژگی مهم این نوع نخل آن است که در بیابان های بی آب دوام می آورد و از آب باران که فقط در زمستان آن را سیراب می کند ، می نوشد و تا سال بعد تشنگی را تحمل می کند . برگ های این نخل ، کوتاه و زمخت تر از کبکاب و بریدن چوب آن دشوارتر است . خرمای شهابی از کبکاب کوچک تر و حجم هسته ی آن بیشتر است . خرمای شهابی از لحاظ اقتصادی در درجه ی سوم اهمیت قرار دارد .
شکر از نخل هایی است که « تاره » ی آن خاصیت دارویی دارد . این نخل پر ثمر است و ساق پنگ های آن به قدری نرم است که به راحتی می توان آن را روی «کنه » گذاشت . اندازه ی میوه ی شکر کوچک و ساق پنگ آن کوتاه است . معمولا در کنار هر پنگ آن ، یک ریس جداگانه از پنگ نیز وجود دارد که این ویژگی در پنگ سایر نخل ها نیست . در بنار ، شکر را جزء نخل های خاسه به حساب می آورند .
کشاورزی 25
نخل بخش دوم
سایر باغ های مهم بنار تا قبل از دهه ی 60 عبارت بودند از :
باغچه ی عباس ملالی = این باغ به وسیله ی عباس شجاعی فرزند ملا علی در جنوب بنار ساخته شد . از بین تمام باغ های بنار ، این باغ از نظر مسافت دورترین باغ به روستا بود . تا دهه ی پنجاه ، این باغ قابل استفاده بود ولی به مرور رو به خشکی و بی ثمری نهاد و کم کم از بین رفت .
باغچه ی حاج علی = این باغ به وسیله حاج علی صدیقی در سمت غرب باغ کل غلوم بنیان نهاده شد و یک دست شهابی است .
باغچه ی مشهدی رمضان = در سمت غرب باغ حاج علی صدیقی ، باغ مشهدی رمضان جعفری قرار دارد .
باغچه ی بهروز = در ضلع جنوب شرق و چسبیده به بنار ساخته شد . این باغچه به وسیله ی بهروز پدر محمد حسن بهروزی کاشته شد .
باغچه ی فتح الله = در سمت غرب باغچه ی بهروز ، باغچه ی فتح الله با حد فاصل راه کاشته شد . این باغچه را پدر ابراهیم ابراهیمی کاشت .
باغچه ی میش مح زمون = این باغچه که علاوه بر نخل ، تک درختان شاخصی مثل کُنار ، انار و انجیر نیز داشت در سمت جنوب و حد فاصل بین منزل محمد زمان زمانی و راه به وجود آمده بود و کُنار آن معروف بود .
باغچه ی شیخ : این باغچه در جنوب روستا واقع است .
باغچه ی علی حسین : این باغچه نیز چسبیده به روستا با حد فاصل راه و در جنوب روستا است .
باغچه ی میش عبدالله : بین باغچه ی شیخ و باغچه ی علی حسین است .
باغچه ی حسن رضا : باغچه ای در جنوب روستا و در کنار آب نما واقع است که حسن ، پدر عبدشاه رضایی آن را کاشته بود .
باغچه ی میش جعفر : این باغچه در جنوب غرب بنار و باصله ی چند صد متری روستا واقع است که محمد جعفرغلامی در دهه ی 30 شمسی آن را کاشت .
باغچه ی عباس زبیری : این باغچه در محوطه ی روستا و در ضلع جنوبی حیاط رضا سلیمی واقع است .
باغچه ی علی حاجی : این باغچه در سمت غرب باغچه ی عباس زبیری و پشت منزل کنونی غلامرضا رضایی قرار داشت .
باغچه ی کل مراد : باغچه ای کوچک بود که بخشی از آن در حیاط مسجد صاحب الزمان واقع شده است و امروزه با این نام ، باغچه ای موجود نیست .
باغچه ی علی باز : این باغچه درمقابل منزل مسکونی علی باز بوستانی بود .
باغچه ی محد عیوض : این باغچه به وسیله ی محمد فرزند عوض ، پدر عبدالله کهنسال ساخته شده بود و سمت غرب و شمال غرب باغچه ی علی باز قرار داشت .
_______________________
با تشکر از راهنمایی های آقای حاج احمد روزبه