بازی های محلی 13
قاب بازی قسمت یکم
قاب بازی نوعی بازی است که به وسیله ی استخوان دست گوسفند یا بز انجام می گرفت . قاب دارای چهار وجه بود که به قسمت برجسته پشت آن ، پوک می گفتند1 به قسمت خالی وتو رفته ، جیک گفته می شد2 و قسمت جانبی آن که صاف بود ، خر گفته می شد وقسمت جانبی که اندکی تو رفتگی داشت اسب گفته می شد . قاب بازی در روستای بنار به شش شیوه انجام می شد : الف - بازی ان3 ب- بازی یکی وریش4 ج- جیک پوک5 د –خطه6 ل- سیر موک7 ن- دسه زنو8 . این شش بازی ، انواع بازی متداول با قاب بود . زمان ومکان انجام بازی ها متفاوت بود . بازی « ان » ، بیشتر بعد از ظهر تابستان و در زیر سایه درخت کـُنار که محل تجمع جوانان روستا بود ، انجام می شد . بازی « خطه » ، هم عصر تابستان و هم در روز های زمستان و در یک فضای باز انجام می گرفت . بازی های « یکی وریش » ؛ « جیک پوک » و « سیرموک » ، به صورت نشسته و در یک فضای محدود بازی می شد . در قسمت های بعدی هر کدام از بازی های مذکور به تفصیل شرح داده خواهد شد .
____________________
1- puk
2- jik
3- an
4- yaki - vo - rish
5 - jik - puk
6- khatteh
7 - sirmuk
8- dasse - zanu
بازی های محلی 12
پشکلک چال ( peshkel – ak-e – chaal )
بازی پشکلک1 چال2 به صورت دو نفره انجام می شد . روش انجام بازی بدین صورت بود که ابتدا تعداد دوازده گوده (چاله) کوچک به قطر تقریبا چهار سانتیمتر وعمق سه سانتیمتر در دو ردیف شش تایی ایجاد می شد . سپس هر نفر تعداد بیست وچار عدد پشکل تهیه می کردند ودر هر گود چهار عدد پشکل قرار می دادند . سپس با « گل کمودس» 3 یا « تر یا خشک »4 ویا شمارش « ده ، بیست ، ... »5 شروع کننده بازی انتخاب می شد . آنگاه شروع کننده ، پشکل یکی از چاله ها را برمی داشت و در جهت حرکت عقربه ساعت یکی به پشکل چاله های دیگر اضافه می کرد . وقتی آخرین پشکل را به چاله پنجم می انداخت ، آن را به همراه چهار پشکل دیگر بر می داشت و به بازی ادامه می داد . وی بازی را به گونه ای شروع می کرد که همیشه آخرین پشکل ، در گودی که خالی نباشد قرار گیرد تا بتواند به بازی ادامه دهد . در صورتی که آخرین پشکل در گود خالی قرار می گرفت ، نوبت بازی به حریف می رسید و او بازی را ادامه می داد . در این بازی هدف این بود که خانه های خالی حریف توسط رقیب مجددا پر می شد تا چهار پشکل در آن قرار گیرد که در این صورت رقیب پشکل های آن چال را تصاحب می کرد6 وبازی به همین ترتیب ادامه می یافت تا اینکه تمام پشکل های حریف تصاحب می شد که در این صورت شخصی که توانسته بود پشکل های حریفش را صاحب شود برنده بازی بود 7
________
1- پشکل ( peshkel ) : مدفوع بزو کهره که دایره ای – بیضی و ریز و تقریبا اندازه و شبیه بادام کوهی است و پس از خشک شدن ، سفت و سخت می شود .
2- چال : چاله – گود کوچک . در اینجا چاله ای گرد و کوچک که با انگشتان بتوان در آن پشکل را برداشت .
3- سنگ ریزه یا پشکل یا شیء کوچکی در یکی از دست هایشان پنهان کرده ، هر دو دست را پیش می آوردند تا طرف مقابل تشخیص بدهد و آغاز گر بازی باشد یا اشتباه کند .
