سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دروازه

اهمیت دروازه درزندگی روستایی اگربیشترازخانه ی بنشین نباشد، بی شک کمترهم نیست. دروازه درواقع هشتی مانندی بودکه درابتدای ورودی هرمنزلی ساخته می شد. وقتی دربزرگ ودولنگه ی تخته ای حیاطی ازپاشنه می چرخیدوبازمی شد، قبل از ورود به حیاط، وارد محوطه ای می شدندکه به آن دروازه می گفتند. به وسعت پهنای در، راه بازبودودر دوسمت ورودی ،دوسکوی بزرگ وگاه یک سکو قرارداشت که روی آن تک (فرشی حصیری از برگ درخت نخل) ، فرش یاقالی می انداختندومی نشستندومعمولاً ظرفیت تمامی مهمان هایی راداشت که به خانه واردمی شدند. دروازه بسیار ستبر ودیوارش معمولا به پهنای یک و نیم یا دو خشت بود. بین سکو های پهن دروازه، راهرویی به پهنای در قرار می گرفت که سمت بیرونی آن دری قرار داشت که درواقع همان درحیاط بود و قسمت درون حیاط بدون در بود. معمولا روی یک سکوی دروازه فرش می انداختند وروی سکوی مقابل، چاله ، منقل ، تنباکو قلیان زغال و هیزم بودو اسباب چای و قهوه و قلیان قرار داشت.در گرداگرد سمت درونی آن نیز طاقچه هایی وجود داشت که وسایل را درآن می گذاشتند . گاه پیش می آمد که مهمانان در همان جا می نشستند و همان جا نیز می خوابیدند.در تخته ای و سنگین و درابعاد بزرگ بود. طول دروازه حدود چهار متر بود و روی هر سکو چند ردیف می توانستند بنشینند.سکوارتفاعی حدودیک مترداشت وعرض آن متغیر بود و به چند متر هم می رسید. دروازه برای مراسم کوچک ، محفل شبانه وگاهی روضه خوانی و پذیرایی ازمهمانان مرد، به کار می رفت و معمولاً افراد تازه وارد و غریبی که به منزلی وارد می شدند دردروازه اسکان می یافتند. غنای فرهنگ مردم طوری بود که در دروازه را نمی بستند و در تمام مدت روز باز بود که این خود نشان می داد مردم در تمام اوقات آماده ی پذیرفتن خویش و بیگانه هستندو شب ها نیز تکه سنگی پشت در می گذاشتند تا از ورود جانوران به حیاط جلوگیری شودو همچنین برای ساختن آن ضلعی از حیاط انتخاب می شدکه محوطه ی خانه های اندرونی که اختصاص به زنان داشت، پیدا نباشد . دروازه راه رسمی ورودی و خروجی هر خانه ای بود به همین جهت خیلی مهم بود و بالای در آن، طاقچه ی کوچکی بود که قرآنی پیچیده در پارچه ای درآن قرار داشت تا اهالی خانه در هنگام ورود و خروج از زیر آن بگذرند .





تاریخ : جمعه 90/11/7 | 6:34 عصر | نویسنده : بنارانه | نظرات ()

 

بنام خدای ارحم راحمین

با سلام خدمت همه دوستان بخصوص جناب غلامی عزیز

پیشنهادی دارم :

همه ما وقتی کتاب های تاریخ و تاریخ ادبیات را می خواندیم و می خوانیم در بعضی از قسمت های آن به یک ناراحتی و تأسف از جنس حیف و ای کاش و چه می شد دچار می شویم.جاهایی که از آن هنرمند یا چهره تاریخی یا یک سلسله حکوتی اطلاعاتی در اختیارمان برای بررسی  قضاوت های لازم در اختیار نداریم،می گوییم ای کاش عکسی، نوشته ای، لوحی یا هر ردپایی وجود می داشت. در مورد ولات خودمان هم همین وضع هست.خیلی ساده و خودمانی:چه می شد از تعزیه ی دهه 60 و 50 فیلمی بود؟ چقدر دلنشین بود بازی فینال جام بخش مرکزی در سال 67 وقهرمانی بنار یک فیلم ولو چند دقیقه داشت یا موارد گوناگون دیگر . اما مسئله اینجاست که امروز هم مانند یک چشم برهم زدن، به دیروزهای دور تبدیل می شودو خیلی زودتر از آنچه که فکرش را می کنیم یادآوری اش باعث زنده شدن همین خاطرات خواهد شد و اگر بعضی از نکات شایسته ی آن را به صورت مستند و قوی در اختیار نداشته باشیم، دچار همان حیف و تأسف ها خواهیم شد که ایکاش آن را ثبت می کردیم .

پیشنهاد مشخصم مستندنگاری روستاست از هر حیث.مردم،لوازم،کوچه ها.خانه ها ،درب ها حتی از نوع مجلس نشینی.قصه ها.باورها و بازهم حتی از آرامگاه.

ازحوادث و اتفاقات به وقوع پیوسته در ولات که نمونه بارزش همین سیل سال 80 هست.شاید شما هم یادتان باشد آخر شب که در کنار منزل باپیم پیش هم استاده بودیم و حدوداً ساعت 12شب بود (هرچه بود قبل از آمدن اسفندیار و ماشن بود) داستان خوابی که چند شب قبلش را دیده بودی برایم کشیدی .این خود نمونه ی روشنی از این جذابیت ها می باشد.حداقل صد خانوار با این اتفاق دست و پنجه نرم کرده و هرکدام به نوبه خود دارای خاطرات بسیارزیاد و شنیدنی می باشند که اگر یکجا جمع شود، کتابی باارزش و خواندنی خواهد شد.پیشنهاد می کنم ثبت این واقعه را در دستور کارقراردهیم و از همه بخواهیم که تمام خاطرات خود را در وبلاگ ثبت نمایند تا بعداً به صورت یکجا گرآوری شود.کسانی که به اینترنت دسترسی دارند می توانند از دیگران نیز خاطرات را گرفته و وارد نمایند.بازهم اعلام می کنم این یک پیشنهاد است و باید بهترین پیشنهاد در دستور کار قرار گیرد که دوستان دیگر هم می توانند پیشنهادهای بهتری داشته  باشند.موفق باشید و باشیم .

