پراکنده ها 2
آبزیان 2
س-تیله خارو : در ادامه ی معرفی ماهیان رودخانه ی بنار ، می توان به نوعی ماهی کوچک اشاره کرد که در بین مردم شنا کننده و به صورت دسته جمعی زندگی می کردند . مردم بنار به خاطر شکل آن ماهی ها که کشیده و لاغر بودند ، به آن ها « تیله خارو » می گفتند . تیله خارو ها ماهیان بسیار ریزی بودند که ارزش غذایی نداشتند ولی از موادی که از پارچه ها و ظروفی که زنان می شستند ، تغذیه می کردند . کودکان معمولا برای تفریح ، با تکه پارچه هایی کوچک مثل دستمال یا مقنعه ، آنان را به صورت جمعی شکار می کردند .
ش- پرزرد
این ماهی سریع و رنگین و زیبا که به واسطه ی باله های زرد رنگ ، به پرزرد معروف است ، به تعداد کمتر نسبت به دیگر ماهیان یافت می شد و بیشتر نیز با قلاب های کوچک دستی که خمیر به آن می زدند ، شکار می شد . این نوع ماهی نیز به دلیل اندک بودن و نیز کوچک بودنش ، ارزش غذایی نداشت . بزرگترین نوع آن به زحمت به اندازه ی کف یک دست می رسید .
ص- مارماهی
مارماهی در اندازه های متنوع در آب های رودخانه ی بنار یافت می شود . این نوع ماهی در آب های کوتاه ، زیر اشیاء خارجی که در رودخانه افتاده بودند ، می خوابیدند . به عنوان نمونه زیر برگ های نخل یا تکه پارچه هایی که کف آب افتاده بود ، می می رفتند . مارماهی ، ماهی های کوچک را شکار می کرد به همین دلیل ، اسیر قلاب هایی می شد که طعمه ی آن ماهی بود . انواع درشت آن را صیادان بنار استفاده می کردند . آنان به اندازه ی چهار انگشت از سر و چهار انگشت از دم آن می بریدند و دور می ریختند و مابقی را می خوردند . مار ماهی گوشتی سفت خوش مزه دارد .
پراکنده ها 1
آبزیان 1
تنوع زیست در آب رودخانه ی بنار ، چشمگیر نیست اما اگر با دقت بنگریم انواع موجوداتی در آن یافت می شود که شاید برای برخی از افرادی که کمتر با رودخانه ارتباط دارند ، باعث تعجب نیز باشد . در اینجا به عمده ترین آن موجودات می پردازیم :
1-ماهی
مهم ترین موجود زنده ای که در آب های رودخانه ی بنار یافت می شود ، ماهی است . ماهی ها ی بزرگ بیشتر در آب های عمیق که به « بَرم? » معروف هستند ، زندگی می کنند و منبع غذایی مهمی برای مردم روستا نیز می باشند . ماهی های رودخانه ی بنار انواعی دارند که مهمترین آنان عبارت اند از :
الف : جویی
این ماهی ها براثر ارتباط کانال ها و جوی ها با رودخانه ، وارد رودخانه می شوند و در مقابل ماهی های رودخانه ، از سرعت عمل کمتری برخوردار هستند .
ب: سرو
سِر در گویش محلی به معنی لیز است و ماهی سرو ، به نوعی از ماهی هایی گفته می شود که سفید رنگ و لیز هستند .
ج: رویی
رو ، به معنی رودخانه است و ماهی رویی به معنی نوعی از ماهی هاست که بیش از سایرماهی ها در آب یافت می شود و معمولا در هنگام شکار ماهی ، این نوع ماهی بیشتر به دست می آید و از نظر تعداد نیز بیشتر اند . این ماهی با باله های صورتی و فلس های سفید در آب های بنار زندگی می کنند و از ماهی سرو پهن تر هستند .
د: سویتی
این نوع ماهی به ندرت یافت می شود و گاه گاه در اندازه های درشت ، به دام افتاده است . قدرت این ماهی فوق العاده است به گونه ای که بسیاری از اوقات ، توانسته قلاب را راست کند و یا خیط قلاب را پاره کند و خود را نجات بدهد .
ر: شِل خَر
ماهی شل خر یا ماهی بیا (مید ) در اندازه ی یک بند انگشت تا 15 سانتیمتر ، به صورت دسته جمعی زندگی می کنند . این ماهی ها معمولا به حاشیه ی ساحل می آیند و در آب هایی با ارتفاع کمتر از 10 سانتیمتر ، می مانند . به همین دلیل به شل خر معروف هستند چون مردم گمان می کردند که از شل ( لجن ) های حاشیه ی رودخانه تغذیه می کنند . از این نوع ماهی بیشتر برای طعمه با قلاب استفاده می شود
ادامه دارد.
