سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پراکنده 

رنگ در پوشش مردم

در شاهنامه ی حکیم فردوسی  وصف یزدگرد آخرین شاه ساسانی می خوانیم :

به پیکر یکی کفش زرّین به پای

ز خوشاب و زر آستین قبای

شاهنامه فردوسی جلد هفتم صفحه ی 236

شاید در بدو امر ، استفاده از رنگ در لباس های افراد یک جامعه ، امری عادی به نظر بیاید اما با اندک توجهی می توان گفت آنچه رنگ را رقم می زند ، طبیعت و فرهنگ است . به عنوان مثال ، رنگ شاد و متنوع در شمال کشورمان رایج  تر است و رنگ سفید در پوشش مردان جنوبی بیشتر به چشم می آید . پدیده های طبیعی مانند آفتاب و باد و اعتقادات مردم یک منطقه ، در تعیین نوع و رنگ لباس بسیار موثر است . در بنار آب شیرین ، رنگ برای کودکان و نوجوانان تنوع دارد به همین دلیل ، دختران یا پسرانی که لباس های رنگین و شاد می پوشند ، کم نیستند . این تنوع را در دختران به خصوص بیشتر می بینیم . برای پسران ، پس از ازدواج ، رنگ لباس ها نیز ملایم تر می شود اما دختران بعد از ازدواج ، کلکسیونی از رنگ هستند که تا سال های متمادی ادامه دارد . رنگ بستگی زیادی به روحیات درونی نیز دارد به همین دلیل به نظر می رسد که  سن هر چه بالاتر می رود ، رنگ لباس ها نیز خاموش تر می شوند . در این مورد علاوه بر درون ، جامعه نیز نقش دارد . با آن که پوشیدن هر رنگ ، از اختیارات هر کسی است و این امر کاملا شخصی است اما کدام یک از شما در بنار آب شیرین ، مردی چهل سال به بالا دیده اید که  پیراهن زرد یا سرخ پوشیده باشد . فرض کنید کسی بنا به شرایط خاصی نیز این رنگ ها را بپوشد ، اما یقین بدانید که موقتی است و در اولین فرصت آن را تعویض می کند . رنگ سفید در پوشش مردان بسیار معمول بود . هم پیراهن سپید و هم زیر شلواری . این رنگ علاوه بر این که از رنگ های مورد تشویق دین است ، برای جغرافیای آفتابی بنار ، مناسب تر از هر رنگی است همچنین از نظر بهداشتی ، رنگی است که به راحتی زمان شستن لباس را گزارش می دهد . زنان نیز هنگامی که از سن میان سالی می گذرند ، از رنگ های افتاده بهره می برند . رنگ شتری بیشترین مورد استفاده در چوقه ی زنان چند دهه قبل داشت و امروز رنگ سیاه ، بیشترین استفاده را در چادر آنان دارد .

زن های بومی

با جامه های سرخ و سیاه

بر ماسه ها ی ساحل ، مس می شویند .

منوچهر آتشی . خلیج و خزر . صفحه ی 14





تاریخ : یکشنبه 95/9/7 | 7:23 صبح | نویسنده : بنارانه | نظرات ()

جلوه های  تمدن        7

پراکنده

 

