حیوانات 13 - وحشی 5
خرگوش - کفتار - کرزنگرو
خرگوش از حیواناتی است که به ندرت در چم بنار یافت می شد . به نظر می رسد که تعداد این حیوانات در گذشته از انگشتان دست تجاوز نمی کرد و سال هاست که خبری مبنی بر دیده شدن خرگوش درگزدان های حاشیه ی رودخانه و مزارع اطراف روستا ، شنیده نشده است .
کفتار از حیواناتی است که در فصل بهار ، اخبار و شواهدی مبنی بر حضورش در مزارع هندوانه شنیده می شد . وجود نامحسوس این حیوان باعث شده تا در مواردی نام آن به فرهنگ روستا وارد شود . کفتار استعاره از زشت رویان ، پیران ناسازگار است . ضرب المثل : « خیار خو گیر کفتار میا » ( هندوانه ی خوب نصیب کفتار می شود ) در تمام دشتستان کاربرد دارد .
کرزنگرو ، از جمله حیواناتی است که وجودش شایع است اما کسی آن را ندیده است و اگر هم کسی ادعا کند که آن رادیده ، به دیده ی تردید به او می نگرند . با این وجود ، همه در بودن کرزنگرو یقین دارند . گاهی اوقات در شب ها ، صدای زوزه های ترسناکی شنیده می شود که به گمان برخی از افراد ، صدای کرزنگرو است . کرزنگرو در فرهنگ شفاهی بنار جایگاه خاصی دارد . زنان برای خواباندن کودکان خود ، از وجود کرزنگرو به فرزند خبر می دهند . آن هم کرزنگرو که بچه ها را می برد و می خورد به همین جهت کرزنگرو بچه برو در فرهنگ شفاهی بنار و در یک شعر فولکلوریک با هم نیز به کار رفته اند . فرج الله کمالی شاعر بزرگ محلی سرای جنوب نیز در یکی از شعرهایش ، از این تعبیر ، معانی عمیق تری ارائه داده است .
گپ نزه . کرزنگرو پشتِ دَرِ
بچه یلِ ، بچه برو می یرِ
سر سیا دندون سفیدو بدترِ
بچه بتمرگ . گپ بَسِتِ ، خو برو
شو دولا رخته تو شهر و چه شو !
به نقل از حافظه
در باورهای مردم بنار معروف است که کرزنگرو را اگر با تبر هم بزنی ، به او اثر نمی کند و از بین نمی رود اما اگرضربه ی کوچکی به بینی او بخورد ، از پا در خواهد آمد .
حیوانات 12 - وحشی 4
گراز
گراز از حیواناتی است که بیشه و جنگل و آب را دوست دارد به همین دلیل ، به صورت گذرا از اراضی خشک بنار عبور می کردند اما از چند دهه پیش که نخل کاری در بنار وسعت یافته ، گراز نیز بیشتر دیده شده . بیشترین ضرری که این جانور به کشاورزان وارد می کند ، تخریب خرماست . گراز از پنگ های خرما می خورد و جای پوزه ی آن روی پنگ به صورت لایه ای از گل می ماند و بخشی از محصول نیز روی زمین می ریزد . بنا بر اعتقادات مردم دشتستان ، محصول باقی مانده از هجوم گراز ، دور ریخته می شود . گراز به صورت جمعی حرکت می کند و هنگام حرکت نیز در حال دویدن است . اگر کسی در حاشیه ی مسیر عبور گراز باشد ، آن حیوان ، معمولا با او کاری ندارد ولی اگر کسی در مسیر او قرار بگیرد ، به احتمال زیاد ، به او حمله خواهد کرد . دو سوی دهان گراز دو دندان بلند به طول 20 سانتیمتر وجود دارد که 10 سانتیمتر آن بیرون است و گراز با آن عاج ها که به گویش بنارآب شیرین « بیق » نامیده می شود ، ضربه می زند به همین دلیل ، کسی که مورد هجوم گراز واقع می شود ، از آن طریق زخمی می شود . گراز به علت گردن کوتاهش ، قادر به چرخش گردن نیست و با تمام بدن می چرخد و همین امر به کسی که مورد هجوم آن واقع شده ، فرصت می دهد تا خود را از مقابل گراز کنار بکشد و خطر را دفع کند . بخشی از فرهنگ بنار نیز تحت تاثیر این جانور است . مثلا اگر کسی دندان بلندی داشته باشد ، به طنز به آن بیق می گویند یا اگر کسی نتواند گردنش را بچرخاند ، می گویند مثل گراز است . همچنین یکی از دشنام هایی که به دنبال برخی از مردگان می فرستند این است که : امیدوارم گراز بچرنی ( بچرانی ) . برای بیان میزان خسارتی که گراز به محصولات کشاورزی می زند ، داستانی از شاهنامه ی فردوسی نقل می شود . در شاهنامه فردوسی می خوانیم که ساکنان شهر ارمان از خسرو دادخواهی می کنند و می گویند :