4- سنگ یا چوبی که دارای دوسطح صاف بود را برداشته ، با آب دهان یک سمت آن را مشخص می کردند و یک نفر سمت تر و دیگری سمت خشک را انتخاب می کردند آنگاه به شیوه ی شیر – خط ، به زمین می انداختند تا شخص آغازگر بازی مشخص شود .
5- از ده تا 100 به صورت 10 / 20 / 30 ... شمارش می شد و هر عدد به نوبت متعلق به یک نفر بود . کسی که عدد 100 به او می رسید ، بازی را شروع می کرد .
6- هر وقت سه عدد پشکل در چال قرار می گرفت ، صاحب آن چال می گفت : گام اوسن ( gaam – owsan ) یعنی گاوم آبستن شده و هنگامی که 4 پشکل در آن قرار می گرفت ، می گفت : گام زی ( gaam – zey ) یعنی گاوم زایید .
7- هر کدام از دو نفر ، علاوه بر 6 چال که داشتند ، یک چال بزرگتر نیز در کنار دستشان و درمیدان بازی درست می کردند تا پشکل های برده را در آن بریزند و دستشان آزاد باشد . به آن چال نیز « خزینه » ( khazineh - خزانه ) می گفتند .
با تشکر از آقایان : مرتضی روزبه و احمد روزبه
بازی های محلی 11
چیل چیل ( cheyl - cheyl )
این بازی به لاله بازی نیز معروف بود و در شب های تابستان انجام می شد . برای انجام بازی افراد به دو دسته تقسیم می شدند که تعداد افرادهر دسته ، بسته به تعداد شرکت کنندگان در بازی مشخص می شد . افراد شرکت کننده از ده نفر نیز ممکن بود بیشتر باشد. پس از تقسیم نفرات وشکل گیری گروه ها ، هر کدام از گروه ها به سمتی یا محدوده ا ی که از دیدگروه رقیب پنهان باشد و از طرفی خاک در آن نقطه فراوان باشد می رفتند و شروع می کردندبه درست کردن کپه های کوچک خاک . که به آن لاله می گفتند . پس از اینکه تعداد زیادی لاله درست می کردند ، با گفتن کلمه ی « چیل چیل » به سمت محدوده ای که تیم رقیب لاله سازی کرده بود ، می رفتند و شروع به تخریب واز بین بردن کپه های ایجاد شده توسط رقیب می کردند . نکته حایز اهمیت این بود که هر تیم سعی می کرد کپه های خاک را در چند نقطه ی مختلف ایجاد نماید و همه ی آنها یکجا نباشد تا در زمان تخریب ، از دید رقیب پنهان بماند . پس از اینکه کار خراب کردن لاله های ایجاد شده تمام می شد و از نظر هر تیم ، دیگر لاله ای برای تخریب وجود نداشت ، افراد تیم ها به اتفاق همدیگر به محل ایجاد لاله ها رفته و شروع می کردند به شمارش لاله هایی که سالم مانده و رقیب قادر به پیدا کردن آنها نشده بود و پس از شمارش آنها ، تیمی که تعداد بیشتری از لاله ساخته شده اش سالم مانده بود ، برنده ی بازی محسوب می شد . این بازی معمولا در یک شب ، چند بار تکرار می شد .