با تغییر بافت خانه ها در بنار ، ابزار ها و وسایل مردم نیز تغییر کرد و به دنبال آن ، فرهنگ نیز شکل عوض کرد . با ورود برق به روستا ، نیازی به خانه های خشتی نبود و می شد در خانه های سیمانی هم ماند و آن ها را سرد نگه داشت . در پی آن ، آشپزخانه به درون مجتمع پذیرایی و اتاق خواب آمد . به پس وجود چاله و دیگ سیاه روی آن نیز نیازی نبود . در هر صورت ، زندگی در مدت سه دده در بنار به صورت اندک اندک ولی سریع تغییر کرد و با همان سرعت ، فرهنگ ها نیز تغییر کردند . تویزه جای خود را به سفره ی یک بار مصرف داد . نان از نانوایی ها آمد و بسیار تغییرات دیگر که به مرور زمان انجام گرفت . تابستان ها ، بادبزن های دست سازی دست مردم بود که در هوای شرجی وگرما ، هم خود را خنک می کردند و هم حشرات موذی را می تاراندند . بعد تر که رسم کلّه زدن پدید آمد ، مردم شب ها زیر کله ( پشه بند ) می خوابیدند و آسوده خواب می رفتند . در بنار آب شیرین ،  اول بار در منزل حاج مصطفی زمانی کلّه زدن ( استفاده از  پشه بند ) شروع شد و کم کم گسترش یافت . برق که آمد ، مردم نیز ، شب ها  به درون خانه ها رفتند و کله ، لوکه ، تخت و .... را ترک کردند . در خانه ، کولر ها هم هوا را خنک می کردند ، هم با بستن درو پنجره ها ، پشه ها را بیرون گذاشتند . در خانه ها که کم کم سفید هم شدند ، جایی برای روشن کردن آتش نبود لذا زمستان ها نیز بخاری جای چاله ها ی آتش و منقل ها را گرفت تا بریدن گز و جمع آوری هیزم و تپاله های گاو و .... رها شود و خانه های چاله دان ( چالدونی ) از مجموعه ی خانه های روستاییان حذف شود . بافت خانه ها که تغییر کرد ، مجلسی ( پذیرایی ) که روزگاری نه چندان دور ، تک خانه ای نزدیک تر به در حیاط بود نیز به مجموعه اضافه شود با این تفاوت که برای مهمانان غریب ، یکی از درهای آن بیرون باز شود . کم کم پذیرایی با آشپزخانه یکی شد و مدل هال پذیرایی مرسوم گردید و دستشویی هم از دورترین کنج حیاط ، خود را به درون مجموعه رساند و در کنار حمام در کنار سایر اتاق ها جا خوش کرد . خانه  ها به مرور زمان جمع تر شدند و فشرده تر نشستند ولی این نزدیکی ، پراکندگی صاحبان آن را در پی داشت . در خانواده های سنتی  پدر و پدربزرگ نیز با نوه ها کنار هم می نشستند و غذا می خوردند ، اما در شیوه ی نوین ، زندگی ساندویچی شد و کمتر افراد یک خانواده توانستند وعده های غذایی خود را گرد یک سفره جمع شوند . این نشانه های تغییر است و چاره ای نیز از آن نیست . تمدن اگر چه خوبی های خاص خود را دارد ، انسان ها را از هم دور می کند و بی سبب نیست که می شنویم در کشورهای غربی ، افراد یک خانواده نیز  از هم جدا زندگی می کنند و دختر یا پسر خانواده گاه سالی یک بار به خانه ی پدری سر نمی زند . به راستی امروز با وجودی که همه تنهایند ، هیچ کس تنها نیست . 





تاریخ : شنبه 95/9/6 | 7:1 صبح | نویسنده : بنارانه | نظرات ()

 جلوه های تمدن    6 

  تلفن 3

دقیقا جمعه شب تاریخ 13/5/74 بود . تقریبا ساعت 3 بامداد . نیمه شب پدرم مرا صدا کرد و گفت که دزد آمده و خانه نان را زده است و یک فیوز برق و یک کپسول جنوب گاز را برده و حتما .............و پدرم روی همین حساب گفت  که برو مخابرات را تحویل بده و  .... من صبح روز 14 / 5/ 74 دفتر مخابرات را تحویل دادم و چون شخص دیگری به جای من نبود ، مجبور شدند که بیایند و همه چیز را بار کنند و ببرند .

( تلفن های اولیه در بنار )

سلمانی به بوشهر

باقری به شیراز دانشگاه و به بوشهر یگان ویژه

حقیقت به بوشهر

ظهراب شجاعی به سیرجان

کهنسال به دهکهنه ، برازجان ، شرکت حصیر بافی و دانشگاه آزاد بوشهر

باقر بوستانی به بوشهر

محمد غلامی به گناوه و برازجان

علی آذر نیوار به کنگان

روح الله زمانی به کنگان و برازجان

عسکری به گناوه

بی باک به خارگ و بندر عباس

جعفری به چالوس

جعفری به زیباکنار

علی مراد رستمی مرتب به اداره ی برق درواهی  

 

توضیح :  سعی خواهد شد تا در آینده در باره ی تاریخچه ی مرحله ی دوم دفتر مخابراتی در بنار آب شیرین نیز مطالبی نوشته شود . 





