کشاورزی 5
اصلاحات ارضی
تا پیش از روی کار آمدن رضا خان ، ایران به صورت ملوک الطوایفی اداره می شد . در آن دوران ، خوانین نه تنها زمین ها را دراختیار داشتند ، بلکه مالک روستاها نیز بودند . ( برای نمونه می توانید به کتاب خاطرات ملک منصور خان فرزند صولت الدوله قشقایی رجوع کنید ) . در آن دوران هرکسی که قدرت مالی داشت ، زمین ها را از دولت وقت به صورت اجاره برمی داشت که این توانایی تنها مختص خوانین یا برخی از افراد متمول بود . رضا بهروزی ، برهه ای از تاریخ زراعی ما را چنین توصیف می کرد : « زمین به دو صورت بود . اربابی و الواری . هر کسی که می خواست زمین از دولت اجاره کند ، برای هر فرد زراعتی اربابی مبلغ هفت تومان و دو ریال و برای هر فرد زمین الواری یا متفرقه مبلغ پنج تومان و شش ریال از اداره ی دارایی اجاره می کرد و به دولت خراج می داد » . با انتقال قدرت به رضا خان ، وی سعی کرد با تضعیف خوانین که قدرت بلامنازع هر منطقه بودند ، حکومت مرکزی را مستحکم کند . به همین منظور ، در خوزستان شیخ خزعل ، در فارس صولت الدوله ی قشقایی و در هر کجای ایران که خوانین مهمی وجود داشت ، به از میان برداشتن یا تبعید آنان اقدام کرد . وی همچنین به منظور بیرون کشیدن قدرت از دست خوانین هر منطقه ، سعی در تقسیم زمین ها بین مردم را داشت . اگر چه قانون ثبت اسناد در سال 1290 و در دومین مجلس مشروطیت به تصویب رسید اما پس ازتاسیس دولت پهلوی در سال 1299 شمسی ، این قانون در سال 1302 به اجرا در آمد ولی اجرای آن اجباری نبود . این قانون پس از چند مرحله اصلاح ، در سال 1310 مجددا به تصویب رسید و بر اساس آن ، برای هر دهکده ، یک پلاک اصلی و برای هر قطعه زمین یا خانه یا باغ و... یک شماره ی پلاک فرعی در نظر گرفته شد .که این قانون در بنار نیز بین سال های 1310 تا 1320 اجرا شد و زمین ها در بنار دارای شماره ای ثبتی شدند . ( طبق گفته ی رضا بهروزی فرزند حاج علی از زیارت ، : تقسیم اراضی در دهستان زیارت در اواخر سال 1316 و اوایل سال 1317 انجام گرفته است . وی همچنین اظهار می کرد که سند روستای تلوی telvey - نیز نزد محمد حسن فرزند هاشم و آقا غلامحسین بود . ) در سال 1340 و به منظورایجاد اصلاحات ارضی نیز قانونی گذرانده شد که طبق آن هرکسی بر روی هر زمینی کار می کرد ، مالک آن زمین محسوب می شد . بدین ترتیب به مرور زمان ، از قدرت خوانین کم شد و مردم عادی نیز توانستند زمین هایی به نام خود داشته باشند . زمین های موسوم به چم اگر چه بسیار مرغوب بودند ولی با توجه به شور بودن آب رودخانه ی حله ، در حاشیه ی آن درختچه های گز فراوانی می رویید . ( زمین های چم به علت آبرفت ، خاک مستعدی برای کشاورزی دارند ولی آب رودخانه به دلیل شور بودن ، باعث تخریب زمین های مازه می شود . به همین دلیل ، امروزه با آن که شرایط برای کشاورزی صنعتی تا حدودی فراهم شده ، کسی رغبتی برای کاشت آبی غلات از خود نشان نمی دهد ) . برخی از مردم که صاحب زمین های چم نیز شده بودند ، برای مساعد کردن زمین های خود ، با تیشه ، ساقه ی گز ها را مماس با زمین می بریدند . بیشتر اوقات پیراهن را نیز بیرون می آوردند و عرق می ریختند و از قمقمه ی کوچکی که به شاخه ی گزی آویزان می کردند ، آب می نوشیدند و به آینده می اندیشیدند . پس از اتمام کار، گزها را همانجا رها می کردند تا چند روز بگذرد و برگ های سوزنی آن خشک شده و بریزد . آنگاه ، ساقه های خشک آن را برای هیمه ی زمستانی برمی داشتند ، به هم می کوبیدند تا کاملا تکانده شود به صورت « شَل » می بستند و بار الاغ کرده و به خانه می آوردند . کسانی هم که زمین بیشتری داشتند ، گز های زمین خود را به صورت نصف در اختیار کسانی که چم نداشتند قرار می دادند تا هم زمینشان پاک شود و هم هیمه ی زمستانی هر دوطرف فراهم گردد . وجود گز در زمین های چم به منظور سوخت زمستانی آن قدر اهمیت داشت که اگر کسی بدون اطلاع ، گزهای زمین دیگری را می برید و برای خودش می برد ، صاحب زمین نه تنها از پیرایش زمینش خوشحال نمی شد ، بلکه ناراحت شده و شکوه و گلایه می کرد .
__________________________
منابع :
گفتار رضا بهروزی
گفتار محمد جعفر غلامی
کشاورزی 4
دعای باران ( گل گلی نو )
در سال هایی که باران پاکشی می کرد ( دیر می کرد ) ، مردم کم کم متوجه می شدند که احتمال خشک سالی وجود دارد ، تصمیم می گرفتند به درگاه خدا دعا ی دسته جمعی کنند شاید خداوند به آن ها رحم کند . به همین منظور مراسمی به نام « گَل گلی نو » ترتیب می دادند و شخصی را « گلی » می کردند . به این ترتیب که یک نفر را انتخاب می کردند و لباس زشت و پاره پوره ای به او می پوشاندند ، زنگی به گردنش می آویختند و یکی از دو سنگ دست آس ( لنگ آسک ) را بر شانه اش می گذاشتند و مردان و کودکان پشت سرش به راه می افتادند . یک نفر نیز سوار بر الاغ ، کیسه یا « خوره » ای ( خورجین مانند بزرگی که روی چهارپا می نهادند ) داشت ، با آنان روانه می شد . یک دسته از مردم پشت سر گلی به صورت دسته جمعی می خواندند :
گل گلی نو gal gali now
گروه دیگری جواب می دادند :
شاخ زری نو shaakh zari now
- مشت جووی داشتم
- سر یه تلی کاشتم
· گجیک اومه نکش زه
· سر کجیکه تراشتم
- می خیم بریم قوله ی دعا
· بلکم خدا رحمش بیا
- گلیِّ ما چه زشته
· بارون تپ درشته
و این شعر ها را همراه با ریتم خاص و کف زدن هماهنگ و شادمانی بیان می کردند . آنان در هنگامی که در کوچه های روستا می چرخیدند ، به در هر خانه ای که می رسیدند ، وارد می شدند و شعرها را می خواندند . صاحب خانه هم مقداری گندم به آن ها می داد . گندم ها را در کیسه یا « خوره » می نهادند و به خانه ای دیگر می رفتند . اگر کسی چیزی نمی داد یا در خانه اش را می بست ، پشت در خانه اش می ماندند و خواندن شعر ها را ادامه می دادند . صاحب خانه نیز برای روانه کردن آنان ، از پشت دیوار یا از روی دروازه ، بر روی مردم آب می پاشید . مردم نیز ناچار به خانه ای دیگر می رفتند . نقل است که یکی از افراد روستا برای پراکنده کردن مردم از مقابل خانه اش ، روی دروازه رفت تا سطلی آب به مردم بپاشد . از قضا ، همه ی آب ها روی فرزند خودش که در جمعیت بود ، فرود آمد .