حوادث 30
بیماری 5
7- کورک ( جوش چرکی ) :
نوعی دمل چرکین بود که تب شدید را نیز در پی داشت . برای درمان آن ، فضله ی مرغ زرده ( هرمرغی که فضله اش زرد بود ) را روی آن می نهادند . برخی نیز مرهم سیاه روی آن قرار می دادند تا بترکد . وقتی که می ترکید ، دمل هم خوب می شد .
8- بیرم ( سالک ) :
لکه ای روی پوست ایجاد می شد که اطرافش سیاه بود . برای علاج آن ، شیر زنان را به آن می مالیدند تا خوب شود .
9- دونه ی گندو :
اول به شکل جوش کوچکی روی سر انگشت دست یا پا پیدا می شد . کم کم بزرگ می شد و سفت مانند سنگ می شد و آب نیز داشت . برای درمان ، ابتدا انگشت را در آب قرار می دادند سپس بنگو ، الوک تلخ (بادام کوهی شیرین نشده ) و بینزده ی تلخ کوبیده شده که به آن « بوبدک » می گفتند را روی آن می گذاشتند . گاهی نیز گریس ، یا خمیرک ( خمیری که به عنوان مایه ی گرده از آن استفاده می کردند را می گذاشتند تا گندیده شود ) و یا آردشیر روی آن قرار می دادند .
10- کر نخونک :
گاهی اوقات بنا به عللی در اطراف ناخن ، آب می کرد و سوخته مانند می شد . این وضعیت که خیلی هم درد داشت ، گاهی منجر به افتادن ناخن نیز می شد . برای درمان آن ، بر روی ناخن ، آردشیر می گذاشتند .
حوادث 29
بیماری 4
4- دل درد :
این بیماری بر اثر مسایل زیادی به وجود می آمد که مهمترین آنان ، عدم رعایت بهداشت بود . عمده ترین راه درمان دل درد ، خوردن زیره با شکر بود اما بعضی از مردم ، زیره ، زنیون ، کُندر ، عناب ، اوشه ، سربرنجاس را با هم مخلوط کرده و به بیمار می دادند .
5- چیمون :
چیمون یا سرماخوردگی یا هوا خوردن بیشتر بر اثر تغییرات آب و هوایی به وجود می آمد و معمولا اگر به تب منجر نشود ، پس از سه روز خوب می شود . برای درمان چیمون ، لوبیا ، سبزی و پیاز را با سوپ رشته می پختند که به آن « رشته اووی- آب رشته ) می گفتند و به بیمار می دادند .
6- لاته :
لاته بر اثر عرق کردن و خستگی زیاد و نشستن در سایه ی خنک و نوشیدن دوغ خنک و ترش ایجاد می شد که در آن حالت ، بدن کوفته و خشک می شود . برای درمان آن ، گل گاو زبان ، بنگو داغک ، شیشه داغک ( شیشه را داغ می کردند و چون سرخ می شد ، روی آن آب می ریختند و به بیمار می دادند ) ، نرمه داری ( شبیه پنبه ) ، چهار تخم ( بنگو ، گل گاو زبان ، عناب ، روا تروک و کُندر ) و چوب شیرین به بیمار می دادند .
حوادث 28
بیماری ها 3
در ادامه ی بحث بیماری ها به چند بیماری رایج دیگر در روزگاران گذشته ی روستا اشاره می کنیم .
1- سینه درد :
از بیماری های رایج بود گه پس از سرما خوردگی ایجاد می شد و با سرفه های شدیدی نیز همراه بود . گاهی نیز این سرفه ها در افراد مسن نیز دیده می شد که گاها تا سال ها نیز ادامه می یافت . برای رفع این بیماری از گیاهی به نام بنگو یا کلِ بنگو استفاده می کردند . بنگو در اطراف بنار به وفور سبز می شد و آن را می چیدند و خشک کرده ، مانند چای دم می کردند و از آن می خوردند . در این هنگام از ترشی و لیمو استفاده نمی شد و چغندر آب پز ( لبو ) ، بادنجان روی آتش و نارنج زیر چاله ( زیر خاکستر ) ، برای درمان آن بسیار موثر بود .