تاریخ : جمعه 95/9/5 | 9:1 صبح | نویسنده : بنارانه | نظرات ()

جلوه های تمدن     5

تلفن      2

 من برای آموزش ، تا سه ، چهار روز  پیش داراب ممنون به زیارت می رفتم . ..... چون زمین برای ساخت دفتر ( مخابراتی ) ندادند ، حسینقلی زمانی قبول کرد که در  خانه اش دفتر شروع به کار کند . در این مدت آدم های عجیب و غریبی برای تماس می آمدند مثلا پیرزن می آمد که بعد از شماره گرفتن ، گوشی را به او می دادم و گوشی را برعکس می گرفت و این خوب بود . تا بخواست گوشی را تنظیم کند و یاد بگیرد ، سه دقیقه ای گذشته بود . ........ یک روز یک پیر زن آمد و بعد از اینکه با بوشهر صحبت کرد ، (چون ) من هم آن روز مشتری به جز او نداشتم ، می خواستم که هم  ، کاری کرده باشم  و هم در آمد مخابرات بالا رفته باشد ، دو دقیقه ای برایش اضافه حساب ... ( کردم ) . گفت  چقدر است حساب ما ؟ اما درست حساب کن . و من هم طبق معمول گفتم که قابلی ندارد و پیرزن خدا حافظی کرد و رفت و من هم مات و مبهوت سر جایم  نشستم  .

 درآمد مخابرات در روز هایی که کمباین ها برای درو کردن گندم ها آمده بودند ، خیلی خوب بود چون اکثرا شیراز یا مرو دشت تماس می گرفتند و من هم یک خورده ای حسابم دقیق تر شده بود ...... تا این که مدتی گذشت و مدرسه تمام شد و بچه ها بیشتر شدند و روز ها می آمدند و آنجا بیرون از مخابرات می نشستند و چند نفری اعتراض می کردند که یکی از آن ها ............ چون اکثرا خط خراب بود می گفت چرا درستش نمی کنی ؟ درست هم می گفت . این خط مردم را کلافه کرده بود چون موقعی که درست بود ، برای صحبت کردن حتی با برازجان ، باید در را ببستی و پنکه را هم خاموش بکردی و علت آن هم از آب پخش بود که دستگاه آنجا وصل بود . به هر صورت من با همین حرف ها و گوشزد های مردم ساختم و با حقوق کم که ماهیانه مبلغ هشت هزار و پانصد تومان می گرفتم ،  چهار هزار و پانصد تومان برای بیمه واریز می کردم ولی .......

ادامه دارد





تاریخ : پنج شنبه 95/9/4 | 6:54 صبح | نویسنده : بنارانه | نظرات ()

جلوه های تمدن      4

 تلفن    1

مقدمه :

توضیح : کسانی که می خواهند  در باره ی ورود آب ، برق ، جاده ،  آسفال کوچه ها ، تلفن ، ساخت خانه ی بهداشت و دیگر مواردی که خود می دانند برای بنارانه بنویسند ، علاوه بر این که  مطالبشان در این وبلاگ می آید ، در آینده نیز بخش هایی از نوشته هایشان به عنوان سند در کتابی که در باره ی بنارآب شیرین در دست نوشتن است ، خواهد آمد . شما در باره ی هر موضوع پرت و پراکنده و کم اهمیتی هم که بنویسید ، برای بنارانه ارزشمند است و از آن استقبال می کند .