. حسین فیروزی در مجله ی بوشهر نامه شماره 13 می نویسد :
« ... زمانی که صاحب منزل چیزی را به گلی هدیه می داد ، هم خوانان می خواندند :
خونه ی گچی / پر همه چی
اگر به سمت منزلی می رفتند و صاحب آن منزل در را باز نمی کرد ، می خواندند :
خونه ی گدا / هیچی ندا »
پس از جمع شدن غله به مقدار لازم ، مردم به سمت قبله ی روستا می رفتند و علاوه بر خواندن شعر های قبلی ، این شعر ها را نیز می خواندند :
- : ای خدا ما گشنمونه
· : لنگ آسک کوله مونه
پس از خواندن این شعر ها و شعر های قبلی و دعا به درگاه خدا ، به منزل یکی از مجریان این برنامه که نقش اصلی را در اجرای گلی داشته می رفتند و و غله ها را آنجا می گذاشتند و اعلام می کردند که امشب شله ( آش گندم ) است . مردم نیز شب به منزل شخص مذکور رفته و مشغول پختن غلات می شدند . در هنگام پخت شله ، یک عدد ریگ که قبلا تدارک دیده شده بود را در دیگ می انداختند . شله که آماده می شد ، آن را در مجمعه ی بزرگی می ریختند و جلوی جمعیت می گذاشتند . همه ی مردم با اشتیاق مشغول خوردن می شدند و ضمن خوردن ، همه مراقب دیگران نیز بودند تا ببینند بالاخره ریگ در دهان چه کسی می رود . به محض این که ریگ نزد کسی پیدا می شد ، همه از خوردن دست کشیده و شخصی که ریگ را پیدا کرده بود را کتک مفصلی می زدند آنگاه از او می پرسیدند که بگو ببینم تا چند روز دیگر باران می بارد ؟ او نیز روزی را مشخص می کرد مثلا می گفت تا 10 روز دیگر . مردم سخت باور و امید داشتند که تا پیش از موعد مقرر باران ببارد .
استاد ایرج افشار سیستانی در کتاب نگاهی به بوشهر جلد دوم صفحه ی 644 در این ارتباط نوشته است :
« ... آنچه در این مراسم قابل توجه است ، صفا و پاکی بی مانند آنان ( مردم ) است که برای شهرنشین ها مدت هاست مفهوم راستین خود را از دست داده است ...» .
این مراسم در جاهای دیگر نیز اجرا می شده است . حسین فیروزی در مجله ی بوشهر نامه شماره 13 در این زمینه می نویسد :
« ... گلینا یک داستان نیست ، بلکه یک حقیقت است . حقیقتی که انسان را از غرور می رهاند و به معرفت می رساند . گرچه ممکن است امروزه آن را خرافات بدانند . » .
کشاورزی 3
در قدیم ، بیشتر زمین ها در انحصار خوانین یا کدخدایان بود و از طرف آنان به مردم داده می شد تا زراعت کنند . در بنار اگر چه خان به صورت مستقیم حضور نداشت ، (جز در یک مقطع بسیار کوتاه که دوران خوانین چندان رونقی نداشت و حسنعلی خان در منزل کرم جعفری برجی بنا کرد - در بخش تاریخ به آن پرداخته خواهد شد ) اما به واسطه ی کدخدایان خود ، زمین را در اختیار زارعین قرار می دادند تا بکارند و برداشت کنند . در واقع خان و به نمایندگی ایشان کدخدا ، صاحب زمین بود و بقیه ی مردم ، بازیاران آن ها محسوب می شدند و به ندرت کسی یافت می شد که قدرت سراسری کردن ( رقابت ) با آنان را داشته باشد .
برخی از بازیاران برای خوش خدمتی ، گز های زمین های « چم » را نیز برای ارباب خود می بریدند تا زمین هموارتر و برای کشاورزی مناسب تر شود . و شَل شَل به خانه می آوردند . شَل shal به انبوهی هیزم و گز گفته می شد که برای بستن آن به سه ردیف ریسمان نیاز بود و اگر با دو ردیف بسته می شد ، بار نامیده می شد . آنان با این کار ، هیزم زمستان خانه ی ارباب را نیز فراهم می کردند .
گاه پیش می آمد که ارباب ، تکه زمینی به بازیار می داد تا برای خودش بکارد و از او سهمی نمی گرفت . وسعت چنین زمینی معمولا بسیار کم بود و گاه به میزان یک چارک بذر هم نمی رسید . به چنین زمینی خاصه khaase می گفتند . اصطلاح خاصه کاشتن که به طنز در گویش بنار کاربرد دارد نیز از همین جا گرفته شده است .
