سفارش تبلیغ
صبا ویژن

  آداب و رسوم 1

شروه    1

شروه یا فایز خوانی به صورت رسمی در بنار وجود نداشت . یعنی برنامه ی خاصی وجود نداشت که مردم در شب نشینی های خود شروه بخوانند اما همین مردم در حین انجام کارهای معمولی زندگی خود ، فایز می خواندند . در هنگام درو کردن ( جیلم ) ، خشت زدن و .... درنگه می کردند . در چنین شرایطی ، هر کس برای دل خود می خواند و هدفش شنیدن و بهره بردن دیگران از شروه نبود لذا در بنار شروه خوان خاصی پا به عرصه ی وجود ننهاد اگر چه کسانی بودند که صداهای خوبی هم داشتند و اگر می خواندند ، برد صدایشان تا دور دست ها می رسید . محقق ارجمند و دوست نازنینم استاد عبدالمجید زنگویی در کتاب شعر دشتی و دشتستان جلد 1 تا 3 صفحه ی 8 می نویسد :

« مردمی که دوای درد و اندوه خود را در شروه یافته اند و در ترانه های ساده و دلنشین فایز دشتی شروه این آهنگ پرسوز و گداز که غم ها و بار اندوه مردم این سامان را می زداید و راستی که فایز خود روح شروه است که تا ژرفای جان این ساده دلان نفوذ کرده است از آن بی نیاز و مرفه گرفته تا بلزیاری که زمین را با گاوآهن شخم می زند یا داس در دست پینه بسته ، گندم ها را درو می کند ، چوپانی که گوسفندان را راهی سبزه زار دشت ها می سازد و یا آن روستایی زحمت کشی که گندم یا خرمایش را بر پشت خرش گذاشته  ، رهسپار بازار می گردد و یا مادری که برای فرزند دلبندش لالایی می گوید ، همه و همه شروه سر می دهند و چه اندوهگین و پر شور می خوانند . »





تاریخ : چهارشنبه 94/11/21 | 9:37 عصر | نویسنده : بنارانه | نظرات (یک)

پراکنده ها  10

هواشناسی  3

باد ها  2

باد هیرون = این باد از جنوب به شمال می آید . مسیر این باد از روی زیارت و جمیمه است .

قبله باد = مسیر این باد از روی احشام حسن ( خشم کل سن ) است . در واقع این باد از سمت جنوب صفی آباد و شما جرافی و دهنو می وزد .

باد شمال =  این باد بی باران است و هر گاه پس از باران ، «  رَه کُنَد »1 ،  نشان از اتمام یافتن باران است و به قول قدیمی ها « هوا می شود » یعنی هوا صاف می شود .مسیر این باد نیز از شمال غرب به جنوب شرق است . به باد شمال ، باد راست و به سایر بادها ، باد چپ می گویند

باد « کَل »=

 ____________

1- رَه کردن= ره مخفف راه است .  یعنی آغاز شدن . ابتدای وزیدن ، راه پیدا کردن ، را باز کردن . این اصطلاح ، کار برد های در موارد دیگری از جمله برای باز شدن دمل ، باز کردن راه در زمین یا محلی که عبور از آن دشوار است .

2-  متاسفانه برای این اصطلاح ، یاد داشتی ننوشته ام و اگر روزی در بین نوشته هایم توضیحی برای باد کل یافتم ، ویرایش می کنم . اگر شما نیز در این زمینه ما را از توضیحات خود محروم نفرمایید ، خوشحال خواهیم شد . 





تاریخ : یکشنبه 94/11/18 | 6:25 صبح | نویسنده : بنارانه | نظرات (بدون)

پراکنده ها   9

هواشناسی   2

  ابرها و باد ها 

 ابرها  ( ادامه ی دیسه ) : 

پس از  آن که سواد برید  ، شاهد ابرهایی به نام سلّاکی هستیم . ابرهای سلاکی ، ابرهای کوچک و پراکنده ای هستند که ممکن است از دور به اندازه ی یک وجب به نظر بیایند . این ابرها اندک اندک گسترده شده و به هم می پیوندند و نشان از باران دارند .

سُرد = هوای ابری مانندی است که بسیار آن را ابر تصور می کنند ولی ابر نیست و به سُرد معروف است .