بنارانه

 

سید کاظم موسوی برروی خرمنکوب(بـُرّا)- بنار 1357/ عکس از آلبوم ابراهیم زمانی. فرزند حسنعلی





تاریخ : جمعه 90/10/23 | 12:21 عصر | نویسنده : بنارانه | نظرات ()

نام خانوادگی بر چه اساسی انتخاب می شود؟

نام خانوادگی معمولا از چند روش پیروی می‌کرد که یکی از آنها پیشه نیاکان در یک قوم است. محل اسکان قوم و نام یا شهرت بزرگ خاندان (پدر، پدربزرگ، جد)، از دیگر شیوه‌های متداول انتخاب نام خانوادگی بوده است. گاهی هم یک نام خانوادگی بر اساس شغل یا حرفه (همچون صراف، جواهریان، پزشکزاد) یا یک ویژگی بدنی یا فیزیکی (خوش‌چهره، قهرمان) بازمی‌گشت. (منبع: سه نسل به نقل از ایسنا)

ایرانیان چگونه‌ دارای نام خانوادگی شدند؟ 

83سال از زمان اجبار به کارگیری نام خانوادگی برای اتباع ایرانی به دستور رضاشاه می‌گذرد و از آن زمان تاکنون، اسناد هویتی ایرانیان، تحولات بسیاری را پشت سر گذاشته است و امروز در حالی سالانه یک میلیون و 200 هزار شناسنامه تعویض می‌شود که ایرانیان در انتظار دریافت کارت هوشمند ملی با بهره‌گیری از آخرین فناوری‌های روز دنیا هستند.

نام خانوادگی چیست؟

نام خانوادگی، شهرت و یا فامیلی، بخشی از نام یک فرد است که نشان‌دهنده تعلق وی به یک خانواده است. پیدایش نام خانوادگی به حدود 2850 سال پیش از میلاد مسیح و برای خاندان‌های مهم و سرشناس چین باستان بازمی‌گردد.

اجباری شدن انتخاب فامیلی

ثبت نخستین سند ولایت یا شناسنامه به نام «فاطمه ایرانی» در 1297 در تهران./ اگر چه در ایران انتخاب نام خانوادگی از سال‌های انقلاب مشروطه در میان قشر روشنفکر جامعه رواج یافته بود، اما با پایان یافتن جنگ جهانی اول و در سال 1304، واحد زیرمجموعه بلدیه به «اداره» ارتقا یافت و عنوان «احصائیه» برای آن انتخاب شد. پس از آن و در زمان سلطنت رضاشاه، در سال 1313 با تصویب قانون مدنی، استفاده از القاب گذشته منسوخ و انتخاب نام خانوادگی برای کلیه اتباع ایران اجباری شد. (منبع: سه نسل به نقل از ایسنا)

به گزارش ایسنا، در نهایت و با تصویب قانون مدنی کشور در سال 1313 ثبت نام خانوادگی نیز، اجباری شد. بر اساس قانون، سرپرست خانواده باید برای خانواده خود نام‌خانوادگی انتخاب می‌کرد و نام خانوادگی تخصیص یافته از سوی وی به سایر افراد خانواده‌اش هم اطلاق می‌شد. و از آن زمان تاکنون بیش از چهار نسل از ایرانیان به این نام‌های خانوادگی خوانده می‌شوند.

به موجب ماده 997 قانون مدنی هر شخص باید دارای نام خانوادگی باشد. بموجب ماده 40 قانون ثبت احوال تغییر نام خانوادگی اشخاص منحصرا با تصویب سازمان ثبت احوال کشور خواهد بود. برابر تبصره ماده 41 قانون ثبت احوال، نام خانوادگی فرزند همان نام خانوادگی پدر می باشد.  

نام خانوادگی مختص به کیست؟

دارنده حق تقدم نام خانوادگی کسی است که برای اولین بار در قلمرو هر اداره ثبت احوال مستقل نام خانوادگی خاصی به نام او در دفاتر نام خانوادگی  ثبت و مختص او شناخته شده باشد. حق تقدم نام خانوادگی پس از فوت دارندگان آن به ورثه قانونی او منتقل می شود، دارنده حق تقدم نام خانوادگی یا وارث قانونی او بالاتفاق می توانند اجازه استفاده از نام خانوادگی خود را به اشخاص دیگر مشروط به آنکه محل صدور شناسنامه آنان یکی باشد بدهند. ضمنا دارنده حق تقدم و یا هر یک از وراث می توانند شخصی که بدون اجازه نام خانوادگی او را اختیار کرده مورد اعتراض قرار داده و تغییر نام خانوادگی او را از دادگاه بخواهند. (منبع: پایگاه نشر مقالات حقوقی حق گستر)

   بیشترین نام خانوادگی ایرانیان چیست؟

مدیر اسناد هویتی سازمان ثبت احوال کشور گفت: فامیلی "محمدی "با 723 هزار عنوان، بیشترین نام خانوادگی ایرانیان است. همچنین "حسینی" با چهارصد و نود و شش هزار عنوان، "احمدی" با چهارصد و هفتاد هزار عنوان، "کریمی" با سیصد و پنجاه و دو هزار عنوان، ..."موسوی" با سیصدو چهل و دو هزار عنوان، "جعفری" با سیصد هزار عنوان و "قاسمی" با دویست و هفتاد هزار عنوان نیز دارای بیشترین نام خانوادگی ایرانیان است. (منبع: تابناک)- سه نسل به نقل از ایسنا)