بازیار از روز اول تا لحظه ی آخر برداشت محصول، جان می کند ، کارهای طاقت فرسا انجام می داد و بسیاری از مواقع در پایان کار، با دست خالی به خانه اش بر می گشت . اکثر مردم بازیار بودند . آنان معمولا به صورت پنج یک به کار می پرداختند . مثلا اگر زمینی را بر می داشتند تا کار کنند ، و ازآن زمین 50 من (من ، معادل 75 کیلو ) غله به دست می آمد ، 10 من غله آن سهم بازیار و مابقی متعلق به ارباب بود . صاحبزمین تخم را در اختیار بازیار قرار می داد و در واقع خرج می کشید اما تمام کارهای بعدی بر عهده ی بازیار بود . او روزی که قرار بود زمین را شخم کند ، با خر ، تخم را به زمین می رساند . به اندازه ای که می توانست شخم کند ، مثلا یک برکار را با خیش علامت گذاری می کرد( یا با بیل ، تنبور tanbur درست می کرد ) و همان محدوده را تخم می پاشید . او به این منظور ، سبد کوچکی از برگ نخل ( کلدون koldun ) همراه داشت که از تخم لبریز کرده و اگر راست دست بود ، گوشه های آن زنبیل کوچک را به کتف چپ بند کرده و با دست چپ ، زیر آن را نگه می داشت و همراه با گام برداشتنی شتابان تر از راه رفتن معمولی ، هماهنگ با پاهایش ، همزمان با جلو و عقب بردن دست ها ، هر بار دست در سبد کرده و مشتی غله بر می داشت و دست را به عقب می برد و همراه با جلو آوردن ، دست را تا برابر سینه بالا آورده ، در حالی که انگشت شست را باز می کرد و دست را به شکل قیف در می آورد ، تخم ها را می پاشاند و بدون این که دست را پایین ببرد ، مشتی دیگر بر می داشت و به پاشیدن تخم ادامه می داد و هنگامی که بذرهایش تمام می شد ، به سراغ کیسه ها و گونی های گندم می رفت و مجددا سبد را پر می کرد و می پاشید . برزگر گاه فرزند خردسال خود را نیز به کمک می آورد تا بذر ها را به موقعبه او برساند و در زمان صرفه جویی کند تا هم خود زودتر کارهایش را انجام بدهد و هم مور ها فرصت نداشته باشند غلات را جمع کرده و به لانه حمل کنند . او پس از هر تکه ای از زمین که بذر افشانی آن را تمام می کرد ، فورا زمین را با خر و خیش رغال به رغال شخم می زد . او این کار را اگر لازم بود ، روزها ادامه می داد تا بالاخره به نهایت می رساند . بعد از آن بود که چشم به آسمان داشت و حرکت ابرها را تعقیب می کرد . در کشاورزی سنتی و دیمی ، هیچ چیز قابل پیش بینی نبود و کشاورز مدام آرزوی باران می کرد چرا که سال های قحطی و گرسنگی و مرگ را دیده بود :
نشسّه ری وُ ریم مِی گرگِ هاری سالِ قحطِ و زشت
سی خَردن مُو نشونم ایده هِی دِندون ، بیو بارون
استاد ایرج شمسی زاده
کشاورزی 2
زمین ها ی بنار از لحاظ موقعیت و کیفیت یکسان نیستند و گاه تفاوت آنان زمین تا آسمان است .
زمین ها از نظر موقعیت :
چم (حوضه ی رود )
جارو ( زمینی که در روزگاری دور ، بستر رود بوده )
شووه ( زمین پست )
مازه ( زمین بلند )
از لحاظ کیفیت :
چیتی ( زمین نرم و ماسه ای )
سوخ زار ( زمین شوره زار )
مشیل ( زمین سخت که تا باران نبارد ، نمی شود آن را شخم زد . )
نرمون ( زمینی که همیشه می شود آن را شخم زد. )
چون در بخش های قبلی در این باره مختصری گفته شده ، نیازی به تکرار نیست . تنها می توان گفت که زمین های چم به واسطه ی آبرفتی بودن ، مناسب ترین خاک ها را دارند و غله کار ها نیز در درجه ی دوم اهمیت قرار می گیرند . شوره زار ها نیز یا غله در آنان کاشته نمی شد یا بسیار اتفاق می افتاد که کاشته می شد ولی غله ای یکسان به دست نمی آمد .
کشاورزی در بنار بیشتر حول سه محور می چرخد :
الف : کاشت غلات
ب : کاشت هندوانه ( لاله )
ج : کاشت نخل
اکثریت مردم بنار به جز تعداد انگشت شماری از آنان ، کشاورز بودند . در زمان عبدالعلی خان زیارتی ، از رود خانه ی محمد آباد (دهقاید ) ، آبی در جویی بزرگ به سمت غرب هدایت می شد . این جوی که از بیابان های شمال شاه درویشان می گذشت ، از فاصله ی بین کمرهای جارود از شمال زیارت به سوی جنوب بنار می آمد و درست در همین جایی که جوی آب فعلی از زیر جاده ی بنار زیارت می گذرد ، می گذشت و به صفی آباد می رفت و به جوی « آذر نیا » معروف بود . دره ی آسیو aasiyow ( آسیاب ) که در سمت شمال زیارت واقع شده نیز به واسطه ی همین آب بوده که آسیابی در آن فعال بوده است . در دشت هایی که این رود می گذشته ، نخل های زیادی هم وجود داشته که آثار آن تا چند دهه پیش نیز موجود بود . به واسطه ی آن جوی ، بلوک زیارت سرتاسر کشاورزی می کردند . بعد ها در زمان میرزا محمد خان غضنفرالسلطنه برازجانی نیز این کار احیا شد . دربین بنار و صفی آباد زمینی وجود دارد که به آن « جازیره » می گویند و در زمانی که آن آب جریان داشته ، در آن جا « زیره » می کاشتند و اکنون این نام خود موید این مطلب نیز است . البته درشرق صفی آباد، در فاصله تقریبی بین محمد ترک تا آن روستا و در کنار رودخانه گارو ( گاورو ) نیز وجود داشت که با اسب و قاطر از رودخانه آب می کشیدند و کشاورزی می کردند و صفی آباد به واسطه ی کشاورزی فعالی که داشته ، در واقع صیفی آباد بوده است . بعد ها در سال 1342 در پی اجرای طرح اصلاحات ارضی ، آن جوی را باز سازی کردند و مردم بنار نیز برای حفر آن به کار مشغول شدند. آنان کار را به صورت قنترات ( کنترات ) بر می داشته و سهم خود را با بیل حفر کرده و به خانه برمی گشتند و از جمله مواجب آنان به جای پول ، نیز قند ، روغن و آرد بود . مردم نه تنها از آرد استفاده می کردند بلکه از کیسه ی آن نیز برای فرزندان خود لباس می دوختند .