بادها 1

1-« لُر » = جهت بین شمال و مشرق ( شمال شرقی ) بادهایی می وزد که مسیر آن جنوب غرب است که به آن « لُر » می گویند .

2- « گا » = بادهایی درجهت شمال ومغرب ( شمال غربی ) به سمت جنوب شرق می وزند که به آن « گا » می گویند . ابرهایی که از این ناحیه بر می خیزند ، باران زا هستند و گاه « کاله کاله » ( دارای تکه های بزرگ ) هستند و اگر درهم بپیچند و به هم بیامیزند ، می گویند « اور = ابر » مست است .

3- باد مور ( قوس ) = این باد از روی بنار سلیمانی و چم درواهی به سمت بنار می آید . از شمال شرق به جنوب غرب امتداد دارد . نام دیگر این باد ، باد زیراهی است .

4- باد کُه (کوه ) = از سمت شرق به غرب می آید . از کوه . از قبله به کهباد به طور مستقیم می آید  . این باد نشانه ی دیسه است و پس از آن ، هوا ابری و بارانی می شود . این باد معمولا ازسمت کلل می آید     .





تاریخ : شنبه 94/11/17 | 7:32 صبح | نویسنده : بنارانه | نظرات (بدون)

پراکنده ها    8

هواشناسی  1

دیسه

دیسه 1 یعنی دوره . این واژه در طبیعت شناسی بنار کاربرد زیادی دارد مثلا هوا بارانی است اما باران تمام شده و ساعتی بعد باد شمال می وزد و وضعیت تغییر می کند . در چنین شرایطی می گویند دیسه ذر خرد ( دور خورد و عوض شد ) یا این که آسمان صاف است و ساعاتی بعد ابری می شود . باز هم دیسه ذر خورده است .

اما دسیه نشانه هایی نیز دارد . یکی از نشانه های آن « سواد بریدن » است . هرگاه در هنگام غروب خورشید و سمت قبله ( غرب آسمان ) جایی که خورشید غروب می کند ، رگه های قرمز رنگی پدیدار شود ، می گویند سواد بریده است . این رگه ها ، چند ردیف کوچک ابر هستند که فقط در آن جا پدید می آیند . حال این که در آن شرایط ، آسمان صاف صاف است . سواد بریدن یکی از نشانه های دیسه است . پس این علامت نشان می دهد که وضعیت آب و هوایی روستا به زودی تغییر خواهد کرد .

سواد بریدن که با رگ رگ های قرمز ابر در غرب آسمان دیده می شود نیز چند نمونه هستند . ممکن است که سواد تا بالای آسمان هم بیاید . اما نوعی سواد است که ارتفاع آن تا یک و نیم بالا بیشتر نمی شود و بالاتر نمی رود که به آن « سوادِ پینجه کُر »2 ( سواد پنجه کوتاه ) می گویند . این علامت نشان می دهد که تغییرات جوی سریع تر و زودتر به وقوع خواهد پیوست .

در همه ی فصل ها سواد می برد . چرا که وضعیت جوی به طور دایم در حال تغییر است . وقتی که از وضعیتی به واسطه ی سواد بریدن انتظار تغییر و رفتن به وضعیت دیگری را داریم ، می گوییم دیسه چپ است . 3

_____________________

1. diseh

2. sovaad-e- pinjeh kor

3.  از گفته های محمد جعفر غلامی





تاریخ : پنج شنبه 94/11/15 | 9:36 صبح | نویسنده : بنارانه | نظرات (بدون)

 پراکنده ها      7

چلّه

چله ، دو نوع است :

چله ی بزرگ و چله ی کوچک

از اول دی ماه ، چله ی بزرگ آغاز می شود و تا ششم بهمن ماه ادامه دارد . آنگاه زمین اندکی بیدار می شود و می گویند « چلوس » افتاده است . « فاریابی ها معتقدند وقتی ماموران سرما می خواهند تمام دنیا یخ بندان شود ، تا مردم از سرما بمیرند ، فرشته ای می آید که چلوسی ( هیزم نیم سوخته ای ) در دست دارد تا زمین را گرم کند . » 1 هشت روز بعد یعنی 14 بهمن ماه ، « خرنگ » می افتد . این مدت را چله ی چار چار می گویند . اگر چار یا چهار را به صورت عدد بنویسیم ، 44 می شود . یعنی مدت زمانی که دقیقا 44 روز به طول انجامیده است .