حال نیز ذیلاً به نام خانوادگی های خانوادهایی (بر اساس فامیلی آقایان) که در بنار آبشیرین ساکن هستندو یا به شهرها و روستاهای دیگر اقامت گزیده اند به ترتیب حروف الفبا اشاره1 خواهیم کرد: -ابراهیمی. 2-امیدی زاده. 3-آذرنیوار. 4-آزاد. 5-باقری. 6-بوستانی. 7-بهروزی. 8-بی باک. 9-پرتابیان. 10-جعفری. 11-جمهوری. 12-جوکار. 13-حسن پور. 14-حیدریان. 15-خدادادی. 16-رستمی. 17-رضایی. 18-روزبه. 19-زاهدی. 20-زمانی. 21-سلیمی. 22-شجاعی. 23-صداقت. 24-صدیقی. 25-عباسی. 26-عسکری. 27-عوض بناری. 28-غلامی. 29-کهنسال. 30-محبی. 31-ممنون. 32-ناصری. 33-نعمتی. 34-نوشیروانی. 

بیشترین و تک فامیلی های بنار

 بیشترین فامیلی ها را در بنار رضایی، زمانی و شجاعی به خود اختصاص داده اند؛ در حالی که بی باک، جمهوری، جوکار، زاهدی، غلامی و ناصری از خانوادهای تک فامیلی ساکن در بنار هستند. در حال حاضر خانواده هایی که فامیلی آنها امیدی زاده، آزاد، حیدریان، خدادادی و ممنون می باشند در این روستا ساکن نمی باشند و تعداد نام خانوادگی های فعلی در بنار 29 فامیلی متفاوت است. اگر نام خانوادگی کسی را از قلم انداخته یا که در مواردی، مطلب را اشتباه به سمع نظر شما رسانده ایم از شما دوستان و بزرگواران پوزش می طلبم. /باسپاس فراوان - هم ولایتی





تاریخ : یکشنبه 90/8/1 | 10:38 عصر | نویسنده : بنارانه | نظرات ()

سلام . درپی ارسال قسمت دوم مطلب آقای امان الله ابراهیمی تحت عنوان « زادگاهم بنار آب شیرین »، نظر هایی به بنارانه رسید که با توجه به مهم بودن موضوع ، به صورت منسجم ، درصفحه ی اصلی وبلاگ درج می گردد . طبیعی است که هدف بنارانه ، ایجاد بحث های سازنده و روشن کردن زوایای تاریک ادعا هاست . ضمن دعوت از شما به شرکت دراین گفتگو ، برای آقای ابراهیمی درمقام پاسخگو، احترام قائلیم ./ بنارانه

__

با سلام. چند روزی است که وبلاگ بنارانه رنگ و روی خاص و جالبی به خود گرفته. من کاری به انتقادات وارده به آقای امان الله ابراهیمی و محمد رضا باقری ندارم. هر دو به اندازه توان وقت گذاشته و به انحاء مختلف در خدمت هم ولایتی های خود هستند. در هر کار ممکن است کم و کاستی باشد و این امر، طبیعی است. بایستی همه تلاش کرد تا این کمی ها و کاستی ها ازبین برود. جناب غلامی مسئول محترم وبلاک بنارانه در یکجا بسیار زیبا اشاره دارد. بنارانه را به تریبونی آزاد تشبیه کرده که هر شخصی می تواند در آن نظرات خود را بیان نماید. ای کاش این نظرات در مجموع منجر به به ارتقاء و سربلندی روستایمان گردد و ای کاش کسانی نیز که مورد انتقاد واقع می شوند، با دلایل محکم و محکمه پسند و مستند در مقام پاسخگویی برآیند، تاابهامات و شبهاتی که ممکن است بعضا از سوی منتقدان و یا حتی غیر منتقدان، وجود داشته باشد، ازبین برود. به هرحال آرزوی موفقیت روزافزون برای بنارانه دارم./ الله کرم باقری

____________

افلاطون را دوست دارم ولی حقیقت را بیش از او دوست دارم-سقراط.

 ما همگی دوست داریم ازگذشتگان خود اطلاع داشته باشیم ولی آنچه به صورت غیرمکتوب به ما رسیده باشد، نمی تواند دلیل محکمی بر گذشته های ما باشد. وقتی تاریخ بناررا 500 سال اعلام می کنید، مطمئن باشید که یک نسل قبل ازما نمی تواند با یقین ازگذشته های مامطلع باشد. شما روستای دریس را از استان هرمزگان دانسته اید درصورتی که این روستا از توابع شهرستان کازرون دراستان فارس می باشد. مطمئن باشید کسی که درصفی آباد و زیارت زندگی می کرده ، نمی تواند روستای بناررا تشکیل دهد. حتماً این روستاوجود داشته که آنهابه روستای بنار مهاجرت نموده اند ضمناً درمسائل تاریخی باید با احتیاط و حساسیت بیشتری اطلاع رسانی شود. مطالب بسیار جالب و شنیدنی بود ولی به طور یقین نمی شود به آن استناد ورزید ./ محمدرضا باقری

_______________________

سلام علیکم

فکر کنم اقای ابراهیمی کمی تندروی کرده است و فقط قسمتی از این مطالب صحت دارد/ در ضمن ذکر نشده است که مطالب گرفته شده از کجاست زیرا که وی سن و سال چندانی ندارد که از خود باشد و یا اگر از بزرگان اقوام خود گرفته نمی توان به اثبات رساند.