کشاورزی 1
واحد اندازه گیری زمین
کشاورزی زیر بنای اقتصاد جوامع سنتی است . می توان به یقین گفت اصلی ترین راه در آمد پیشینیان در بنار ، کشاورزی بوده است . داشتن زمین های زراعی و وجود آب رودخانه و آبِ شیرین در بنار ، در قحط سالی های پیاپی باعث شده بود که بنار بیشترین مهاجر را در خود جای بدهد به تعبیری دیگر ، این روستا یکی از مهاجر پذیر ترین روستاهابوده . نگاهی اجمالی به خانواده هایی که بین 100 تا 200 سال گذشته به این روستا آمده اند ، موید این مطلب است . ( در این مورد بحث گسترده ای در آینده خواهیم داشت ) . کشاورزی در این روستا به شیوه های سنتی رایج بود . کشاورز بنار در فصل کاشت ، هر روز صبح زود پیش از دمیدن سپیده ، با پای برهنه و شکم گرسنه به بیابان می رفت و همان جا در زمین زراعی نمازش را می خواند و به کشاورزی می پرداخت . پیش از ورود به این مقوله و بیان جزییات کشاورزی ، لازم است ابتدا واحد های اندازه گیری زمین های زراعی بیان شود :
1- گا ( گاو – فرد ) gaa: این واحد معادل پنج من بذر افشان زمین بوده و مثلا می گفتند فلانی ده گای زرات دارد . اگر چه نحوه ی بذر افشانی ممکن است فرق کند و یک نفر زمینی را تُنُک (پراکنده ) و کسی دیگر زمینی را مَشت ( فشرده ) تخم بدهد ( بذر بپاشد ) اما این واحد ، میزانی تقریباً یکسانی را در ذهن مردم مجسم می کرده است . منظور ازواحد من نیز در بنار 75 کیلو گرم است که به « منِ هاشم » معروف است .
2- نیمه ی زرات nimey – zeraat : این واحد به زمینی گفته می شد که بتوان دو و نیم من هاشم در آن بذر پاشید . نیمه ی زرات ( نیمه ی زراعت ) در واقع نصف یک گا ی زرات است .
3- یه پُی زرات ( یک پای زراعت ) ye-poy-zeraat : نصف نیمه ی زراعت را یک پای زراعت می گفتند . در واقع به زمینی گفته می شد که کشاورز می توانست به میزان تقریبی 200 کیلو غله در آن بپاشد .
4- برکار barkaar : به زمینی معادل چهل قدم در چهل قدم را برکار می گفتند .
5- شَپ shap : شپ در واقع نصف برکار بود و به زمینی به وسعت 20 قدم در 20 قدم گفته می شد .
6- قدم : به فاصله ی بین دو کف پا در گام برداشتن بین پرشتاب و معمولی گفته می شد . در قدم کردن معمولا یک نفر که مورد تایید دیگران بود ، زمینی را قدم می کرد و دیگران در کارش دخالتی نمی کردند . او سعی می کرد پایش را تا آنجا جلو بگذارد که در راه رفتنش خللی پیش نیاید . در هنگام قدم کردن ، فاصله ی بین دو قدم ، از راه رفتن معمولی بیشتر بود .
7- رغال reghaal : فاصله ی تقریبی بین 20 سانتی متر بود . وقتی کشاورز با خر یا قاطر خیش می کرد ، هر ردیف که پیش می رفت عسل (فلزی که به خیش وصل بود تا زمین را بشکافد ) به پهنای تقریبی بیست سانتی متر ، زمین را شیار می زند که به هر ردیف ، یک رغال می گفتند . بنابراین کشاورز برای شخم زدن زمینی به وسعت 10 متر در 10 متر ، می بایست تقریبا 50 بار خیش کنان برود و برگردد تا آن وسعت را به طور کامل شخم بزند .
____________
منبع : گفتار محمد جعفر غلامی
گرو gorow
وابستگی مردم بنار به زندگی کشاورزی و اهمیّت آب باعث شده است تا باران در فرهنگ ما مقدس شمرده شود . شرایط آب و هوایی جنوب ایران خاصه دشتستان و تجربیات تلخ پدران ما و عبورشان از سال های سیاه قحط ، موجبات این را فراهم آورده که مردم در تمام طول زمستان ، مسیر ابرها را دنبال ونزولات آسمانی را آرزو داشته باشند . برای باریدن باران ، گلی بسازند و هلیم تهیه کنند و لنگ آسک بر دوش بکشند و به درگاه خدا رو به قبله دعا کنند . طبیعی است که باران مقدس است و نوشیدن آب باران موجبات رفع برخی امراض نیز می شود . وقتی در چاله هایی کوچک در بیابان های پس از باران ، به آب می رسیدند ، روی شکم دراز کشیده و مر می نهادند و با دهان آب را می مکیدند و دست به آن نمی زددند و گل آلودش نمی کردند . در چنین جامعه ای ، آب باران نعمتی بود که مردم به هر نحو ممکن سعی در به دست آوردن و حفظ آن داشتند . یکی از راه های حفظ آب باران ، ساختن گرو بود . گرو نه تنها برای رهگذرانی که پیاده راهی را طی می کردند و به آب نیاز داشتند ، مفید بود بلکه برای کشاورزی که برای شخم کردن زمین با الاغ و خیش ، از چند هفته تا ماه ، مشغول کار بود ، لازم بود . او می توانست هم برای چهار پایان خود آبی در اختیار داشته باشد و هم برای رفع عطش خویش . این فرهنگ مخصوصا رعایت حال مسافران ، باعث شده بود تا برخی از مردم در حاشیه ی راه های عمومی ، برای ثواب ، ظرف آب نصب کنند و سایبانی برایش بسازند .
اینک چند گرو که در زمین های بنار ساخته شده بودند :
1- گرو باقر : در حاشیه ی راه شیفی ساخته شده بود . این گرو بعد از زمین های پا بست ، سمت راست راه در زمین کربلایی عباسقلی پدر حاج مصطفی زمانی بود که در کنار آن نیز چند درخت نخل بود و در واقع مثل واحه هایی بود که در صحراهای عربستان ساخته شده بود . می توان حدس زد که این گرو را باقر ، پدر بزرگ مشهدی علی باقری ساخته باشد .
2- گرو میش عبدالعلی : این گرو در راه شیفی و پس از گرو باقر با فاصله ای طولانی تر در زمین بنار بود . می توان حدس زد که این گرو را مشهدی عبدالعلی پدر مرتضی نوشیروان ساخته باشد .
3- گرو سید باقر : این گرو در نزدیک بنار و در ابتدای زمین های پابست و سمت شرق راه شیفی در سال 1356 با لودر درست شد . چون حاج سید باقر موسوی آن را ساخته بود ، به گرو سید باقر معروف شد .
4- گرو کل مراد : این گرو در راه دره دان به وسیله ی کربلایی مراد زمانی در زمین خودش ساخته شد .
5- گرو سلطانی : این گرو در ابتدای ضلع شرقی باغ محمد جعفر غلامی و در حاشیه ی راه صفی آباد به زیارت ساخته شده بود .
6- گرو علی مومن : این گرو در مسیر راه برد زرد سمت راست در کنار در خت گزی و در نزدیکی باغ حسین خداکرم به وسیله ی علی مومن پدر غلامحسین زاهدی ساخته شده بود .
7- گرو حسینو اسا مح رضا ( حسین فرزند استاد محمد رضا ) : این گرو بالای مازه ی خمونی ( زمین های بنار ) قبل از رسیدن به « دره ی درازو » در راه بنار- کلل توسط حسین فرزند محمد رضا که زمانی در بنار می زیست ، ساخته شده بود . ( در باره ی افراد قدیم بنار به طور جداگانه صحبت خواهد شد .)