خرنگ که افتاد ، به شبی چهل برگ معروف می شود . یعنی گیاهان به طور سریع رشد می کنند . پس از این مدت  یعنی از 14 تا پایان بهمن ماه را چله ی کوچک می نامند که مدت زمان آن 16 روز است .

در فرهنگ شفاهی مردم داستانی وجود دارد به این مضمون که چله ی کوچک از چله ی بزرگ می پرسد : آیا بر اثر سرما ، پیرزنی یا پیرمردی را هم کشتی و از بین بردی ؟ چله ی بزرگ پاسخ می دهد : نه . چله ی کوچک می گوید : خودم پدری از آنان بسوزانم که لذت ببرند !!! . چله ی بزرگ لبخند می زند و می گوید : راست می گویی اما عمرت کوتاه است . 2

__________________

1-پشت بیدستان . نصرالله احمدی. انتشارات آل علی . چاپ اول 1393 .صفحه ی 372 با اندکی حذف 

2- از گفته های محمد جعفر غلامی





تاریخ : سه شنبه 94/11/13 | 11:26 عصر | نویسنده : بنارانه | نظرات (بدون)

پراکنده 6

سوخت 2

 تپاله   

استاد فریدون جنیدی درکتاب ارزشمند  « داستان ایران بر بنیاد گفتارهای ایرانی » ، رام کردن حیوانات را مربوط به زمان تهمورث می داند . وی که محوریت نوشته های کتاب را بر پایه ی  کتاب های وندیداد ، اوستا ، شاهنامه ی فردوسی و نگاره های منقوش در دل سنگ ها  قرارداده است ، معتقد است که در دوران سرماهای شدید هزاره های گذشته ، اجداد ما علاوه بر این که از شیر حیوانات استفاده می بردند ، خود را درکنار آنان نیز  گرم می کردند1 . بهره وری بشر از حیوانات اهلی شیوه های گوناگونی داشته و دارد .   در دهه های گذشته ، یکی دیگر از راه های  استفاده از حیوانات دارای سُم  در روستای بنار آب شیرین ، تهیه ی سوخت زمستانی از آنان بود . بدین گونه که زنان روستا هر صبح زیر پای حیوانات از جمله گاو را جارو کرده ، تپاله های آن را با دست جمع می کردند و به صورت گلوله هایی بزرگ ، بر لبه ی دیواری کوتاه می زدند تا همان جا بماند و خشک شود و در پاییز ، قبل از باران ، آن ها را جمع کرده و در گوشه ای از اتاق چاله دان « چالدونی » می انباشتند تا هم بتوانند با آن نان و غذا بپزند و هم خود را در شب نشینی هایشان گرم نگه بدارند . علاوه بر تپاله ی گاو ، پشکل بز نیز چنان اهمیتی داشت تا زنان و دختران ، هر صبح  به محل تجمع گله ها بروند و پس از آن که گله آهنگ بیابان کرد ، جایش را جارو بزنند و به خانه بیاورند و از آن استفاده کنند . استفاده از چنین سوختی نه تنها مضر نبود ، بلکه برای انسان ، مفید هم بود چرا که این حیوانات از انواع و اقسام علوفه ها و گیاهان دارویی استفاده می کردند و دود ناشی از تپاله های آنان برای درمان برخی بیماری ها سودمند بود . در گفتار های آینده  در بخش باورها  خواهیم دید چگونه در طب سنتی روستا ، برای درمان بسیاری از بیماری ها ، از مدفوع الاغ ماده که در مقایسه با الاغ نر ،  آزاد تر  بود تا در بیابان ها بچرد و گیاهان مختلفی را بخورد ، استفاده می کرده اند . 