تلفن یکی از مهم ترین پدیده های امروز است که نیازی به نوشتن ندارد . در بنار آب شیرین ، موبایل پیش از تلفن ثابت آمد و حسینقلی زمانی و امرالله نعمتی از جمله افرادی بودند که پیش از دیگران از موبایل استفاده می کردند . مردم بنار برای برقراری ارتباط با دیگر مکان ها ، به زیارت می رفتند .  در دهه ی هفتاد ، تلفن ثابت به بنار آمد و مخابرات بنار شروع به کار کرد . اولین دفتر مخابراتی ، در ضلع غربی منزل حسینقلی زمانی ( منزل عبدالکریم کهنسال که زمانی از وی خریده بود و هم اکنون حسن بی باک در آن ساکن است ) رو به سوی یکی از  میدان های  روستا ساخته شد .  کسانی که نیازی به برقراری ارتباط داشتند ، به دفتر مخابرات آمده و توسط مسئول مخابرات ، ارتباط حاصل می کردند . خیرالله جعفری یکی از افرادی است که در مخابرات بنار کارکرده است .وی در پی در خواست اینجانب برای ثبت تاریخچه ی مخابرات بنار ، در تاریخ 26 5 1374 مطالبی نوشت و به اینجانب داد که خاطرات گونه است اما خالی از لطف نیست . چون از آن تاریخ تا کنون ، بیش از دو دهه می گذرد ، برای حفظ امانت ، با هماهنگی با وی ،  هر جا که لازم شد ، جملاتی از  نوشته ی ایشان را برمی دارم و به جای آن ....... گذاشته  و بخش هایی که به آن افزوده ام را در  ( ) می آورم  . با احترام .  محمد غلامی

« بعد از انقلاب ، برادر رازقی برای نمایندگی مردم دشتستان در مجلس شورای اسلامی ( انتخاب شد ) . رازقی یک بار به بنار آب شیرین آمد برای تشکر از مردم که به او رای داده بودند  و برای حل مشکلات مردم این روستا . مردم به او گفتند که برای ولایت ما هم یک خط تلفن بکشند و او هم قول داد که این کار را بکند . مردم از او یک نامه گرفتند و برادران حبیب بوستانی و جمشید زاهدی خیلی تلاش کردند و زحمت کشیدند تا این که یک خط از بنار آزادگان که آن هم از آب پخش گرفته شده بود ، برای بنار کشیدند و مسلم جعفری را برای مسئول این دفتر مخابراتی انتخاب کردند و این دفتر در روز 12/6/1373 افتتاح شد و اولین تلفن یا تماس را بهروز بهروزی برای برازجان برقرار کرد . کار مسلم ادامه داشت تا تاریخ 18/10/73 که برای اداره ی دارایی اهواز قبول شد و رفت آنجا و مشغول به کار شد . ...... ( بعد از رفتن او ) من را برای کار در این دفتر انتخاب کردند . ادامه دارد      





تاریخ : چهارشنبه 95/9/3 | 7:2 صبح | نویسنده : بنارانه | نظرات ()

جلوه های تمدن      3 

بهداشت

در سال های 59 و 60 ، جهاد سازندگی در کوچه های بنار آب شیرین شن ریزی کرد . راننده لودر جهاد سازندگی  شخصی بود که به آن سید می گفتند . این شن ریزی متاسفانه با عجله و بدون برنامه ریزی بود به گونه ای که بعد ها برای لوله کشی آب در کوچه ها ، نه تنها همه ی اثرات مثبت آن کار از بین رفت بلکه زحمت عبور و مرور مردم بیشتر شد . اما بالاخره آن وضعیت نیز تمام شد و کوچه ها دوباره شن ریزی شد . دراوایل دهه ی 90 ، آسفالت در کوچه های بنار آمد . برخی از کوچه ها و مسیر ها در اولویت قرار گرفتند و زیر سازی شدند  . 

ظاهرا اولین کسی که در بنار آب شیرین کارهای خدمات درمانی می کرد ، عسکر عسکری بود که کارهای آمپول زدن را انجام می داد . بعد از انقلاب و در اوایل   دهه ی شصت ، خانه ی بهداشت بنار نیز ساخته شد . این ساختمان در سمت شمال روستا و با فاصله ای از خانه ها بنا نهاده شد و باعث شد تا به طور دایم افرادی در آنجا به  خدمات بهداشتی برای مردم بنار مشغول باشند  . بخشی از این خدمات شامل توزیع شیر خشک برای نوزادان تا سنگ های دستشویی و جمع آوری « تلنگون » های روستا می شد .  خانم  پروین عسکری  از اولین جمله افرادی بود که از بنار و در بنار به مردم خدمت کرد . هم زمان با وی ، ابراهیم رجبی و ابراهیم دهقان از زیارت نیز در خانه ی بهداشت بنار آب شیرین بودند . پس از آنان جعفر جعفری و صدیقه سلیمی هر دو از بنار ، کار خدمات رسانی بهداشت را برای مردم روستایشان انجام می دهند .