2- کوفتگی پا و کمر :
این حالت بر اثر کار زیاد و خستگی و نیز سرما و گرما ی شدید حاصل می شد . برای درمان آن آتشی روشن می کردند و روی آن آرد جو می ریختند و پا و کمر را روی آن قرار می دادند تا حرارت آتش و تاثیر آرد جوی سوخته به خوبی به بدن برسد و آنان را درمان کند .
3- تب شدید :
تب ، علامت بیماری است ولی در بین مردم ، اصل بیماری محسوب می شد . برای درمان تب ، داروی گیاهی هلپه و سربرنجاس را به مدت سه شب در آب گذاشته و شمالی می کردند و به خورد بیمار می دادند .
حوادث 27
بیماری ها 2
در دهستان و در روستا به دلیل عذم رعایت بهداشت شخصی و عمومی ، اکثر مردم به کرم های انگلی آلوده بودند کودکان با پای برهنه در کوچه های خاکی بازی می کردند و بدون شستن پاهایشان به بستر می رفتند . این امر کاملا عادی بود تا جایی که پدران و مادران نیز با پای برهنه ، کوچه های خاکی و صاف و بدون سنگ بنار را طی مبی کردند . علاوه بر آن ، هنگام جارو کردن محیط خانه یا جارو و جمع آوری تپاله های گاو و پشکل بزها و گوسفندان ، فضای اطراف جارو کننده به طرز وحشتناکی آلوده می شد .
بیماری سل که عامل اصلی آن ، آلودگی محیط است از همین راه به سراغ روستاها می آمد . در چنین محیطی غیر بهداشتی ، زایمان زنان نیز مشکل آفرین بود . آنان وقتی علاج بیماری های ناشی از نبود بهداشت را نمی دانستند ، فورا انگشت اتهام را به سوی جن ، آل ، یال ، دی یال و یا .... دراز می کردند .
بیماری هایی که دامن گیر کودکان بود نیز فراوان بود . با وجودی که در سده ی دهم میلادی ، محمد زکریای رازی ، پزشک ایرانی ، برای نخستین بار سرخک را شناخت ، اما در بنار و سایر روستاهای ایران ، راه های پیش گیری و درمان آن ، ناشناخته بود . در بنار به آن « سکو تلنگونی » می گفتند . در هنگام این بیماری ، از پوست بدن کودک ، دانه های ریز و قرمز فراوانی بیرون می زد . آنان نیز برای درمان آن ، گوشه ای از تلنگون ( گلخن – محل جمع آوری زباله ها و کود ها ) که براثر گذشت چند سال ، سفت و سخت شده بود را به صورت تونل سوراخ می کردند و از یک سو ی آن وارد ، و از سویی دیگر خارج می شدند . از آنجا که این بحث در ارتباط با باورهای مردم است ، در بخش باورها به تفصیل از آن سخن خواهیم گفت .
حوادث 26
توفان
در بیست و یکم بهمن ماه 1354 توفان شدیدی عصر هنگام وزیدن گرفت. این توفان سرعتی بسیار زیاد و ویرانگر داشت به گونه ای که نه تنها بسیاری از درختان نخل و کنار را در هم شکست ، بلکه تعدادی از دیوار های روستا را نیز فرو ریخت . مهم ترین اثر این توفان ، فرو ریختن دیوار منزل مرحوم محمد جعفر جعفری بود که تعدادی زیاد از میش های او زیر آوار از بین رفتند . در زمین روبه روی باغ مرحوم محمد جعفر غلامی ، درست جایی که جاده برای راه شیفی می پیچد ، در سمت راست و بین کمر و راه ، کُناری بود که به آن کُنار گَرو می گفتند . این کنار در منزل کدخدای قدیم بنار روییده بود که شرح ماجراهای تاریخی در جای خود خواهد آمد . تعدادی از کودکان و نوجوانان که به طور اتفاقی نزدیک آن کنار بودند ، به محض این که از توفان احساس خطر می کنند ، تنه ی آن را محکم در بغل می گیرند اما باد ، آن درخت را از ریشه بیرون آورده و با کودکان از جمله عوض بی باک ، با خود می برد .
آقای رضا رضاییان آن حادثه را چنین وصف کرد :
بیست و یک بهمن پنجاه و چار
تند بادی آمد از سوی بنار
از زمان حالیه تا عهد عاد
کس ندارد یاد چون آن تند باد
هر که احوالات مشفر بشنود
خون به جای آب از چشمش رود
لیک جای شکر حق باقی بود
گر نماییم شکر بیش از این سزد
باغ کل قاسم دو قسمش ریخته
خاک غم بر فرق مردم بیخته
گر بپرسی حالت باغ مِحَد
سرنگون نخلان بود بیرون ز حد
گر به راه چاه قلعه بگذری
جای دارد صنع حق را بنگری
دو درخت کهنه را باد آنچنان
خرد کرده ، که ندیده کس چنان
گوییا بوده است دست باد ، بیل
که بریده پشت بام و ریخته ذیل
______________
چون این شعر از حافظه نقل شده ممکن است بیت یا ابیاتی از آن حذف شده باشد .