اقای ابراهیمی لطفا به این سوال و سوالهای قبلی پاسخ قابل قبولی دهید. متشکریم./ ساکن بنار

________________

باسلام وتشکر                                                                  درابتدای متن از دره ی دی احمدو نوشته شده به طوری که بیننده فکرمی کند مطلب معرفی این محل است درحالی که فقط یک اسم بیشتر نیست. اما سنگ هایی که در دره دان و بردزرد پیدا شده آیا الان جای خاصی نگهداری می شوند؟/ داراب جعفری

_________________

«بسمه تعالی»

با سلام؛. از جناب ابراهیمی تشکر می کنم؛ اطلاعات خوبی است هرچند که نوشته نشده مطالب از کجا گرفته شده است!؟/با سپاس./ هم ولایتی

_________________

یک انتقاد از جناب ابراهیمی داشتم .اینکه اایشان اعلام می کند اهالی بنار100 درصد غیر بومی هستند  یک حرف بی اساس است. نمی توان در خصوص موارد تاریخی با این قطعیت سخن گفت. / اهالی بنار

________________________

با احترام اینجانب درمقالاتی که دررابطه با بافت روستای بنار درهمین وبلاگ نوشته ام و می توانید در بخش اجتماعی، آنان را بخوانید ، به سه مرحله از جا به جایی این روستا اشاره کرده ام . اما درمورد ساکنان اولیه ی بنار، آقای ابراهیمی خاستگاه مردم بنار را با ذکرچند مکان نام برده اند که به نظر می رسد ایشان می خواهند بگویند که مردم اولیه ی بنار، این افراد بوده اند و درجایی دیگر می نویسند که « قبل ازمردم بنار هم درگذشته ی بسیار دورتر عده ای دراین محل زندگی می کرده اند » . با این جمله می توان حدس زد که ایشان ، تنها مهاجران را مردم بنار می داند درحالی که با استناد به نوشته ی وی باید گفت ، قبل از ورود مهاجران به بنار، عده ای از ساکنان اولیه ی روستا، در این مکان به زندگی مشغول بوده اند و با ورود مردمی مهاجر از جاهای مختلف، کم کم با هم آمیختند و یکی شدند و روستایی یک پارچه و متحدوبزرگتر را ساختند و این خود دلیلی برمهاجرپذیری بنار است که آقای ابراهیمی به آن اشاره داشته اند. نکته ی دیگر دررابطه با مرز دشتستان و شبانکاره است که درتقسیمات کشوری، تمام قسمت های نامبرده را دشتستان می گویند./ محمد غلامی

____________________

 * از اظهار نظرجناب ابراهیمی و محمد رضا باقری در وبلاگ بنارانه بعنوان موضوعات تاریخی و سیاسی بیشتر استفاده گردد. با تشکر/+12





تاریخ : دوشنبه 90/6/21 | 10:49 صبح | نویسنده : بنارانه | نظرات ()

مکان دوم که به آن اشاره شد درّه ای است که در محل به« دره ی دی احمدو» مشهور می باشد. دی احمدو(مادر احمد) زنی مهاجر بوده که از شهرستان دشتی به بنار آمده بود و زنان بنار ساخت «گرده» و «بَل بَل» را از وی یاد می گیرد. تنوری داشته که درآن نان می پخته و رهگذران را مهمان می کرده است.  بنار اولیه را می توان روستایی صد درصد مهاجر پذیر نامید که این امر قابل اثبات است چرا که هم اکنون نیز مردم روستا خود و دیگران می دانند که اجدادشان از کدام محل به بنار آمده اند و در آن محل ها همگی دارای قوم و خویش هستند به طوری که به دیدن بستگان هم می روند. بنابراین ادعای کسانی که می گویند مردم بنار از استان هایی مثل کهکیلویه و...آمده اند تقریباً یا می توانم بگویم کاملاً بی اساس است. خاستگاه مردم بنار مکان هایی مثل بنو(استان فارس)،دریس(هرمزگان)، ریشهر(بوشهر)،مال محمود،دهستان انگالی،بُهروشاهپیروسعد آباد،تراکمه(هرمزگان)،صفی آباد،زیارت،نظرآقا،فالاسیر می باشد. در رابطه با قدمت بنار باید گفت که اگر چه همانطور که اشاره شد قدمتی حدود500 سال دارد (در زمین مومد مکال هر موقع چاله ای یا گودالی حفر می کردند تکه کوزه و...در می آمده است) ولی مواردی نشان می دهد که قبل از مردم بنار هم در گذشته ای بسیار دورتر عده ای در این محل زندگی می کرده اند. دلیل این ادعا را باید این گونه عنوان کرد که در همین اواخر که چاه آب یا فاضلاب حفر می کردند در عمق3تا4متر و گاهاً تا5 متری زمین، تکه هایی از ظروف سفالی مانند کوزه یافت می شد که این تکه ها با توجه به اینکه در این اعماق پیدا شده بودند می توان گفت که مربوط به این دوران نبوده و شاید مردمی دیگر با مشخصه های کاملاً متفاوت در این جا روزگار می گذرانده اند. مورد دیگر سنگی به طول حدود2متر و عرض حدود50سانتی متر در زمینی موسوم به درّه دان از زیر خاک به دست آمد که گویای ادعای فوق است و همچنین سنگی موسوم به سنگ« بردزرد» که همگی نشان از زندگی و حیات در این منطقه بوده اند. افراد اولیه که این آبادی را بنا نهاده اند بی شک وجود رودخانه را مهم و حیاتی دانسته اند و در کنارآن خانه ها را بنا نهاده و مشغول به زندگی شده اند. لازم به ذکر است که رودخانه حلـّه که از به هم پیوستن رودخانه دالکی و شاهپور به وجود می آید از شمال بنار می گذرد و مرز دشستستان و شبانکاره را تا قسمت هایی معین می کند. از این رودخانه مردم بنار زمانی جهت آب شرب خود و دام هایشان استفاده می کردند. غیر از این استفاده، اسفاده هایی مثل استحمام و ماهیگیری و انتقال تنه های نخیلات از اطراف سعد آباد جهت سقف خانه ها در بنار- شستشوی گوسفندان، ریختن گـُرد نخیلات در آب رودخانه جهت ساختن ستـّه، و در مقطعی کشاورزی به کمک آب آن از آن استفاده می شده است. قابل ذکر است که آب این رودخانه هم عمیق تر و هم شیرین تر از حال حاضر بوده است. به دلیل قرار گرفتن سد در بالادست این رودخانه و کاهش بارندگی، در حال حاضر عملاً به زهکش نخیلات روستاهای بالادست تبدیل شده است و آب آن به شدت کاهش یافته است. اگر چه پمپاژ« کلل» هنوز بر روی آن قرار دارد و نخیلات« زیارت» و« کلل» و« بنارآب شیرین» را مشروب می کند. اهمیت وجود رودخانه را در این نکته هم می توان اذعان نمود که روستاهایی که از رودخانه خیلی فاصله داشته اند به ندرت رشد جمعیتی داشته اند و در تمام زمینه های مختلف پیشرفتی نداشته اند مانند:«احشام حسن»، «جرافی»،«جمیمه»،«سهیلی»،... که بعضی این روستاها کاملاً خالی از سکنه شده اند. با توجه به پیشرفت های گوناگون بشر در همه ی ابعاد از جمله ساخت راه های آسفالت و وسایل ارتباطی و مخابراتی باز هم روستاهایی که نزدیک رودخانه هستند هرگز خالی از سکنه نشده اند و عده ای به امید همین آب اندک ولی دائمی مبادرت به کشت نخل نموده اند و تاکنون روستا را ترک نکرده اند. اگرچه عده ای نخل دار مثلاً در همین روستای بنارآب شیرین ساکن بوده اند و به تدریج به شهر نقل مکان کرده اند ولی با این وجود نخیلات خود را حفظ کرده اند و هر چند وقت یک بار به آن سر می زنند و کار نگهداری و پرورش آنها را انجام می دهند. این گروه را شهرنشینان کشاورز می توان نامید./ادامه دارد___