حمام عمومی مردم بنار ، رودخانه بود . اما از هنگامی که بنار به شبکه ی  آب لوله کشی وصل شد ، رودخانه نیز رها شد . اجداد ما  در زمستان ها ، دیگ آب گرم کرده و در گوشه ای از حیاط و در آفتاب یا کنج خانه ای که بیشتر محل نگهداری دام ها بود ، آبی بر روی خویش می ریختند ،  اما امروزه در هر خانه ای ، وجود حمام از سایر امکانات مهم تر است . لوله کشی در بنار در دهه ی هفتاد انجام گرفت و فرامرز مددی از زیارت که خود مسئولیتی در اداره ی آب داشت ، کار لوله کشی را برای بسیاری از مردم انجام داد . از بناری هایی که به کار لوله  اقدام کرده و خدمات رسانی کردند ، می توان به شیرزاد زاهدی ، اسماعیل ابراهیمی و خلیل سلیمی نام برد . 





تاریخ : سه شنبه 95/9/2 | 7:0 صبح | نویسنده : بنارانه | نظرات ()

 جلوه های  تمدن       2

روشنایی

از حدود نیم قرن پیش ، روشنایی شب های بنار با « چراغ موشی » تامین می شد . ساخت این چراغ بسیار ساده بود . برای این کار ، شیشه ای مناسب انتخاب کرده و سر ( در) حلبی شیشه را سوراخ می کردند و رشته ای باریک از پارچه ای را از آن می گذراندند به گونه ای که حدود یک سانتیمتر آن رشته ، بیرون و مابقی در محفظه ی شیشه ای باشد . معمولا رشته ای به درازای 20 سانتیمتر ، کار را راه می انداخت . برای این کار ،  از شیشه های متوسط و کوچک نیز استفاده ی بیشتری می شد . وقتی که در شیشه ، نفت می ریختند ، رشته ی پارچه ای نمناک می شد و رطوبت ناشی از آن تا یک سانتیمتر بیرونی نیز سرایت می کرد . در این هنگام اگر کبریتی روشن به نوک فتیله می نهادند ، روشن می شد و با شعله ی خود ، روشنایی می داد . این چراغ نه تنها با یک نفس کشیدن ، خاموش می شد و قابلیت حمل در باد را نداشت ، بلکه در آن دوران دانش آموزی نبود که شب ها هنگام نوشتن مشق و خم شدن در کنار چراغ موشی ، بخشی از موی سرخود را نسوزانده باشد . چراغ موشی تا زمانی که نفت در بدنه ی شیشه ای داشت ، شعله ای مناسب داشت و روشنایی می داد ولی هرگاه نفت آن تمام می شد ، فتیله اش ( نوار پارچه ای ) می سوخت . در بهترین حالت این چراغ ، دودی از فراز شعله ی آن با بالا می رفت و فضا را می آلود و اگر چراغ را در طاقچه یا مکانی که سقف کوتاهی داشت ، می گذاشتند ، سقف بر اثر دوده ی آن کاملا سیاه می شد . بعد از آن چراغ دست چپ راهش را به روستا باز کرد . این چراغ ، کوچک و قابل حمل بود و بر اثر داشتن محفظه ای شیشه ای ، به راحتی قابل حمل بود به گونه ای که گاهی اوقات ، مردم از آن برای دیدن مسیر کوچه ها در شب  هنگام استفاده می کردند .