8- گرو منصور : به وسیله ی منصور پدر عوض ناصری ساخته شد . این گرو در بنار بود و جلوی منزل آقا شیخ علی مظاهری ( علی آزاد ) قرار داشت .
9- معروف ترین و بزرگترین گرو در بنار ، « گرو شووه - shuveh » بود که در حاشیه ی جنوبی و چسبیده به روستا قرار داشت که شرح آن دربخش های پیشین آمده است .
_____________
منبع : گفتار حاج حسین عوضی بناری و احمد حقیقت
راه های ارتباطی بنار
روستای بنار به وسیله ی راه های مختلفی با دنیای بیرون ارتباط برقرار می کرد . راه های ارتباطی تا قبل از دهه ی 60 عبارت بودند از :
1- راه برد زرد bard-e-zard: این راه تقریبا همین راه فعلی بنار با اندک تفاوتی است . از سمت جنوب بنار بین باغچه ی فتح الله فرزند ملامحمد بیرون می رفت و از جنوب باغ کربلایی غلام (کل غلوم ) می گذشت ، به جوی آذر نیوار می رسید . از کنار سنگ برد زرد عبور می کرد و سمت شمال باغ ملا بارانی عوضی به دو راهی زیارت می پیوست . ( سنگ برد زرد سنگ بزرگ و زردی بود که تقریبا 500 متری شرق باغ کل غلوم درحاشیه ی راه افتاده بود . بخشی از باورهای مردم به آن سنگ گره خورده و در فرهنگ شفاهی مردم جای باز کرده که در بخش باورها به طور مفصل در باره ی آن نوشته ام و به موقع ارائه خواهد شد ) (جوی آذرنیوار نیز از آثار قدیمی در کشاورزی است که در آینده به طور مفصل در باره ی آن خواهم نوشت )
2- راه شووه shuveh: این راه از کوچه ی شرقی بنار به سمت شرق خارج می شد ، روبروی در دبستان بنار می گذشت . از بالای کمر پیش می رفت و به سمت راست می چرخید و از بین دو درخت بزرگ کنار که به « کـُنارتاک) معروف بود رو به جنوب به پیش می رفت و سمت شرق سنگ برد زرد ، به راه برد زرد می رسید و از آن جا به بعد تا زیارت یکی می شد .
3- راه حاج مح ملکی ( حاج محمد ملکی) haaj-mah-melki: این راه از شمال بنار ( وسط زمین های زراعی پشت منزل محمد شجاعی ) می گذشت و تا شرق بنار می رسید و به راه شووه می پیوست .
4- راه محمودی : روزهایی که باران بود و عبور از راه ها مشکل می شد ، از ابتدای راه شووه ، قبل از آن که مسافر به سمت کُنارتاک بپیچد ، به صورت مستقیم و قسمت بالای کمرهای جارود ، به سمت شرق برای او راهی بود که مخصوص چنین روزی بود . این راه ، از سمت شمال زیارت ، وارد آن روستا می شد . دانش آموزانی که مجبور بودند در روزهای زمستانی به زیارت بروند و تحصیل کنند ، از این راه می رفتند . با توجه به این که زمین های غرب زیارت که راه ورودی اصلی از آن ها می گذشت ، در روزهای بارانی فوق العاده گل می شد ، عبور از آن بسیار دشوار بود ولی راه محمودی گل نداشت .
5- راه کـُلـُلی : از سمت شرق بنار و ابتدای این راه همان راه شووه بود ولی به جای این که به سمت راست بپیچد و به سوی کنار تاک برود ، به سمت چپ می پیچید و وارود چم می شد و از مازه ی خمونی بالا می رفت و به دره ی بسیار درازی می رسید و سرازیر می شد و از مازه ی کللی بالا می رفت و از سمت غرب کلل وارد آن روستا می شد .
6- راه رودخانه : این راه از شمال بنار ، پس از سرازیر شده از دره ای با امتداد تقریبی 7 متر ، وارد چم می شد و مستقیم به گدار خَشَم می رسید و ادامه ی آن بعد از رودخانه آغاز می شد . این راه از جنوب روستای بنار سلیمانی ، وارد آن روستا می شد .
7- راه صفی آبادی : این راه از سمت غرب بنار از حاشیه ی « کُنار گرو » می گذشت ، از زیر گز های حاشیه ی راه امتداد می یافت ، زیر گز های زمین محمد جعفر غلامی و بالای برم حسینو می گذشت و به صفی آباد می رسید .
8- راه شیفی : این راه از جنوب بنار و از جایی که الان آب نما است شروع می شد و پس از عبور از نوکال ، به جزیره ی شیف می رسید . شیف در آن زمان محلی برای فروش کالاهای مردم بنار بود .
9- راه حاجی : این راه از سمت جنوب غرب بنار ، پس ز عبور از حاشیه ی شرقی باغ محمد جعفر غلامی ، به جنوب می رفت و تا زمین هایی به نام حاجی یل ادامه می یافت .
10- راه مومترکی (محمد ترکی) mowm-e-torki : این راه همان راه صفی آبادی بود ولی قبل از رسیدن به صفی آباد ، رو به روی برم حسینو ، به سمت چپ می پیچید و به سوی هفت جوش و انگالی می رفت .
11- راه دره دان : این راه از جنوب شرق بنار و جایی که اکنون زمین فوتبال واقع است به سمت جنوب می رفت و به زمین های دره دان می رسید .
12- راه صفی آباد- زیارت : این راه اگر چه مستقیما مورد استفاده ی اهالی بنار قرار نمی گرفت و لی از آنجا که در زمین های بنار عبور می کرد ، قابل دقت است . این راه ، صفی آباد را مستقیما به زیارت وصل می کرد . راه مورد نظر پس از عبور از مقابل باغ محمد جعفر غلامی ، به سمت شرق ادامه می یافت و به زمین های پابست می رسید و از آنجا به زیارت می رفت .
13- راه آسفالت : این راه در دهه ی شصت زیر سازی و در نهایت آسفالت شد . این راه صفی آباد را به بنار متصل می کند و از آنجا به زیارت می رسد و در شرق زیارت به سه شاخه ی مهم تبدیل می شود .
______________________
در این بخش از گفتار حاج حسین عوضی بناری و احمد حقیقت استفاده شده است .