 ___________

1-داستان ایران بر بنیاد گفتارهای ایرانی . دفتر نخست از آغاز تا خاموشی دماوند . فریدون جنیدی . چاپ نخست 1392 . موسسه نشر بلخ

 

 





تاریخ : یکشنبه 94/11/11 | 9:1 صبح | نویسنده : بنارانه | نظرات (بدون)

  پراکنده ها   5

سوخت  1

 « گز »  و «  گُرد »

 

هیزم مصرفی مردم ، عموما چوب های نازک درختچه ی گز بود که به دلیل شوری آب رودخانه ی بنار ( حلّه ) در حاشیه ی آن به وفور می رویید به نحوی که عبور از میان آن ها دشوار بود . مردان در فصل پاییز ، گزهای حاشیه ی رودخانه را با تیشه  می بریدند و چند روزی روی زمین رها می کردند تا برگ های سوزنی آن ها کاملا خشک شود و با تکاندن ، از شاخه جدا گردد . آنگاه شاخه های عریان از برگ را دسته دسته روی هم می گذاشتند تا انبوهی هیزم فراهم آید . سپس هیزم انبوه را با ریسمان های محکمی بسته و روی الاغ بار می کردند و خود یک سمت آن را با دست گرفته ، کنترل می کردند و به خانه می رساندند تا هم برای پخت و پز و هم برای آتش شب های سرد زمستانی از آن ها استفاده کنند . کسانی که زمین های وسیعی داشتند و خود از عهده ی بریدن همه ی گزهای زمین بر نمی آمدند یا نمی خواستند خود را به زحمت اندازند  ، گزها را طی قرار دادی شفاهی که معمولا نصفی بود ، به دیگران می دادند تا علاوه بر تامین سوخت مورد نیاز ، زمین هایشان را نیز پاک کرده و بتوانند در آن ها کشاورزی کنند . این کار به گونه ای بود که گاه اگر صاحب زمینی ، گز های زمینش را به کسی نمی داد ، موجب نارضایتی طرف مقابل را پیش می آورد . برگ های درخت نخل ( گُرد – تاپول و....) نیز از اهمیت خاصی برخوردار بود اما از آنجا که باغ های نخل ، در بنار زیاد نبود ، این نوع هیزم در درجه ی دوم اهمیت قرار داشت . بیشتر شاخ و برگ های نخل در منزل کسانی انباشته می شد که در روستای بنار سلیمانی باغ داشتند و یا از باغ های بنار سلیمانی آن ها را تامین می کردند . این هیزم به دلیل سهولت در سوخت و سرعت در آتش گرفتن ، همیشه اهمیت خود را داشته و دارد .  





تاریخ : پنج شنبه 94/11/8 | 6:5 صبح | نویسنده : بنارانه | نظرات (بدون)

  پراکنده ها      4

بَل چینی

 

شب نشینی رسمی دایمی بود و بدون استثنا ، مردم شب های زمستان ،  نزد همدیگر می رفتند و شب را تا دیر گاه کنار هم می نشستند . کسانی که دروازه داشتند ، شب نشینی را در دروازه و درکنار منقل آتش انجام می دادند و دیگران نیز در اتاق « چال دونی  =  چاله دان » به گونه ای می نشستند که همه در اطراف آتش باشند . چاله ی آتش در وسط اتاق بود و این امکان را به دیگران می داد تا گرداگرد آن بنشینند . سوخت مردم در زمستان بیشتر ، شاخه های خشک شده ی درختچه های گز بود . آنان گز را در آتش می ریختند و آتش می افروختند و گاه نیز دود غلیظ ناشی از سوختن گز تمام فضای اتاق را تسخیر می کرد . در این شرایط ، هواکش هایی که در سقف خانه ها به وسیله ی قوطی های حلبی تعبیه شده بود ، دود ها را به بیرون منتقل می کرد . همسایه ها به دور هم می نشستند و پیر زنان یا پیرمردان قصه ها و روات ها و خاطرات خود را با آب و تاب تمام تعریف می کردند . زنان و مردان در همان هنگام نیز به کار مشغول بودند . زنان معمولا پشم می ریسیدند و مردان « بَل » می بافتند . بل از برگ های نخل ساخته می شد و به صورت نواری طولانی در اندازه های 5 ، 10 و یا نزدیک به  20 سانتیمتر پهنا بافته می شد و درازای آن گاه به ده ها متر می رسید . کودکان نیز دراین کار ، بزرگان را یاری می دادند و در واقع « پیش = برگ نخل » را که به صورت جفت جفت به هم وصل بود را از هم جدا می کردند تا کار بزرگتر ها آسان تر شود . از بل برای بافت « تَک = بوریا » استفاده می شد . از بل برای ساختن ظروفی مثل « بَلوک = ظرف خرما یا تنباکو » و .... استفاده می شد . به بافتن بَل ، « بَل چینی » می گفتند .