چراغ دریایی نیز حدود چهل سال پیش آمد . این چراغ مانند چراغ سیمی دست چپ ،  اما آبی رنگ بود و محفظه ای درشت و مخزنی بزرگ تر و شعله ای روشن تر داشت . روشنایی این چراغ باعث شده بود تا به فاصله ی کوتاهی ، جای خود را در خانه های بنار باز کند . اما آنچه که رونق این چراغ را شکسته بود ، چراغ توری ( زنبوری ) بود . چراغ توری را اولین بار رضا بهروزی خرید و به دهستان زیارت آورد  . مردم می گفتند رضا بهروزی چراغی خریده فتیله اش اوریشم ( ابریشم ) است . وقتی آن را روشن می کنند ، ولات را روشن می کند . اما در بنار آب شیرین ، چراغ توری را بناری هایی که در کویت کار می کردند از دهه ی چهل با خود به بنار آوردند . این نوع چراغ در مراسم خاصی مانند روضه ، مقاوله ، مهمانی و بعد ها در عروسی استفاده می شد و به دلیل مصرف زیاد نفت وگرانی ، از روشن کردن آن به طور مرتب خود داری می کردند . برق اگر چه پایه هایش را قبل از انقلاب در کوچه ها نصب کرده بودند اما خودش بعد از انقلاب به بنار آمد ولی پیش از آن نیز لامپ ها در بنار روشن شده بودند . احمد روزبه معتقد است  اولین کسی که در بنار برق کشی کرد و با ژنراتور ، روشنایی به بنار آورد و هر شب دروازه اش را روشن می کرد  ، حاج عبدالله رضایی بود . وی می گوید : « این جریان مربوط به سال 49 است و پدرم  محمد روزبه هر شب می رفت و آن را برایش روشن می کرد .» در دهه ی پنجاه نیز عبدالکریم کهنسال ، یک رشته سیم را تا میدان جلوی منزل خود نیز کشید و  با موتور برق ،  میدان روستا  را روشن کرد . حاج رسول جاودان نیز با باطری موتور سیکلت 250 در سال 59 لامپ ها را روشن نمود  و نجف رضایی نیز با باطری ماشین ، از تصاویر تلویزیونی استفاده کرد . جریان برق در بنار ،  اوایل دهه ی شصت  به شبکه ی سراسری متصل شد و طبق گفته ی حاج عباس زمانی ، وی اولین برق کشی رسمی را در منزل علی باقری انجام داد .

دوستانی که اطلاع دقیق تری دارند ، می توانند موارد از قلم افتاده یا اشتباه شده و یا تاریخ های دقیق را برای ما بفرستند تا این مقاله ویرایش شود و اطلاعات بهتری به نسل آینده برسد       . 





تاریخ : یکشنبه 95/8/30 | 6:52 صبح | نویسنده : بنارانه | نظرات ()

 جلوه های تمدن       1

وسیله های رفت و آمد

 توضیح : اگر کسی بتواند نام اولین کسی که در بنار ، دوچرخه ، و اولین کسی که موتور سیکلت خرید را پیدا کند و برای ما بفرستد ، با ذکر نام وی این مقاله پربارتر خواهد شد . 

بر اساس شواهد و مدارک موجود می توان با قاطعیت گفت که بیش از صد سال پیش ، در روستای بنار آب شیرین ،  وسیله ی مسافرت و رفت و برگشتن مردم از مکانی به مکانی دیگر ، شتر ، اسب و الاغ بود و در اسناد ، وجود شتر در بنار آب شیرین نیز ثبت شده است . اما از صد سال به این سو ، شتر از زندگی حذف شده و   وسیله ی رفتن و برگشتن مردم  ، بیشتر الاغ و کمتر اسب بوده  است . وجود الاغ نه تنها برای بارکشی بلکه برای مسافرت باعث شده تا این جمله ی معروف ورد زبان ها باشد که : « هر کسی ، خری نداشته باشد ، از خر کمتر است . » از نیم قرن پیش به این سو ، آقا خان انگالی و پس از آن عبدالله امیر  که هر دو از انگالی بودند ، مسافران انگالی تا زیارت را جمع کرده و به برازجان می بردند . در این مسیر ، مسافران بنار نیز در قبال پرداخت کرایه ، با او به برازجان می رفتند و بر می گشتند . یکی دو دهه بعد ،  حیدر صدیقی و رمضان جعفری نیز  در مسیر بنار تا برازجان به مسافرکشی پرداختند که بعدها محمد عباسی نیز به جمع آنان پیوست و غلامرضا جعفر کنار رفت . اسد زمانی و دیگران نیز آمدند . حسینقلی زمانی و تعدادی دیگر نیز ماشین خریدند و کم کم را برازجان تا بنار ، هموارتر شد .