دین و مذهب 25
مسجد و حسینیه در بنار بخش دوم
دومین مسجد در بنار ، در سال 1359 در میدان خالی شمال منزل حاج رسول جاودانه ساخته شد . این مسجد با سنگ و گچ ساخته شده بود ولی چون در زمستان بود و زیر نم نم باران بالا می رفت ، دوام نیاورد . در اولین روز پس از ساخت آن ، پس از آن که مردم نماز مغرب و عشا را در آن خواندند و بیرون آمدند ، آن مسجد بار انداخت . ( در بنار جهت احترام ، وقتی مسجدی فرو می ریزد ، خراب شدن را برایش به کار نمی برند بلکه می گویند بار انداخت یعنی خودش صلاح را دراین دید که بنشیند و بار را از شانه ی خویش بردارد که در مباحث ادبی به آن تشخیص می گویند . ) . مردم نیز که چنین امری را مصلحت الهی می دانستند ، برای ساختن مجدد آن هیچ گونه اقدامی نکردند و تل های سنگ آن هنوز برجاست .
سومین مسجدی که در بنار ساخته شد در واقع در زمین خانه ی مسکونی حاج باقر بوستانی فرزند محمد بود . پس از سیلی که در سال 1365 در بنار جاری شد ، از جمله افرادی که به برازجان مهاجرت کردند ، حاج باقر بوستانی بود . وی در زمان حیات خود و عمدتا با هزینه ی شخصی ، خانه ی مسکونی خویش را ویران و به جای آن مسجدی بنا نهاد . این مسجد به نام مسجد امام سجاد(ع) معروف است که در سال 1371 تاسیس گردید . پس از تاسیس آن مسجد ، تمامی مراسم فاتحه و ختم افراد درگذشته که تا پیش از آن در مسجد صاحب الزمان یا حسینیه ی اعظم برگزار می شد ، در آن مکان برگزار می شود . پس از آن ، راه فرعی ورودی بنار که در سمت غرب زمین فوتبال ، منشعب می شد و از ضلع شرقی آرامگاه می گذشت و به روستا می رسید ، زیر سازی و به مرور زمان آسفالت شد تا هم عبور و مرور به آن مسجد راحت تر شود و هم بخش شرقی روستا مجبور نباشند برای رفتن به خانه هایشان ، از غرب روستا وارد شوند
نام مسجد بیش از هرچیزی با اذان و نماز پیوند خورده است .
بیش از سه دهه ی گذشته که برق نبود و مردم نیز از امکاناتی مثل تلویزیون یا حتی رادیو و ... بی بهره بودند ، به شنیده اذان خاصه در ماه مبارک رمضان نیاز بیشتری داشتند و غروب که می شد ، افراد خانواده سکوت می کردند تا صدای اذان را بشنوند و افطار کنند .
اگر چه افراد بسیاری در منازل خود یا مساجد اذان می گفتند اما کسانی که نامشان بیشتر با اذان پیوند خورده است عبارت اند از : محمد حسین سلیمی ( او در منزل خودش واقع در کوچه ی شرق بنار اذان می گفت ) – مرتضی حقیقت (در مسجد صاحب الزمان. وی به صورت رسمی اذان گو نبود ولی پیش از اقامه ی نماز اذان می گفت ) . علی محمد بوستانی ( وی در منزل خود اذان می گفت ) . علی بوستانی فرزند محمد باقر ( در مسجد امام سجاد ) ، حاج ابراهیم زمانی ( در مسجد صاحب الزمان ) ، صفر باقری ، امان الله ابراهیمی و مهراب پرتابیان ( مسجد امام سجاد) نیز همچنان اذان گوی بنار هستند .
نماز جماعت از قدیم در زیارت برگزار می شده است چرا که زمانی نه چندان دور ، زیارت محور دشتستان بود و شخصیت های تاثیر گذاری در تاریخ جنوب در خود پرورانده که از آن جمله می توان به عبدالعلی خان اشاره کرد . می توان به یقین گفت که بیش از چند صد سال است که در زیارت نماز جماعت برگزار می شود و آن روستا امام جماعت داشته است .
در بنار نماز یومیه به صورت فرادا برگزار می شود و تنها هنگامی که روحانیونی به روستا می آیند ، نماز جماعت خوانده می شود . در اوایل انقلاب ، نوجوانان و جوانان بنار به صورت خودجوش از میان خود یک نفر را به امامت برمی گزیدند و نماز جماعت برگزار می کردند . آنان معمولا هر غروب ، پس از اذان مغرب ، در حیاط مسجد صاحب الزمان (ع) فرشی می گستردند و نماز جماعت می خواندند اما این کار خیلی دوام نیاورد و چند ماه بعد ، رها شد .
حسینیه :
در میدان بین منازل کربلایی مراد زمانی ، غلامحسین صداقت ، حاج عوض نوشیروانی ، محمد کریم بوستانی ، عوض حسن پور و اسکندر سلیمی ، تلنگون بسیار بزرگ و بلندی بود که طی چندین دهه سر برافراشته و روستا را زیر پا نهاده بود به طوری که همه ی افراد قدرت بالا رفتن از آن را نداشتند . این تلنگون ( تلکدون – گلخن - زباله دان ) مناسب ترین مکان برای میر ابراهیم سلمانی بود تا از آن بالا برود و با صدای بلند به گونه ای که همه ی اهالی بشنوند ، خبرهای مهم را به گوش مردم برساند . در سال 1359 ( دوستان در هر زمینه ای که می توانند اصلاح بفرمایند ) به همت حاج سید باقر موسوی ، این تلنگون با لودر و بنز و تراکتور از جا کنده شد تا سنگ بنای اولین حسینیه ی بنار در آن مکان گذاشته شود . حاج داراب حسنی که اصلا اهل جرافی ولی مقیم بوشهر بود نیز همت گماشت و آن را ساخت و نام آن نیز به انتخاب ایشان بر تابلو نوشته شد و خودش آن تابلو را به بنار آورد و به حسینیه نصب نمود . تاریخ آن اوایل دهه ی شصت بود . این حسینیه در دهه ی 70 مجددا باز سازی شد و آقایان حاج عبدالله رضایی و ابراهیم ابراهیمی به نمایندگی از مردم ، مسئولیت نظارت بر ساخت آن را بر عهده گرفتند .
حسینیه ی فاطمه زهرا (س) نیز دومین حسینیه ی بنار است . این حسینیه فضای مشترکی با مسجد امام سجاد (ع) دارد که در باره اش سخن گفته شد .
دوستان عزیز ! اگر از بنـّا ها و سازندگان یا حتی کارگران مساجد و حسینیه ها و یا هر چیز دیگر در این رابطه اطلاع دارید در بخش نظر ها بنویسید تا اعمال گردد و یا به شماره تلفن 09172361368 پیامک کنید
________________________
در این قسمت از نظرات آقایان داراب جعفری . مهندس عبدالرسول بوستانی استفاده شده است .