تاریخ : چهارشنبه 94/11/7 | 6:5 صبح | نویسنده : بنارانه | نظرات (بدون)

    بیماری ها - ادامه

سوهوک :

اول به شکل جوش کوچکی در پا یا دست ایجاد می شد . کم کم بزرگ می شد و مانند تاول ، تر و آبکی می شد . برای درمان آن ، با سوزن خیاطی ، نخی از آن می گذراندند و دو سر نخ را به هم گره می زدند . سهوک به مرور زمان خشک می شد و نخ می افتاد و این نشانه ی خوب شدن سهوک بود

   سورو ( سهرو ) :

در این شرایط ، سرتا سر پوست را دانه های کوچکی مثل دون انجیر می پوشاند . شخص بیمار  را سه روز تب می گرفت . سه روز هم طول می کشید تا این دانه ها بیرون بیایند و سه روز نیز طول می کشید تا جا بروند و در مجموع ، بیمار 9 روز درگیر این بیماری بود .  بهترین مکان آن روی پوست شکم بود و اگر جای دیگری از بدن ظاهر می شد ، کشنده بود . برای درمان آن سرگین خر با دینشت ( اسپند ) دود می کردند و از خوردن گوشت ، مرغ و ماهی در مدت 9 روز پرهیز می کردند .

    کاکه سیخو ( سیاه سرفه ) :

سرفه های خشک از علامت های آن در کودکان بود . کودکان مرتب از چشمشان آب می ریخت و حالت سرما خوردگی داشتند . این بیماری تا 6 ماه به طول می انجامید و کشنده بود .





تاریخ : شنبه 94/11/3 | 6:5 صبح | نویسنده : بنارانه | نظرات (بدون)

پراکنده ها 3

آبزیان      3

2-مار آبی

علاوه بر گونه های ماهی که در آب های بنار موجود است ، موجودات  دیگری نیز در رودخانه زندگی می کنند که مار آبی یکی از آن هاست . ظاهرا این نوع مارها ، بی خطر هستند .

3-لاک پشت

این موجود نیز در رودخانه یافت می شود و با وجود تعداد اندک ، متاسفانه گاه گاهی تعدادی از آنان به وسیله ی قلاب های ماهیگیری شکار می شوند. غذای عمده ی لاک پشت ها ، ماهی است و از آنجا که آنان ، ماهی را می بلعند ، بلعیدن طعمه ی قلاب ماهیگیری باعث می شود که قلاب ، آزاد نشود و صیاد به ناچار لاک پشت را از بین ببرد و قلاب را آزاد کند .

4-خرچنگ

خرچنگ که در گویش محلی بنار به کرنجال معروف است ، به تعداد اندک یافت می شود و مردم معتقدند که اگر کسی را با انبرهای خود بگیرد ، رهایش نمی کند لذا در این رابطه ضرب المثل ها و کنایه هایی در فرهنگ بنار شکل گرفته که در مجموعه ی در دست تدوین « واژه ها ، ضرب المثل ها و کنایه ها » اثر اینجانب  آمده است .

5-قورباغه

این موجود نیز در آب های حاشیه ی رودخانه ها دیده می شود و معمولا در جایی که بیشه ها و شاخه های درختان به آب پیوسته اند ، بیشتر یافت می شوند .

6- میگو

اگر چه میگو از موجودات رودخانه ای نیست اما در فصل های میگو ، به صورت نادر مشاهده شده که صیادان بنار به وسیله ی تورهای خود ، یک یا دو میگو نیز شکار کرده اند . این میگوها از دهانه ی خلیج فارس ، وارد رودخانه شده و به سمت سرچشمه ی رودخانه پیش روی می کنند     .





تاریخ : جمعه 94/10/11 | 6:22 صبح | نویسنده : بنارانه | نظرات (یک)
.: Web Themes By Akj :.