در فاصله ای که ماشین آقا خان انگالی در رفت و آمد بود ، تعدادی از اهالی بنار دوچرخه داشتند و اندکی نیز صاحب موتور سیکلت بودند . تا پیش از انقلاب ، تعداد دوچرخه ها بیش از موتور سیکلت ها بود ولی پس از آن ، کم کم موتور سیکلت ها افزایش یافتند به گونه ای که کمتر خانه ای در بنار یافت می شد که موتور سیکلتی در آن نباشد .

دانش آموزانی که برای ادامه ی تحصیل از بنار به زیارت می رفتند نیز ابتدا پیاده بودند ولی کم کم تعداد دوچرخه زیاد شد و بعد ها موتور سیکلت های دانش آموزان نیز افزایش یافت و در حال حاضر ،  بیشتر آنان با ماشین راه مدرسه و دانشگاه را طی می کنند .

اوایل نیمه ی دوم دهه ی شصت که بنار آب شیرین به شبکه ی جاده ای کشوری پیوست و راه بنار تا زیارت آسفالت شد ، زمینه ی ای فراهم آمد تا امروزه خوشبختانه تعدادی قابل توجهی از افرادی روستا نه تنها  با ماشین های شخصی خود به کارهایشان برسند بلکه پیادگان را نیز به موقع به مقصد برسانند . چند تن از فرزندان بنار نیز در برازجان و در آژانس کار می کنند  . در حال حاضر برای ارتباط فیزیکی با شهر ها ی کشورمان ، ساکنان بنار ، هیچ گونه مشکلی ندارند و به راحتی با همه در ارتباط هستند . 





تاریخ : جمعه 95/8/28 | 1:34 عصر | نویسنده : بنارانه | نظرات ()

 پوشش گیاهی      23

هِلِوِرد :

این گیاه بر تک ساقه ای استوار است و پهن و پراکنده می شود و گل های ریز آبی کم رنگی دارد و مورد استفاده ی دام ها قرار می گیرد .

گل زرد :

انواعی دارد . زیباترین نوع آن به شکل بابونه ی بزرگی است با گل های آفتاب گردان مانندی که فوق العاده معطر است . اما نوعی دیگر آن که به گل زرد قندی معروف است ، تقریبا شبیه هلورد است با این تفاوت که گل های زرد رنگ و بزرگ تری دارد . گلبرگ های هلورد و گل زرد هر کدام چهار عدد هستند .

چیش گـُنجیک :

گیاهی بسیار کوچک و ریز با برگ های ریز و گل های فوق العاده زیبا و آبی و بنفش . این گیاه در انبوه گل ها و زیبایی های دیگر کمتر به چشم می آید ولی گل آن از گل های بسیار زیبای بیابان های بنار آب شیرین است . شاید به خاطر ریز بودن گل های آن ، نام چشم گنجشک بر آن نهاده باشند .

کُرات :

تره از سبزی هایی است که علاوه بر مصرف خام ، با آن نیز مشتک درست می کنند که آن نان دولایه را « مشتک کراتی » می نامند و بسیار خوش مزه است .

کاهو :

این بوته نیز به صورت اهلی می روید و معمولا کشاورزانی که گاهگاهی به صورت آبی مزرعه ای را زنده می کنند ، چند کرت کاهو نیز به عنوان تفنن می کارند .

گزگزوک :

مهندس احمد زمانی در معرفی گزگزوک می نویسد : گزگزوک یا گزنه گیاهیست باساقه های بلند که ایستایی ندارد وبیشتر در جاهاییکه خار وخاشاک باشد می روید ارتفاع ساقه آن به بیش از 30 سانتیمتر می رسد دارای برگهایی بلند وپهن میباشد که زبری خاصی دارد و با تماس با بدن سوزش بسیار شدیدی ایجاد می کندا ین سوزش مدت زیادی دوام دارد از گیاه گزگزوک جهت درمان بیماری رماتیسم استفاده می شود همچنین در درمان افرادی که بدن آنها دچار خارش شدید میگردد نیز بسیار موثر است 

برخی از گیاهان دیگر در دشت های بنار آب شیرین عبارت اند از :

 موش کورک /  اوشه  /  بنگو / هلپه / چیش بغیض / رواتروک /  سمبا / تهلیزک / سلنج / کنگر / جوسال/  خارخاروک / زاته / گوش بره /  گزگزوک / گوش گوور / گل گوور  / علف بلندو / علف نرموک و ......