توضیح : آقای ابراهیمی درتماسی خواهان تصحیح دریس شدند . صورت صحیح آن دریس(فارس) است ولی از طرف اینجانب سهل انگاری شده و تصحیح به موقع صورت نگرفت . با عرض عذر به پیشگاه آقای ابراهیمی و تمامی خوانندگان گرامی ./محمدغلامی





تاریخ : جمعه 90/6/18 | 10:52 عصر | نویسنده : بنارانه | نظرات ()

بنارآب شیرین ازتوابع بخش مرکزی شهرستان دشتستان استان بوشهرجزودهستان زیارت می باشدکه هم اکنون جمعیتی حدود520 نفررادرخودجای داده است. به غیرازمهاجرت هایی که به طورمعمول ازگذشته صورت می گرفته است، درجریان جاری شدن سیل درسال های 1365 و1380 جمعیت قابل ملاحظه ای ازاین قریه به سمت شهرروانه گردیده که به شدت تعدادسکنه ی آن راتقلیل داده است. اگرچه درحال حاضرهم به همین صورت مهاجرفِرست بوده، ولی روندآن بسیارآرام وبه تدریج می باشد.کمبودامکانات درهمه ی جنبه هارامی توان عمده دلیل مهاجرت افرادبه سمت شهرهابه خصوص شهربرازجان دانست. دلایل دیگری مثل کمبوددرآمد، شوربودن وغیرحاصل خیزشدن خاک برای کشاورزی، تقسیم زمین هابه قطعات کوچک بین ورّاث ومقرون به صرفه نبودن کشت درآن ها، گرایش مردم به شهرنشینی ومیل به جذبه های آن (مخصوصاً درخانم ها). کاهش نزولات آسمانی وخشک سالی های متعددکه به کشاورزی وبه تبع آن به دامداری لطمه های جدی واردکرده است، پایین بودن ارزش ملکی مسکن درروستا، به نحوی که ساخت مسکن درشهروروستامخارجی یکسان داردولی آینده ی آن ها ازلحاظ قیمتی اختلاف زیادی دارد، درنتیجه فردساخت وسازدرشهررابه علت بالارفتن قیمت خانه درسال های بعدترجیح می دهد، درموقعیت بن بست قرارگرفتن روستای بنارآب شیرین ازلحاظ خطوط جاده ای(دوربودن ازخط اصلی)، وجودبعضی نزاع های قومی وطالفه ای و...هم به این روندکمک نموده است.

قدمت روستارامتفاوت حدس زده اندونقل های مختلفی دراین زمینه وجودداردولی آنچه به شواهدنزدیک تراست حدود500تا600سال است که بدون شک قدمت بناراززیارت کمترمی باشد.به نقلی ، پیرزنی به نام «خاله بُتی» اولین ساکن بناربوده که درخت اناری نزدیک خانه اش سبزشده بودو رهگذران آن را « بُنه انار» می نامیدندوبعدهابه «بنار»تغییرنام می یابد. درفرهنگ عمیدبناررابنارزیارت معناکرده اند. درمنطقه هم به همین اسم تاحدودپنجاه سال پیش معروف بوده ولی به همت بعضی افراد(احمدنعمتی وابراهیم ابراهیمی...)، به« بنارآب شیرین» تغییرمی یابد. به این نحوکه درمکاتبات ومحاورات ایشان آب شیرین راجای گزین زیارت می کنند(به نقل ازاحمدنعمتی). اولین خانه هاتقریباً سمت مغرب روستابوده اندوکُناری مشهوربه «گرو»درآنجاواقع بوده است. اجدادرضایی های زیارت(قائدها)،درهمین نقطه ساکن بوده اندوایشان اصلاًبناری می باشندتاجایی که چندسال پیش کناریانخلی دراین زمین ازقدیم مانده بوده است که بعدازاین که خشک شده ومی افتد خبربه رضایی هاکه درزیارت بوده اندمی دهندکه بیایندوتنه اش راببرند(جهت استفاده هایی مثل زغال کردن یاپایه ی حصار...)بقایای خانه ایشان راحدود50 سال پیش تراکتورهایی که قصدشخم زدن داشتند تخریب نموده اندوهمچنین درنقطه ای نزدیک به مکان فوق الذکر، درمکان دیگروجودداشته است که معرف بنارقدیم می باشد. یکی ازآن «برجکلی» می باشدکه به دستورمیرزامحمدخان (غضنفرالسلطنه برازجانی)بناگردیده بودتامحلی برای دیده بانی ودفاع ازخاک دشتستان درمقابل شبانکاره باشد. این برج رادرشب هایی متعددبازحمت بناکرده اندوخشت آن رااز«گروچهگه» ساخته اندوبه آن جابرده اند. برج مذکورپله نداشته وباریسمان به بالای آن می رفته اندوبعدریسمان راجهت تأمین امنیت نگهبان جمع می کرده اند. درهنگام ساخت این برج درگیری شدیدی بین بنارقائدی هابنارآب شیرینی هارخ داده است وکسانی ازدوطرف باشلیک گلوله زخمی شده اند.