دین و مذهب 24
مسجد و حسینیه در بنار بخش اول
ساخت مسجد در دهستان زیارت از سابقه ای بسیار طولانی برخوردار است رضا بهروزی در 17 سال پیش برایم نقل کرد : « حدود 45 سال پیش هنگامی که در شیخ منصور وارد می شدیم ، در سمت مغرب گنبد به دری دیگر می رسیدیم که راه ورودی به مقبره بود . در مقبره دیوارها را چند لایه گچ کاری کرده بودند . یک لایه شکسته بود که تاریخ آن پیدا بود . نسل بعدی روی تاریخ را گچ زده بودند و چون شکسته شده بود ، پیدا شده بود . تاریخ را خواندیم . مربوط به بیش از هزار سال پیش بود . »
در حفاری هایی که اخیراً در شمال مقبره ی علاءالدین منصور ( شیخ منصور ) انجام شده ، بقایای مسجدی از زیر خاک بیرون آمده که گویای قدمتی طولانی برای مسجد در زیارت است . اگر چه جنوب ایران و دشتستان در زمان عمر خلیفه ی دوم در جنگ زیراه شکست خورد و درنهایت مسلمان شد اما در مورد ساخت مسجد در این دهستان ، اثر مکتوبی سراغ ندارم . آنچه می توان با قاطعیت در این زمینه گفت این است که تاریخ ساخت مسجد در زیارت حداقل به تاریخ ورود شیخ منصور برمی گردد .
در صفی آباد نیز شخصی به نام سید غالب بزرگ که اصلا عربستانی بود ، خاک بنار و صفی آباد را از مجتهد زمان خود خریداری کرده و خانه اش را در صفی آباد بنا کرد . نوادگان وی در انگالی می زیستند . هنوز در صفی آباد دو راه عبور و مرور وجود دارد که به راه عربی و راه سادات مشهور است . سید غالب در صفی آباد مسجدی بنا نهاد که به مسجد سید غالب مشهور بود و تمامی سادات را در کنار آن دفن می کردند حتی سادات را از جاهای دیگر نیز به آن مکان می آوردند و جنازه شان را در صفی آباد دفن می کردند . می گویند که جنازه ی سید رضا نامی را از بنار قاید به وسیله ی بستن چند مشک و ساختن کلکی کوچک ، از رودخانه عبور داده و به قبرستان صفی آباد رساندند . نقل است که در قبرستان صفی آباد هفتاد سید دفن است . بعد ها خوانین به شیراز رفته و بلوک زیارت را خریدند .
در بنار نیز عبدحسن گپ ( عبدالحسن بزرگ ) در همان دوران بنار را آباد کرد . او جد بزرگ نعمتی های بنار است که در باره ی آن در بخش تاریخ بنار خواهم نوشت . با توجه به این که سید غالب و عبدالحسن گپ هر دو از عربستان به این منطقه مهاجرت کرده اند ، می توان حدس زد که آمدن آن دو شخص با آمدن علاءالدین منصور( شیخ منصور ) ارتباط داشته باشد . بنابراین می توان حدس زد که در بنار نیز ساختن مسجد هم زمان با صفی آباد و زیارت باشد . اما آنچه به یقین می توان گفت این است که :
در بنار نیز میرزا علی خان پدر آقا خان در زمان کدخدایی کربلایی محمد امیر ( کل محد امیر ) اولین مسجد را در روستا بنا نهاد که همه ی مردم بنار با کمک یکدیگر در بالا بردن و ساختن آن کمک کردند . مسجد با خشت خام ساخته شد و سقف آن را با تنگ (تنه ) نخل و شاخ و برگ نخل پوشاندند . ملا حسن فرزند کدخدای بنار ، بنـّای آن بود و او مسجد را بالا برد . پس از اتمام آن مسجد ، کدخدا دو زمین که امروزه به کناردان و قصیل کار معروف است را به شیخ داد تا خرج مسجد کند . نیز نقل است که اولین مسجد که در بنار ساخته شد ، کربلایی محمد فرزند امیر کد خدای بنار ، زمین های نامبرده ی بالا را به آقا ملا خداداد پدر حاج شیخ علی مظاهری که از زیارت به بنار آمده بود داد تا خرج مسجد کند . ساخت این مسجد در 11 محرم الحرام سال 1335 قمری یعنی صد سال پیش ( به قمری ) بود . این اتفاق مقارن با سال آزاری بود . سال آزاری قریب ده سال پیش از سال قحط سفیدو بود . با توجه به این که سال قحط سفید 1310 شمسی بوده است ( در این سال ابتدا باران بارید و آب شووه نیز جاری شد و اندک علفی هم رویید ولی دیگر باران نیامد . در آینده به طور مفصل در باره ی آن بحث خواهیم کرد ) ، پس می توان تاریخ ساخت آن مسجد را سال 1300 شمسی دانست . این مسجد در جای فعلی مسجد صاحب الزمان (ع) بود . این مسجد به شکل خانه ای بود که از فضای بیرون نیز ، مصالح آن از جمله تنگ نخل و شاخ و برگ آن دیده می شد . این مسجد در سال 1354 خراب شد . پس از آن بلافاصله به جای آن ، مسجدی وسیع تر با مصالح روز یعنی سنگ ساخته شد و در سقف آن بیم به کار رفت . مسجد نوساخته با ستون هایی به دو بخش تقسیم می شد . دربالای بخش قبله ی آن پشت سر نمازگزاران و درست چسبیده به سقف ، دو بیت شعر از شیخ بهایی با خط نستعلیق و به خط زیبای استاد نصرالله کهنسال بر روی کاغذی به صورت طومار با بلندی چند متر نوشته شده و چسبانده بودند :
به طواف کعبه رفتم به حرم رهم ندادند
که تو در برون چه کردی که درون خانه آیی
به زمین چو سجده کردم ززمین فغان بر آمد
که مرا خراب کردی تو زسجده ی ریایی
این مسجد پس از انقلاب به شیوه ی مدرن و با مصالح روز و استفاده از بتون و آهن و آلومینیوم باز سازی شد .
____________________________
منابع : گفتار محب بی باک فرزند عوض. رضا بهروزی فرزند حاج علی . محمد جعفر غلامی فرزند حسین و کرم عضدی
دین و مذهب 23
چند مورد دیگر
مذهب ریشه در خون مردم این دیار دارد به نوعی که نه تنها اعتقادات قلبی و فکری و ذهنی آنان با مذهب به هم آمیخته ، بلکه بسیاری از اعمالشان نیز ریشه در باورهای مذهبی داشته باشد . خوشبختانه مجموعه ی از باورهای مردم بنار که بخشی از آن نیز باورهای دینی آنان است ، طی دوره ای10- 15 ساله جمع آوری شده که در آینده ای نزدیک چاپ خواهد شد . در این بخش به برخی از برنامه ها و کارهایی که در بنار انجام می گیرد و ریشه در مذهب دارد اشاره می شود :
الف - گاه کسی وصیت می کرد که جسدش را به اماکن متبرکه ببرند ، او را در اتاقی در منزل علی آزاد که در واقع منزل« آ شیخ علی » بود می گذاشتند و اطراف آن اتاقک کوچک را به طور کامل مسدود وگل اندود می کردند تا هوا نیز در آن نفوذ نداشته باشد و حداقل یک سال جسد او را به همان حالت می گذاشتند و استخوان هایش را آقا حاج شیخ علی مظاهری به نجف یا کربلا می برد .