بازی های محلی 10
قطور بازی قسمت دوم
در این مرحله ( عروسک ) ، بسته به اینکه بازیکن چپ دست یا راست دست باشد ، انگشت شست و میانی دست مخالف را به صورت یک طاق بر زمین می گذاشت1 و سپس سنگ ها را جلوی طاق ایجاد شده بر زمین می ریخت 2 آنگاه در حالتی که مثل دفعات قبل یکی از سنگ ها را از از زمین برمی داشت وبه هوا می انداخت 3، می بایست سنگ های روی زمین را همزمان باپرتاب سنگ به هوا با یک ضرب از زیر طاق ایجادی بگذراند (البته تک به تک). اگر در هنگام گذراندن سنگ موفق نمی شد که سنگ را با یک ضرب بگذراند ویا سنگ پرتاب شده به هوا بر زمین می افتاد، یا دستش به سایر سنگ ها می خورد ، بازیکن سوخته بود وباید رقیبش بازی می کرد واگر موفق می شد ، به مرحله بعد که « پشتک » نام داشت می رفت . در این مرحله بازیکن هر پنج سنگ را در کف یک دست خود می گرفت وبعد به آهستگی به هوا پرتاب می کرد وهمزمان پشت همان دست را زیر سنگ ها قرار می داد و سعی می کرد با پشت دست ، سنگ ها را بگیرد وپس از اینکه سنگ ها پشت دستش قرار می گرفتند ، دوباره آن ها را به آرامی به هوا می انداخت و با کف دست می گرفت . البته در زمان گرفتن سنگ ها با پشت دست ، باید حداقل دو تا از سنگ ها برپشت دست بازیکن قرار می گرفت واگر کمتر ازدوسنگ قرار می گرفت ، بازیکن سوخته محسوب می شد و اگر بیش از دو سنگ بود ودر زمانی که می خواست مجددا آنها را با کف دست بگیرد ، یکی از سنگ ها می افتاد نیز بازیکن سوخته می شد و نوبت بازی به حریفش می رسید 4. در این بازی به تعداد سنگی که در مرحله ی آخر در دست بازیکن قرار می گرفت امتیاز کسب می شد . 5
________
1- درچنین مواقعی ، انگشت شست روی انگشت میانی قرار می گرفت .
2- سعی می کرد چینش اتفاقی سنگ ها طوری باشد که هم به صورت پراکنده و هم به طاق دست ، نزدیک باشد .
3- قبل از برداشتن سنگ ، از حریف می پرسید « از کموش ؟ = از کدامش ؟ » و حریف نیز به سنگی که در مسیر راه ورودی به طاق بود را نشان می داد و می گفت : « از این » . او می خواست با این کارش ، باعث سوختن طرف مقابل و کسب امتیاز وی شود . بازیکن از بین چهار سنگ باقی مانده ، سنگی را برای پرتاب کردن به هوا برمی داشت که با برداشتنش ، مسیر سنگ های دیگر برای عبور از طاق ، هموارتر گردد .
4- در این بازی که پنج مرحله داشت ، هر کس در هر مرحله ای که می سوخت ، وقتی دوباره نوبت به او می رسید ، همان مرحله ای را آغاز می کرد که در آن سوخته بود و نیازی نبود از مرحله ی اول شروع کند .
5 – از قوانین دیگر این بازی که در هر پنج مرحله می توانست وجود داشته باشد ، این بود که وقتی کسی سنگ ها را روی زمین می ریخت ، ممکن بود سنگی چسبیده و یا حتی زیر زانوی حریف قرار بگیرد . دراین شرایط ، حریف برای این که شرایط بازی را برای طرف مقابل خود دشوار کند تا مانع موفقیت بیشتر او شود ، بلافاصله می گفت : « پامه خریدم » یعنی پایم را خریدم . با گفتن این جمله ، وی پایش را جا به جا نمی کرد تا طرف مقابل نتواند آن سنگ را بر دارد و بسوزد .