حوادث 25
بیماری ها 1
سال آزاری = دراین سال ( 1315 شمسی ) ، براثر بیماری آزار ، تعداد بسیار زیادی از هم وطنانمان از بین رفتند . پدرم می گوید در بنار ، گاه پیش می آمد که از یک خانه ، 5-6 نفر می مردند . همه کس جرات شستشو و غسل دادن بیماران را نداشتند چون مریضی آنان واگیر بود . در آرامگاه روستای زیارت ، در سمت شرق شیخ منصور ، قبری است که با کمی دقت قابل دیدن است . روزی به همراه آقای اسفندیار فتحی از آن قبر ، عکس هایی تهیه کردیم . آن قبر که چهار طرف آن آثار گچ ، مشخص است ، در ابعاد چند متر در چند متر حفر شده و معلوم می شود که در سال آزاری ، به علت مرگ و میر زیاد ، امکان حفر قبر برای همه نبوده و به ناچار ، از گورهای دسته جمعی استفاده می کرده اند .
آنفولانزا = « در سال 1913 میلادی ( 1333 ه.ق) و در زمان تجاوز انگلیسی ها به استان بوشهر ، بیماری آنفولانزا در نواحی دشتی ، دشتستان و تنگستان شیوع پیدا کرد و بیشتر مردم آن نواحی را بدان بیماری خطرناک مبتلا ساخت . دراین تاریخ اغلب مردم بر اثر این بیماری جان خود را از دست دادند .» نگاهی به بوشهر صفحه ی 686
حوادث 24
زلزله
زلزله از حوادثی است که تا کنون برای بشر قابل پیش بینی نیست . زلزله ها گاه باعث شده اند تا شهری به طور صد در صد ویران شود همان طور که شهر باستانی سیراف نیز دچار این حادثه گردیده است و یا دو سال پیش ، شهر شُنبه از شهرستان دشتی نیز ویران شد . بنار آب شیرین نیز تا کنون زلزله های مهیبی به خود دیده که یکی از آن ها ، در سحرگاه 26 آذر ماه 1369 حدود ساعت 2 بامداد ، به وقوع پیوست که قدرت آن 6 وپنج دهم ریشتر بود . این زلزله که مرکز آن « کلمه » در کوه های دشتستان بود ، موجب زخمی شدن 44 نفر گردید که هیچ کدام از این افراد از دهستان زیارت نبودند . در دهستان زیارت نیز چند دیوار ویران شد و یا آسیب جدی دید و وحشتی بین مردم به وجود آمد که مردم بنار ، شب های متمادی را در چادر های هلال احمر به صبح رساندند . پس از این زلزله ، مردم وام گرفتند تا خانه های محکم تری بسازند و در نتیجه بافت روستا تا حدودی تغییر کرد . در همان سال محمد غلامی طی کلامی منظوم ، اینچنین زلزله را توصیف کرد :
شبی وحشت انگیز و تار و مهیب
زمین لرزه ای حمله ور شد عجیب
به خواب اندرون خلق برپا نمود
به هر خانه آشوب و بلوا نمود
یکی مضطرب دیگری بی قرار
همه سوی درها نموده فرار
به یکباره بشکافت دیوار ها
بسی ساخت از خانه آوار ها
در و بام یکسر تکان در تکان
تزلزل میان زمین و زمان
همه سقف و دیوار در جنب و جوش
ز هر چوب و سنگی بر آمد خروش
در و دشت چون بید لرزان شده
دد و طیر ، حیران و پرّان شده
تزلزل در افکند در بام ها
خروشی بیفتاد در دام ها
بسی کهنه دیوار شد سرنگون
بسی صورت و سر که شد پر ز خون
در استان بوشهر جولان گرفت
خروشید و لرزاند و میدان گرفت
برازجان و بوشهر و اهرم تمام
بلرزید از هیبتش صحن و بام
به هر روستایی که او می رسید
به خاک اندرون خانه ای می کشید
گلنگون و دهقاید و خوش مکان
هم از طلحه و کلمه و شاهیجان
بنار و زیارت ، کلل ، فاریاب
ز بنداروز و راهدار و خوشاب
ز دلوار تا خطّه ی سرکره
بلرزاندشان تا سحر یکسره
سمل را ز ویرانی آباد کرد
ز آبادِ ویران برآورد گرد
ضرر بود ، صد شکر کز جان نبود
کسی زیر آوار قربان نبود
آذر ماه 1369
حوادث 23
هجوم ملخ
در چنین حال و احوالی ، هجوم ملخ نیز مزید علت می شد . تنها دل خوشی مردم ، گرفتن ملخ ها و خوردن آنان بود .