ب- شوروزک یکی از کارهایی است که ریشه در اعتقادات مذهبی بنار دارد . مردم اعم از زن و مرد در محیط هایی جداگانه در شب دهم محرم الحرام هر سال ضمن شب زنده داری ، در سوگ خاندان پیامبر سوگواری می کنند و پیش از طلوع سپیده دم نیز صبحدم می خوانند .شو روزک را بعضی در خانه ی خود ، عده ای در منزل بانی تعزیه و تعدادی بیشتر نیز در خانه ای که هلیم تهیه می شود انجام می دهند .
ج - تهیه ی هلیم نیز از مراسم دیگر در بنار است . این کار در ماه محرم انجام می شود . با توجه به این که بیشتر مردم در شب های تاسوعا و عاشورا این کار را انجام می دهند ، در این دو وقت ، هلیم فراوان است و بسیاری از آن ها از بین می رود . بیشتر شلّه هایی که در بنار ساخته می شود ، نذر حضرت عباس (ع) است . بتول قاسمی طی یادداشتی در باره ی هلیم در بنار آب شیرین می نویسد : « بیشتر مردم نذر های خود را از شب پنجم محرم به بعد و اکثراً با پختن هلیم ادا می کنند . هر گاه قرار باشد در خانه ای هلیم درست شود ، تعدادی از زنان و دختران روستا برای کمک کردن به آنجا می روند . آنان دیگ های بزرگ را پر آب می کنند . زمین را گود کرده چاله می سازند و هیزم های درشت در زیر آن روشن می کنند . پس از جوشیدن آب دیگ ، گندم هایی که از قبل خیسانده شده را در آن ریخته و گوشت ها را به آن می افزایند و زدن کفگیر ، و چرخاندن در دیگ ، تا پاسی از شب ، هلیم را آماده می کنند . مردم نیز صبح زود و قبل از اذان صبح ، ظرف های خود را برداشته و به خانه ی کسی که هلیم دارد می روند و هلیم نذری می آورند . » » پیشنهاد می شود که در این زمینه مدیریتی اعمال شود تا مردم از روز اول تا دهم محرم هلیم داشته باشند .
د - تا پیش از انقلاب اسلامی در ایران ، بر اثر تعصبات مذهبی در بنار ، در شب کشته شدن خلیفه ی دوم ، مراسمی همراه با طنز برگزار می شد که یک نفر شعری را می خواند و گروه حاضر که بیشتر کودکان بودند نیز ضمن کف زدن ، پاسخ می دادند ویکی از ترجیع های شعر را تکرار می کردند . شعر های این مراسم قابل نقل نیست .
ل - تا پیش از انقلاب ، مولودی ها در بنار برگزار نمی شد ولی به همت آخوند حاج ابراهیم زمانی قریب یک دهه است که مراسم مولودی در مسجد صاحب الزمان یا حسینیه ی اعظم برگزار می شود . چند سالی است که میلاد صاحب الزمان (عج) نیز هر سال با شرکت عموم مردم بنار در فضای باز مقابل مسجد امام سجاد (ع) و به همت جوانان بنار ، بسیج ، دهیاری برگزار می شود . آقای محمد رضا باقری در شکل گیری این مراسم نقش مهمی داشته و دارد . در این مراسم همه ساله برنامه های متنوعی از جمله سخنرانی ، موسیقی ، شعر ،طنز ، نمایشنامه و... اجرا می شود .
م - اعیاد فطر و قربان نیز آداب خاص خود را در بنار دارند . چند سالی است که عید سعید قربان نیز جشن گرفته می شود اما عید فطر قدمتی دیرین دارد . صبح روز عید فطر ، همه ی مردم به دور هم جمع می شوند . پیش از این رسم بر این بود که کسانی که در شب های ماه مبارک رمضان به مقاوله ای می رفتند ، صبح روز عید فطر نیز در منزل بانی مقاوله جمع می شدند اما تقریبا دو دهه است که صبح روز عید مردم بدون استثنا در حسینیه ی اعظم جمع می شوند . آنان ابتدا در حسینیه می نشینند و با چای و قنادی پذیرایی می شوند . رسم است که هر کسی وارد شود ، باید با همه روبوسی کند . به همین دلیل ، اگرکسی در طول سال با دیگری قهر بوده ، در چنین برنامه ای راه فراری ندارد و روبوسی و آشتی انجام می گیرد. کمتر از دو دهه است که نماز عید نیز در حسینیه برگزار می شود . اولین کسی که نماز عید را در بنار خواند ، ابراهیم ابراهیمی فرزند فتح الله بود . بعد از او آخوندحاج ابراهیم زمانی هرسال این فریضه را انجام می دهد . پس از اتمام نماز عید ، همه ی مردم با هم به منازل افرادی که در فاصله ی عید فطر سال گذشته تا سال جاری یکی از بستگان خود را از دست داده می روند و حدود 10 تا 15 دقیقه می نشینند و چای و شیرینی صرف می کنند و کسی نیز عید را به صاحب آن خانه تبریک نمی گوید ضمن این که کسی فاتحه نیز نمی فرستد . نزدیک به 15 سال است که این برنامه نیز اندک تغییری کرده به گونه ای که تمام افرادی که در سال پیش مصیبت دیده اند ، در مسجد امام سجاد (ع) جمع می شوند و اهالی از همه ی آنان یک جا دیدار می کنند . این رسم ابتدا در روستای زیارت آغاز شد و پس از آن به بنار رسید . در بوشهر به چنین برنامه ای عید تحلو ( عید تلخ) می گویند .
ی - وقف که به گویش محلی « وخم » گفته می شود بیشتر برای باغات صورت می گیرد به این صورت که شخصی ، درصدی معین از باغ خود را در راه سیدالشهدا وقف می کند و هر سال ، آن بخش از در آمد را در راه امام حسین (ع) برای مصرف روضه یا تعزیه خرج می کند . گاهی می شود که باغدار ، یک نخل را وقف می کند و در هنگام تعزیه یا روضه ، خارک یا رطب یا خرمای آن نخل را به مجلس روضه یا تعزیه می آورد .