تاریخ : سه شنبه 90/3/24 | 1:20 صبح | نویسنده : بنارانه | نظرات ()

   مهتابی ، ازمکان هایی بودکه درخانه های روستایی وجودداشت.مهتابی میدانی وسیع درابعادچندین متربود که اعضای خانواده ، شب ها روی آن می نشستند. مهتابی راازانباشتن خاک هامی ساختندبه گونه ای که ارتفاع آن به چندمترهم می رسید. شب های تابستان مردم روی مهتابی می نشستندوشب نشینی می کردندومی خوابیدندوازاندک نسیمی که می گذشت بهره می بردند. البته خوابیدن روی پشت بام هانیزمرسوم بود.

مردم روستانه تنهابرای خودبلکه برای وسایل وحیوانات هم چاره ای اندیشیده بودند.

درهرخانه ی روستایی چندجای فرعی هم دیده می شدکه برای زندگی روستایی لازم بودند. انباری یکی ازآنان بود. دراتاق انباری معمولا وسایل لازم کاررانگه داری می کردند. یک کشاورز، بیل، داس، خرمنکوب و...رادرانباری می گذاشت تابرای سال های آینده سالم بماند.

کاهدان (کهدون)هم خانه ای بودکه درمنازل روستایی به آن توجه خاصی می شد. کشاورزان روستایی برای ذخیره ی آذوقه ی دام های خودنیازبه چنین مکانی داشتندتابتوانندحیوانات رادرتمام فصول سال سیرنگه بدارند. به همین منظورخانه ای عریض وطویل می ساختندکه معمولاٌ ، درنداشت یااین که باچوب نخل وریسمان، برای آن دری می بافتندکه به اصطلاح به آن« دَرخَس» می گفتند.

طویله هم برای هرخانه ی روستایی لازم بود. روستاییان درهرطویله چندین آخورمی ساختند. این آخورهایا به صورت طاقچه بودکه دردیوارهاتعبیه می شدندویاباخشت روی زمین ساخته می شدند. درهرطویله جاهای مخصوصی آماده کرده بودندکه چوبی کوتاه درآن نصب بود. هردوسرچوب دردیواربودواطراف آن فضایی باز بودتابندوریسمان وافسارحیوانات رابه آن هاببندند. درهای طویله نیزمعمولاٌ دوچوب بودکه طولشان اندکی بیش ازعرض دربود.درهردوسوی دیواری که محل عبورحیوانات به درون طویله بود،برای هرچوب،  دوسوراخ درست می کردندوآن گاه چوب رابه شکل افقی درسوراخ ها قرارمی دادندتامانع ازبیرون رفتن حیوانات ازطویله بشود.





تاریخ : دوشنبه 90/3/9 | 10:38 عصر | نویسنده : بنارانه | نظرات ()

چالدونی

چالدونی ( چاله دونی - محل چاله - مطبخ) محل پختن غذا،اتاقی بود که درآن نان وغذامی پختند. اعضای خانواده صبح درآن جمع می شدندوصبحانه می خوردند. شام نیز معمولاً درآنجاصرف می کردند. دربالای چالدونی، سوراخی(هواکشی ) بودتادودازآن خارج شود. چنددریچه نیز بالای دیوارچالدونی وجودداشت که همیشه از دود سیاه شده بود.ودرکف آن نیزچاله ای وجودداشت که آن رابادقت به صورت دایره ای ساخته بودندوشل زده بودند(گل اندود کرده بودند). افرادخانواده، شب هنگام دراطراف آن دایره وارمی نشستندوباهیزمی که درآن می ریختند، خودراگرم می کردندوبه روات وقصه هایی که بزرگترهامی گفتند، گوش می سپردند.چالدونی سقفی کوتاه داشت ودرگوشه ای ازآن تپاله های خشک شده وهیزم انباشته بودتابه مصرف سوخت برسد.آتش گرم چاله نیزمرکزی بودبرای تجمع افراد واگرهمسایه ای هم می آمد، همان جا روی قطعه ای تک(حصیرازبرگ نخل) می نشست.وقتی که آتش چالدونی رالایه ای ازخاکسترمی پوشاند، باتکه چوبی آن رابه هم می زدند. بعضی افرادهم روی خاک می نشستندوحتی افرادآبادی هم گه گاه برای شب نشینی می آمدند، درچالدونی روی خاک می نشستندوقلیان می کشیدند. شایدجمله ی گل شما تاج سر است ازهمان موقع شکل گرفته باشد. صاحب خانه نیزهرروزصبح، انبوهی خاکسترازچالدونی به بیرون می ریخت. این کاررازنان یا دختران انجام می دادند.چالدونی بیشتردرفصل زمستان مورداستفاده می گرفت که آتش آن همیشه روشن بودیاهمیشه درآن خرنگ وجودداشت.