چون ملخ ها بی عدد بر گِرد کشت قاصد اِهلاک اهل شهر گشت
مثنوی معنوی . دفتر پنجم . صفحه ی 3839
در بخش های گذشته در مورد هجوم ملخ سخن گفته شد . اینک همان حکایت ها را از زبان آقای محمد رضا خرمایی می شنویم :
« تعداد آنها آنقدر زیاد بود که وقتی با هم به پرواز در می آمدند ، روی زمین را یکسره سایه می افکندند . آنها در باغ ها و مزارع فرود می آمدند و شروع می کردند به جویدن هرچیزی که سر راهشان بود .... آنها هیچ اثری از سبزه و علف و محصولات برجای نمی گذاشتند . حتی شاخه ی جوان و برگ درختان را هم می جویدند و تنها اسکلت درختان را بر جای می گذاشتند . آنها به تمام معنا غارتگر بودند . وقتی خورشید غروب می کرد و هوا رو به تاریکی می رفت ملخ ها در گوشه و کنار کوهپایه ها و در مجاورت دیوار باغ ها و گودال ها به صورت دسته جمعی بر روی هم تلنبار می شدند . این بار نوبت اهالی ده بود تا انتقام خود را از آن ها بگیرند . بنابراین شب هنگام که ملخ ها خواب خوش غارت فردا را می دیدند ، زنان و مردان و کودکان دست به کار شده و انبوه ملخ ها را درون کیسه و جوال می ریختند و صد ها کیلو ملخ را بار چارپایان کرده و به خانه می بردند . بعد از استراحتی کوتاه ، پیش از طلوع آفتاب ، آتش اجاق را روشن می کردند و دیگ بزرگ پر از آب را رویش می گذاشتند و با جوش آمدن آب سر کیسه و جوال ها را درون دیگ آب جوش سرازیر می کردند و ملخ ها را یک جا درون دیگ می ریختند و بلافاصله در دیگ را می نهادند تا ملخ ها بپزند . بارها اتفاق افتاده بود که ماری در لابه لای ملخ ها بود و همراه آن ها به درون دیگ می افتاد . در این صورت فورا با یک چوب بلند آن را خارج می کردند و می کشتند . ... دیگ در حال جوشیدن بود که مقداری نمک به آن می افزودند و پس از پخته شدن آن را درون صافی می ریختند و پس از جدا کردن دست و پایشان ... ملخ ها را می بردند پشت بام و روی زیلو یا پارچه های بزرگ پهن می کردند تا در آفتاب خشک شود . / محمدرضا خرمایی . دوان دیار آشنا . صفحه های 322 و 323
در کتاب پشت بیدستان نیز آمده است : « ملخ ها ( میگ ) همیشه بودند اما طوری که در سال 1342 شمسی آمدند آن هم بعد از دو سال قحطی که خود به خود کمتر از قحطی نبود ....
مردم گونی ها و خوره های انباشته از ملخ را به خانه آورده و فردا صبح دیگ های آب جوش همراه با نمک بار گذاشتند ، ملخ ها را جوشانده و در قراغه ها انبار کردند برای زمستانشان . آن ها ملخ ها را روی حرارت ملایم بو می دادند ، داخل تابه بال هایشان را جدا می کردند .....
همراه با ملخ قرمز ، ملخ دریایی هم آمد . ملخ حرام ( حرامو ) که رنگ سفیدی داشت . گویا از جنوب و غرب هندوستان وارد شده بودند که خطرناک تر و بخورتر بودند ..... آنها در مسیر خود .... در محلی مناسب تخم گذاری می کردند که چند روز بعد نوزاد های (کُر) میلیونی بدون بالشان از تخم بیرون می آمدند و با پرش های کوتاه ... سر راه خود باغات و مزارع ، سبزی ها و هر چه خوردنی بود را نابود می کردند . ....» / پشت بیدستان . نصرالله احمدی . خلاصه ای از صفحه های 458 و 459