بازی های محلی 9
قطور بازی ghotur - (یقل دوقل) قسمت یکم
این بازی بیشتر یک بازی زنانه بود و زنان ودختران روستا آن را انجام می دادند اما گاهی اوقات مرد ها نیزبه انجام آن مبادرت می کردند . این بازی به صورت دو نفره و نشسته انجام می شد . روش انجام بازی بدین طریق بود که ابتدا پنج سنگ صاف وگرد که اندازه ی قطر آن تقریبا یک سانتیمتر بود ، انتخاب می کردند . سپس یکی از بازیکنان با گفتن جمله ی« خوم دیش »1 (من مادرش ) ، به عنوان شروع کننده ی بازی انتخاب می شد . سپس وی سنگ ها را در حالتی که در مشت خود گرفته بود ، برزمین می ریخت . در هنگام ریختن سنگ ها بر زمین ، سعی می شد به گونه ای ریخته شود که هر سنگ با فاصله ی مناسب از سنگ های دیگر قرار گیرد تا زمان برداشتن از زمین مرتکب خطا نشوند . 2 سپس یکی از سنگ ها را برداشته و به هوا می انداخت (حدود پنجاه سانتیمتر) 3 وهمزمان با پرتاب سنگ باید یکی از سنگ های روی زمین را با سرعت بر می داشت و سنگی را که بالا انداخته بود ، مجددا می گرفت . اگر موفق به گرفتن سنگ نمی شد یا در هنگام برداشتن سنگ مورد نظر روی زمین ، دستش به دیگر سنگ ها می خورد ، بازیکن اصطلاحا می سوخت و باید نفر دوم بازی می کرد . در غیر این صورت ، با موفقیت در برداشتن وگرفتن سنگ (این مرحله چون سنگ ها یکی یکی برداشته می شدند ، به آن تکی می گفتند ) به مرحله دوم بازی که اصطلاحا جفتی یا دوتایی گفته می شد وارد میشد که در این حالت مجددا باید سنگ ها را بر زمین می ریخت اما با مهارتی که چهار سنگ پراکنده نباشند و به صورت دو به دو نزدیک هم قرار گیرند . و بازیکن پس ا ز پرتاب سنگ برداشته شده به بالا می بایست این بار همزمان دو سنگ را از روی زمین برداشته و سنگ پرتاب شده به هوا را نیز بگیرد ودر صورت موفقیت ، مرحله بعدی یعنی مرحله سه تایی را بازی می کرد که در این مرحله ، سنگ ها به گونه ای بر زمین ریخته می شدند که سه تا از سنگ ها تقریبا کنار هم و یکی جدا از دیگرسنگ ها باشد و بازیکن در این مرحله یک بار سنگ را به هوا انداخته وسنگ تکی را برمی داشت وبار دیگر سنگ را به هوا انداخته و سه سنگ تقریبا کنار هم را با یک حرکت بر می داشت وسنگ پرتاب شده را نیز در هوا می گرفت که در صورت موفقیت در برداشت همزمان سنگ ها وگرفتن سنگ به هوا انداخته شده ، به مرحله ی چهار تایی می رفت . در این مرحله چهار سنگ را کنار هم می گذاشتند وبازیکن بایست همزمان با بالا انداختن سنگی که در دست داشت ، چهار سنگ روی زمین را با سرعت بردارد وسنگ پرتاب کرده را در هوا بگیرد و به مرحله بعدی که عروسک نام داشت برود .
________________
1- khom - deysh - نفر بعدی هم گاها می گفت خوم بواش یعنی خودم پدرش و همیشه مادر آغاز کننده بود .
2- اگر در حین بازی دست بازیکن به سنگ های دیگر می خورد ، خطا محسوب می شد .
3- معمولا سنگی برداشته می شد ، که با برداشتن آن ، فضای بین سایر سنگ ها مناسب تر بشود . در ضمن هیچ سنگی دیگرنیز نباید تکان بخورد چون خطا محسوب می شد .