با سپاس مجدد از همه ی دوستانی که در بخش پوشش گیاهی بنارانه را یاری دادند مخصوصا سپاس ویژه از آقای حیدر آذر نیوار 





تاریخ : پنج شنبه 95/8/27 | 3:30 عصر | نویسنده : بنارانه | نظرات ()

پوشش گیاهی    22

پیاز :

پیاز از محصولاتی است که هر کسی تلمبه ای راه انداخت ، به آن توجه ویژه ای کرد . پیاز در اندازه های فراوان اگر بخواهند بکارند ، تخمش را از شهر خریده و در یک کرت می رویانند و بعد نهال های آن که به « تیم » معروف هستند را یکی یکی نشا می کنند اما اگر در اندازه ی اندک و برای مصرف سالیانه ی یک خانواده باشد ، تیم آن را می خرند . معمولا تیم پیاز را از قلایی و بهرام آباد تهیه می کنند . از برگ سبز پیاز به عنوان سبزی استفاده کرده و یا با آن مشتک پیازی درست می کنند . اما اصل محصول آن « سر » پیاز است که پس از به دست آمدن ، آن را در گوشه ای از حیاط ، لابلای انبوه خاراشتر نگه می داشتند تا برای چند ماه بتوانند از آن استفاده کنند .

سیر :

کاشت سیر در بنار به صورت تفننی و اندک بوده و معمولا چند عدد از آن را در باغچه می کاشتند و از برگ های آن برای سبزی نیز استفاده می کردند .

فلفل :

کاشت فلفل نیز در بنار بسیار معدود بود ولی تا کنون به طور پراکنده دوام یافته است .

کـُنجی :

کنجد نیز در گذشته کاشت می شد و آن طور که از فرهنگ شفاهی بنار بر می آید ، کسی از مزرعه ی کنجد عبور نمی کرده است . کنایه ای در فرهنگ بنار رایج است که « می نهات کنجی کاشتنه ؟ » ( مگر مسیر راهت را کنجد کاشته اند ؟ ) . این کنایه را برای کسی به کار می برند که می تواند به جایی برود ولی نمی رود و به خاطر نرفتن ، افسوس می خورد .

زَنگـُل :

از گیاهان وحشی و زیبایی است که دشت های بنار را فرا می گیرد . زنگل وقتی به اوج رشد می رسد ، با انبرهای بلندش ، برفراز گیاهان دیگر خودنمایی می کند . ساقه ی زنگل بلند و انعطاف پذیر است به همین دلیل ، آن را به سوراخ عقرب می فرستادند تا عقرب به تصور هجوم دشمن ،  با آن درگیر شود و یک باره زنگل را بیرون کشیده و عقرب چسبیده به آن را بیرون بیاورند .

زیره :

این گیاه دارویی مصرف بالایی داشت  . هم برای کودکان و هم بزرگسالان استفاده می شد . ظاهرا در وسعت زیادی نیز کاشت می شده است و زمین « جازیره » بین راه بنار و صفی آباد ، گواه بر آن است که در گذشته ی دور ، زیره نیز در بنار کاشت می شده است .

شِوِت :

شوید از گیاهانی است که در هر مزرعه ای کاشته می شد . از این گیاه برای « بو بریز » ( بن بریز ) و یا انباشتن شکم ماهی هنگام پختن ، استفاده می شد . رنگ برگ شوید سبز سیر است .

گشنیز :

نام این گیاه با شِوِت همراه است . از شوت کوتاه تر و برگ های پهن ترو پراکنده تری دارد . برای تشخیص ظاهر ، اگر بخواهیم این دو سبزی را به دو درخت  مانند کنیم ، می توانیم بگوییم که گشنیز مانند کاج و شوید مانند سرو است . 





تاریخ : پنج شنبه 95/8/27 | 7:22 صبح | نویسنده : بنارانه | نظرات ()
.: Web Themes By Akj :.