محمد غلامی

 





تاریخ : یکشنبه 90/1/21 | 10:41 عصر | نویسنده : بنارانه | نظرات ()

 درادامه ی ساخت خانه های روستایی،این بار درباره ی مضیف سخن می گوییم. مضیف که بعدهابه مجلسی سپس به پذیرایی تغییرنام یافت، درحقیقت جایی برای مهمان بود.واژه ی مضیف ، عربی ، اسم مکان به معنی جای ضیافت است. این اتاق نیزچندان وسعتی نداشت وبه صورت جداگانه وفرد، ازسایرخانه هاساخته می شد. مجلسی جایی بودکه مهمانان درآن می نشستند.صاحب خانه ، بهترین فرش خودرادرآن خانه می گسترد. این خانه رادروسط حیاط می ساختندومعمولاً بیش ازیک درداشت. دودرمجلسی، درطول خانه وروبروی هم بودوگاه درعرض خانه نیز، دری دیگرقرارمی گرفت. وقتی مهمانی درمجلسی بود، تمام درهاوپنجره هارابازمی گذاشتندتادرون خانه خنک ترشود. دربعضی ازخانه هانیز، دریچه هایی هم سطح زمین برای خانه تعبیه می شدکه درمسیربادبودتاجریان هوا، باعث خنکی خانه شود. اولین بارکه گچ درروستاواردشد، دراین خانه به کاررفت. این مجلسی هابودندکه سفیدشدند. مردم این خانه راسفیدمی کردندتادرحضورمهمانان نشان دهندکه زندگی مرتب وخوبی دارند. به هرصورت اگربنابودکه یک خانه سفیدبشود، مجلسی بود.این کارراگچ کاری می گفتند. حدود35-40 سال پیش، سنگ هم واردزندگی روستانشینان شدوکسانی که وضع مادی بهتری داشتند، اقدام به ساختن خانه ی سنگی کردند.سنگ راازکوه های اطراف برازجان می آوردند. برای این کار، به رانندگان بنزسفارش می کردند. تنهاخانه ای که بافت آن عوض شدوباسنگ ساخته شد، مجلسی بود.برای ساختن خانه های سنگی، بنـّای مخصوص نیازبودلذاازبرازجان، بنـّابه بنارمی آمد. درساختن مجلسی سنگی، برای اولین بار، خشت زنان وبنـّاهای محلی هیچ کاره شدند.درهنگام ساخت چنین خانه ای، برای اولین بار، برای کارگران هم ، مزدپرداخته شدچون این شاگردان بااستادخود، ازشهرمی آمدند.استادنیزدرهنگام کار، مدام این آهنگ رامی خواند:« بده موگچ بده موسنگ...(به من گچ بده. به من سنگ بده) »که این کارباعث سرعت بخشیدن به کاربود. ساخت خانه های سنگی نقطه ی عطفی دربافت خانه های روستایی بود. کم کم کف خانه هانیزباگچ ریخته شدوبه دلیل وجوددیوارهای سنگی، ازچوب های سبک ترومحکم تری برای سقف خانه هااستفاده شد.چندل، مناسب ترین چوب برای این گونه خانه ها بودکه پایش به روستابازشد.کم کم به پیروی ازخانه های شهروبه پیشنهاد بنـّایان، ازتخته برای پوشش سقف خانه هااستفاده شدوکم کم شهاروتک، بی ارزش شد.ساختن خانه های سنگی به عنوان مجلسی، آرام آرام گسترش یافت تااینکه رقیبی به نام بلوک پیداشد.خانه های بلوکی، به علت استحکام واستقامت بیشتر،دربرابربادوباران،چهره ی خودرااندک اندک نشان دادندوگاه دیواری ازبلوک نیز خودنمایی می کردتا این که براثرحادثه ای ، چهره روستادگرگون شد.درسال 1365خورشیدی، جاری شدن سیل وطغیان آب رودخانه منجربه ویرانی بخش عظیمی ازخانه هاودیوارهای خشتی شدوباعث گردیدتامردم ازتسهیلات دولتی استفاده کنند. وام بگیرندودیوارهای بلوکی رادروستابرافرازند.درهمین دوره بودکه به جای خانه های پراکنده، ساختن دستگاه رواج یافت. این روش باسقف هایی ازمرباوتخته شروع شدوبه سقف های بتونی رسید. وجودبرق درروستانیزدرتغییر بافت اثرگذاشت ودریچه هاودرهای اضافی حذف شد. تنهابرای پذیرایی، دری بیرون ازدراصلی قرارمی دادندتامهمان ، هنگام ورودبه خانه، ازهمان راه واردیاخارج شودوبازنان ودختران خانه برخورد ننماید. محمدغلامی





تاریخ : سه شنبه 89/12/17 | 11:51 عصر | نویسنده : بنارانه | نظرات ()

   بعد ها که تعدد خانه ها درروستامرسوم شد، معمولا در هر حیاطی این خانه ها و جود داشتند:

بنشین: این خانه اصلی ترین خانه ی روستاییان بود به نحوی که اگرتنها یک خانه در حیاط ساخته می شد، همین خانه بود. این خانه برای نشست و برخاست زنان و دختران بود. اگر هم مهمانی می آمد، زن مهمان، همراه زن میزبان در خانه ی بنشین( برنشین) می نشستند. از هنگامی که گچ وارد خانه های روستا شد، شکل این خانه نیز تغییر کرد. پیش از آمدن گچ، روی درها ،« سردر» می گذاشتند. بعد ها گچ در خانه های روستایی به دو صورت به کار رفت. یکی برای ساختن تره tere   دیگری برای ساختن هلاله. تره برای ایجاد طبقات متعدد و در واقع طبقه بندی  طاقچه ها به کار می رفت ولی هلاله فضای هلالی شکل و نیم دایره ای بالای در ها را می بست. دیوار خانه معمولا5/1لایه خشت بود و این یک لا و نیم در واقع به پهنای 90 سانتیمتر می رسید. در هنگام ساختن خانه ی بنشین، طاقچه های متعددی را در نظر می گرفتند. چون تمامی اثاث و وسایل در خانه ی بنشین قرار می گرفت. طاقچه ها جای مناسبی برای وسایل بودند. خانه ی بنشین به شکل مستطیل ساخته می شد و معمولا درته حیاط واقع بود. جای آن را طوری تنظیم می کردند تا نزدیکی در حیاط نباشد و حتی الامکان عبور نامحرمان به نزدیکی آن نیفتدکه این خود، میزان تعصب مردم رانشان می داد. در هنگام ساختن آن خانه، در یکی از طول های خانه که رو به محوطه حیاط داشت، سه قضای خالی( جای در) در نظر می گرفتند. پس از اتمام خانه، یکی از آنها را که وسط واقع شده بود، به عنوان« در» انتخاب می کردند .« در»، وسطِ طول خانه واقع می شد.دوفضای چپ وراستِ در، جای پنجره(نیم در)بود. معمولاً هرخانه، 3تا5طاقچه هم داشت. وقتی دیوارهابه اندازه ی یک متریاحدوددلخواه می رسید، ازیک لاونیم دیوارکه حدوداً90سانتیمتربود، به پهنای یک در ِ معمولی، فضای خالی رهامی شدولی فرق آن با« در»، دراین بودکه حدود30سانتیمترضخامت برای قسمت بیرونی دیوار آن می گذاشتندتادرون دیوارهای خانه، طاقچه هایی به عمق 60سانتیمتربه دست بیاید.گاه فضاهایی راکه به اندازه ی قامت «در»، خالی گذاشته بودندرانیزمی گرفتندوبه طاقچه هایی متعددتقسیم می کردند. گاه نیزبرای بستن چنین درهایی، قطرخشت هاراروی هم بالامی بردند.درچنین شرایطی، تنها10 سانتیمترازعمق90سانتیمتری دیوارها ، گرفته می شد. ساختن خانه که تمام می شد، نوبت به چوب های سقف می رسید. این چوب هامعمولاًازتنه ی نخل بودندکه بامهارتی خاص، به طوردرازا، نصف شده بودند. بنـّا، لبه ی تیز ِتـُنگ (تنه ی نخل) هاراروی دیوارقرارمی دادولبه ی تیز ِ دیگرش روبه هوابود.گاهی نیزبه جای تنگ نخل، ازچوب کـُناریاگزاستفاده می کردند. به این چوب های محکم، هَرَس می گفتند. روی هرس هارا شُهارمی گذاشتند. شهارها، چوب های برگ نخل بودندکه بدون برگ وخشک شده بودند. روی شهارها را« تک» می گذاشتند. تک درواقع نوعی حصیربودکه ازبرگ نخل بافته می شدوبه صورت نواری به پهنای یک متربود. روی تک هاراخرگ(غرق) می گذاشتند.درخت های خرگ راازقبل بریده وخشک کرده بودند. روی خرگ(استبرق)هارابا«خارشتر»می پوشاندند. روی «خارشتر»هاراخاک می ریختند. نقش شهاردراین جامهم بود. شهارهامانع می شدندکه درفاصله ی بین دوهرس، تک هابه علت سنگینی به پایین بیایند. خرگ نیزبه علت تلخی ، مانع ازموریانه زدگی می شدوخاراشترهم باعث می شدتاخانه ها درتابستان خنک ترباشند. بدین سان درمدت یک روز، خانه ای تابه این مرحله می رسید. بعدهادربافت ساختاری خانه هاتغییراتی پدیدآمدبه این گونه که« چندل»، جای چوب های معمولی راگرفت. «چندل نوعی... چوب هندی بودکه دربرابرموریانه ورطوبت مقاوم بود*» وبه جای« تک»، «بلیو»(حصیری نئین) گذاشتند. بعداز«چندل»، کم کم درروستاها، استفاده ازچوب« دارسفید»(سپیدار)رایج شدوپس ازآن نیز، نوبت به «مربع» و«تخته» رسید. بعدکم کم« تیرآهن» واردروستاشدوامروز«آهن» و«بتون» حرف اول رامی زند. روی خاک هارانیزبا«شل»(گل)می اندودند. تااین مرحله، سقف تمام بود. آن گاه برای خانه، « در»می گذاشتند.معمولاً خانه ی «بنشین»، یک« در»بیشترنداشت که درست دروسط طول آن قرارمی گرفت. دوطرف ِ درراپنجره(نیم دری) می گذاشتند.زیرپنجره رابا« تره» قطع می کردندساخت« تره» برای آن بودکه هم بتوان چیزی درپنجره قراردادوهم ازفضای زیرآن به عنوان یک طبقه استفاده کرد. برای ساختن« تره»، تخته یاچوب های نازکی کنارهم می چیدندوروی آن گچ می ریختندوصاف می کردند. اگرچوب هانیزبه مرورازبین می رفت، گچ هابادوام بودندو«تره» برجای بود. گاهی نیزپیش می آمدکه «تره »رابدون تخته یاچوب نیزمی ساختند. برای ساختن طبقات متعددنیزازهمین روش استفاده می کردند.

محمدغلامی

 _____________

* سیری درگویش مردم دشتستان- پری برازجانی- صفحه ی 369

 

 





تاریخ : جمعه 89/11/22 | 11:22 عصر | نویسنده : بنارانه | نظرات ()
.: Web Themes By Akj :.