بازی های محلی 8
شداد بیداد (شاه و وزیر)
این بازی معمولا میان چهار نفر برگزار می گردید و تعیین نقش های آن (از نظر وسیله بازی ) به دو روش انجام می شد . یک روش این بود که با چهار تکه چوب پانزده سانتی متری درخت خرما که یک طرف آن را صاف ومسطح می کردند وطرف دیگر آن دارای برجستگی طبیعی چوب بود ، انجام می شد وآن بدین طریق بود که بازیکنان درحالی که دور هم نشسته بودند ، به ترتیب چوب ها را در دست گرفته و آن را به صورت پرتاب کردن (به آهستگی) برزمین می ریختند . ا گر قسمت برجسته هر چهار چوب ، به سمت بالا قرار می گرفت ، بازیکنی که چوب ها را برزمین ریخته بود ، به عنوان شاه انتخاب می شد و اگر قسمت صاف شده هر چهار چوب رو به بالا می شد ، بازیکن مذکور وزیر می شد و بدین طریق دو نفر به عنوان شاه و وزیر انتخاب می شدند . اگر قسمت برجسته دو تکه چوب به بالا ودو تکه دیگر قسمت صاف آن بالا بود ، نفر پرتاب کننده به عنوان دزد معرفی می شد . وقتی هر سه نقش ، مشخص می شد ، درآن موقع وزیر رو به شاه می کرد و می گفت : « شداد وبیداد » و شاه نیز پاسخ می داد : « از من چه بیداد؟ » و وزیر می گفت : « ولی خانی دزدی کرده » که شاه در این موقع دستور تنبیه دزد را به روش های مختلف ( سبیل مالک* ؛ چوب به کف دست یا پا زدن ویا تنبیهات دیگر) می داد . پس از انجام تنبیه دزد به وسیله ی وزیر ، دو باره دزد و نفر دیگر که در این مرحله از بازی هیچ نقشی نداشت ، چوب ها را می انداختند تا دوباره نقش آن دو تعیین شود و بازی ادامه یابد . نکته قابل توجه در این بازی این بود که شاه و وزیر ثابت نبودند و اگر بازیکنان دیگر ( دزد و کسی که دور قبل بازی به او نرسیده ) نیز وقتی چوب ها را پرتاب می کردند ، شرایط شاه یا وزیر شدن را به دست می آوردند ، جا ی شاه و وزیر را قرار می گرفتند و کسی که قبلا شاه یاوزیر بوده ، مثل دیگر بازیکنان باید دوباره چوب ها را پرتاب می کرد که چه بسا دزد هم می شد و دیگر اینکه امکان این بازی با بیش از چهار نفر نیز ممکن بود . در روش دیگر این بازی برای تعیین نقش ها ، به جای چوب ، از جعبه کبریت استفاده می شد . افراد داوطلب بازی ، کبریت را به آرامی به زمین می انداختند که در این حالت وقتی کبریت به حالت ایستاده از عرض قرار می گرفت ، شاه و وقتی از طول به صورت ایستاده قرار می گرفت ، وزیر بود و یکی از دو رویه سطح جعبه نیز به عنوان نماد دزد انتخاب می شد و دیگر اصول بازی نیز به همان روشی بود که شرح داده شد .
____________
* - با دو انگشت اشاره و شست ، پوست بالای لب و زیر بینی را می گرفتند و می کشیدند که به این کار سبیل مالک می گفتند .
بازی های محلی 7
چش گرکو (قایم باشک ) 1
این بازی در ایام تابستان ودر شب انجام می شد . تعداد افراد برای این بازی می توانست از سه نفر شروع وتا بیش از ده نفر هم باشد . آن ها قبل از شروع بازی ، مکانی را به صورت توافقی به عنوان « گانه » انتخاب می کردند .
در این بازی از بین بازیکنان به قید قرعه (شمارش از ده تا صد 2؛چو تس 3؛گل کمودس )4 یکی انتخاب می شد که اصطلاحاً می گفتند : چش اونه 5و می بایست چشم می گرفت (در محل « گانه » چشمان خود را با دست می پوشاند به طوریکه اطراف را نبیند) وبقیه بازی کنان در زوایا ونقاطی که یافتنش مشکل باشد ، خود را قایم می کردند . پس از قایم شدن ، سایرین با علامتی که از قبل معین کرده بودند ، فردی را که چشم گرفته بود خبردار می کردند 6و او باید در پی یافتن قایم شدگان به جستجو می پرداخت و هرکس را که پیدا می کرد سعی می کرد با زدن دست برروی سرش اصطلاحاً او را «گچ » کند که در این صورت ، شخص گچ شده باید چش می گرفت ومجددا بقیه افراد قایم می شدند اما اگر فرد یافته شده قبل گچ شدن می توانست فرار کرده و خود را به گانه برساند ، نفر قبل مجددا می بایست به جستجوی نفرات دیگر بپردازد وتا زمانی که یکی از افراد را گچ نمی کرد ، همچنان باید چش می گرفت . در این بازی برد وباخت عملا وجود نداشت وبیشتر تحرک ونشاط وهیجان بازی مد نظر بود .
____________
پاورقی به وسیله ی بنارانه اضافه شده و اگر در جایی توضیحات رسا ، کامل ، اخلاقی یا صحیح نیست ، مسئولیت آن به عهده ی بنارانه است نه نویسنده ی بازی ها .
1- چش گرکو ( چیش گرکو – chesh – gereku ) درواقع چشم گیرکو ، نوعی بازی که گرفتن چشم در آن ، رکن اصلی بازی است .
2- برای انتخاب از این روش ، افراد به صورت دایره ای کنار هم می ایستادند و یک نفر درحالی که به ترتیب ، اعداد 10 / 20 /30 تا 100 را می گفت ، با هر عدد ، به یک نفر اشاره و عدد مربوط به او را ذکر می کرد ، تا به عدد 100 می رسید . شخصی که این عدد به او می رسید ، انتخاب می شد . گاه پیش می آمد که برای افراد باقی مانده نیز این شمارش تکرار می گشت تا شخص مورد نظر تنها فرد باقی مانده ای باشد که عدد 100 نصیب او نشده است .
3- چو ( چوب ) تس ، نیز بدین گونه است که به تعداد افرادی که در بازی شرکت دارند ، تراشه های ریز چوب حدود 10 سانتیمتری ، انتخاب کرده و یک دست را از خاک ، پر می کنند و چوب ها را در آن می نشانند اما ، سر یکی از چوب ها را قبلا و به دوراز چشم دیگران با آب دهان تر می کنند . آنگاه جلوی افراد می گیرند . هرکس موظف است یک چوب را بردارد . اگر کسی به صورت شانسی ، چوب خیس شده را بردارد ، به عنوان فرد مورد نظر و انتخاب شده شناخته می شود . چوب خیس شده نیز به واسطه ی رطوبت ، مقداری خاک به آن چسبیده و با بقیه ی چوب ها فرق می کند . کشیدن آن چوب از میان چوب ها را بدشانسی می دانند به گونه ای که به صورت ضرب المثل هو در دشتستان رایج شده که در جای خود به آن اشاره خواهد شد .
4- بازی گل کمو (کدام ) دست نیز چنین است که یک نفر ، سنگ ریزه یا چیزی دیگر در یک دست قرار می دهد و آنگاه هر دو دستش را به حالتی یکسان در مقابل جمع قرار می دهد تا آنان دست پر او را تشخیص بدهند . کسانی که تشخیص می دهند برنده و کسانی که اشتباه می کنند بازنده اند . اگر تعداد بازنده ها بیش از یک نفر باشد ، این کار برای آنان تکرار می شود تا یک نفر در نهایت مشخص شود .
5- چشم اوست . نوبت اوست که چشمش را بپوشاند تا دیگران پنهان شوند
6- این علامت ممکن است با پرتاب سنگی به نزدیکی شخصی که در گانده منتظر است باشد یا این که کسی خیلی سریع می گفت : بیو ( بیا ) و ...
بازی های محلی 6
اِلَختری
این بازی به صورت گروهی ودر قالب دو تیم هفت یا هشت نفره انجام می شد . این بازی در دیگر مناطق کشور شاید به نام خروس جنگی ویا لی لی شناخته شود . روش انجام این بازی بدینگونه بود که پس از یار گیری و مشخص شدن افراد دو تیم ، افراد در حالی که با دست چپ انگشت بزرگ پای راست خود را از پشت گرفته اند(یا اینکه با دست راست انگشت پای چپ را ) بر روی پای دیگر با پریدن وجهش های کوچک به حرکت در می آمدند وپنجه در پنجه حریف می انداختند ، شروع می کردند به زور آزمایی و اینقدر با هم در گیر می شدند ، تا اینکه یکی از طرفین دستش از انگشت پا یش جدا می شد ویا در اثر ضربه ی تنه ی حریف بر زمین می افتاد که در این صورت بازنده بود . دراین بازی ، یا تیم ها به صورت گروهی در گیر مبارزه می شدند ویا به صورت انفرادی ونفر به نفر مبارزه می کردند ودر این جدال ، تیمی برنده بود که بیشترین نفراتش توانسته بودند اصل بازی ، یعنی گرفتن انگشت پا با دست را حفظ نمایند . این بازی معمولا در شب های تابستان ودر میدان روستا که محل تجمع وشب نشینی های روستاییان بود انجام می گرفت .
بازی های محلی 5
چو جز ( chu - jez )
یکی دیگر ازبازی های بومی محلی رایج در بنار ، بازی چو جز بود . این بازی موجب افزایش عمل و عکس العمل در افراد وچابکی می گردید . در این بازی برد وباخت به مفهوم رایج آن وجود نداشت و بیشتر جنبه شادابی وتفریح آن مد نظر بود . روش بازی بدینگونه بود که افراد که حداقل چهار نفر بودند ، از میان خود به روش شمارش ده ؛ بیست، سی تا صد ، یکی را انتخاب می کردند و سپس چوبی از درخت کـُنار ویا نخل را که از قبل آماده کرده بودند واندازه آن پنجاه تا هفتاد سانتیمتر بود ، توسط یکی از افراد که قدرت پرتاب خوبی داشت ، به دورترین نقطه ممکن پرتاب می کردند وشخصی که در شمارش ، صد به او افتاده بود ، باید می رفت و چوب را می آورد ودر این فاصله ، دیگر افراد از درخت کـُناری که بازی در کِنار ش انجام می شد ، بالا می رفتند و شخص مذکور باید با سرعت چوب را برداشته و سعی می کرد که چوب بازی را به کف پای یکی از افرادی که بالای درخت بودند بزند وبرای این کار ناگزیر بود که در حالی که با یک دست گوش خود را گرفته بود و چوب را نیز در دست داشت در تعقیب افراد به بالای درخت برود . اگر قبل از این که فرد مذکور موفق شود چوب را به کف پای یکی ازافراد ، آشناسازد ، فردی که بالای درخت بود به پایین می پرید فرد می بایست دوباره از درخت پایین آمده و مجدداً چوب برایش پرتاب می شد . ولی اگر قبل از اینکه افراد بالای درخت موفق به پریدن پایین شوند ، چوب را به کف پای یکی از آنان زده می شد ، فردی که چوب به کف پایش خورده بود باید از درخت پایین می آمد و فرد قبلی ، این بار چوب را پرتاب می کرد و خود بالای درخت می رفت تا شخصی که چوب به پایش خورده و اکنون پایین مانده ، چوب را آورده و سعی در رساندن آن به پای دیگر نفرات نماید . این بازی به همین شیوه ادامه می یافت تا اینکه در اثر خستگی ویا با توافق ، بازی پایان یابد بازی در صبح ویا بعد از ظهر که هوا خنک بود انجام می شد .
بازی های محلی 4
کلی بازی ( چوکلی ) قسمت دوم
شیوه دیگر این بازی بدین گونه بود که به جای ترسیم دایره، چاله ای کوچک حفر می کردند و« کلی »را بر روی آن قرار می دادند سپس« دار کلی» را به زیر« کلی »قرار داده و با آن« کلی» را به هوا پرتاب نموده و به آن ضربه می زدند تا مسافتی طولانی را طی نماید. تیم رقیب(در اصطلاح تیم شو اوی_زیرآب) چنانچه قبل از افتادن «کلی» به زمین قادر به گرفتن کلی بود، برنده و جای تیم ها عوض می شد و گرنه می بایست« کلی» را برداشته وآن را به طرف گودال کوچک که چوبی حدود نیم متردر کنار آن قرار می دادند پرتاب نماید. چنانچه «کلی» به چوب کنار گودال برخورد می نمود، نفر ضربه زننده از بازی کنار می رفت(می سوخت) و هم تیمی او می بایست به« کلی» ضربه بزند. در این روش بازی نیز برای اینکه جای دو تیم عوض شود یا می بایست تیمی که «شو او» است« بُل »بگیرد یا اینکه قادر باشد با زدن« کلی »به چوب هدف ،نفرات تیم(ری او) را یکی یکی از بازی خارج کند. در این شیوه نیز همانند شیوه ی قبل برنده نهایی تیمی بود که بیشتر« ری او »قرار داشت .