سر مرز توران در شهر ماست
به یک روی از ایشان به ما بر بلاست
سوی شهر ایران یکی بیشه بود
که ما را از آن بیشه اندیشه بود
چه مایه بدو اندرون کشت و کار
درخت بر آور همه میوه دار
چراگاه ما بود و بنیاد ما
ابا شاه ایران بده داد ما
گراز آمد اکنون فزون از شمار
گرفت آن همه بیشه و جویبار
به دندان چو پیلان به تن همچو کوه
شده شهر ارمان ازیشان ستوه
همان چارپای و همان کشتمند
چه مایه از ایشان به ما بر گزند
درختان که کشته نداریم یاد
به دندان به دو نیمه کردند شاد
نیامد به دندانشان سنگ سخت
مگرمان به یک بار برگشت بخت
شاهنامه فردوسی . جلد سوم . صفحه ی 148
حیوانات 11 - وحشی 3
شغال
این حیوان نسبت به روباه جسورتراست و در حاشیه ی آب ها زندگی می کند و گاهی حتی اوایل شب و یا اوایل روز نیز به روستا می آید و زباله ها را جستجو می کند تا چیزی برای خوردن پیدا کند . شغال نیز اگر فرصت بیابد ، مرغ روستاییان را می برد . جثه ی این حیوان از روباه درشت تر است و بر خلاف روباه که دمی زیبا دارد ، دم این حیوان شبیه سگ است به طوری که اگر کسی اول بار این حیوان را ببیند ، تصور می کند که سگ است . از ویژگی این حیوان این است که معمولا به صورت جفت حرکت می کنند و هر جا و هر گاه یکی از انان یافت شد ، در همان نزدیکی ، باید منتظر دیگری بود . شباهت این حیوان به سگ باعث شده که در گویش مردم دشتستان و بنار آب شیرین ، به آن « سگ توُورَه » بگویند . این جانور کمتر از انسان می ترسد و هنگام برخورد با کسی ، برخلاف روباه که فرار کرده و دور می شود ، با آرامی ، چند قدم می دود و دور می شود و باز می ماند و اگر موقعیت را مناسب تشخیص داد ، دوباره بر می گردد . برخلاف ادبیات کهن ایران از جمله کلیله و دمنه که نام دو شغال است ، این حیوان در فرهنگ شفاهی بنار آب شیرین ، جایگاهی ندارد .
حیوانات 10 - وحشی 2
گرگ
از خاک می گویم سخن ، از خارِ بدنام
با نیش های طعنه در جانش شکسته
از زرد می گویم سخن ، این رنگِ مطرود
از گرگ ، این آزاده ی از بند رَسته
منوچهر آتشی . آهنگ دیگر . به نقل از حافظه
نام گرگ ، همیشه ترسی زیر پوست کودکان می انداخت . گرگ در ذهن مردم ترسناک بود چون نه تنها حیوانات را از هم می درید ، بلکه به انسان نیز حمله می کرد . گرگ گاهی به خانه ها می آمد . از دیوار های کوتاه می گذشت ، شکار را بر می گزید . گلوی شکار را می درید و آن را از دیوار عبور می داد و با خود می برد . گرگ به آرامی وارد خانه ها می شد . آهسته آهسته و با احتیاط پیش می آمد . صدای نفسش برای کسی که بیدار بود ، با اندک دقتی قابل شنیدن بود . گرگ نفس های بلندی می زند و دهانش باز است . گرگ اگر چه اندامی درشت نداشت اما بسیار چالاک و ورزیده بود . سینه های پهن و قد بارک ، آن را از سگ ها متمایز می کرد . گاهی نیز در بیابان به گله حمله می برد . بهترین زمان حمله ی گرگ به گله ، ابتدای غروب و یا آغاز بامدادان بود . زمان گرگ و میش یعنی هنگامی که تشخیص گرگ از میش مشکل بود . گرگ در اطراف بنار زندگی نمی کرد بلکه همیشه رهگذر بود . معمولا شب ها از کوه ها و بیابان ها به سوی آبادی می آمدند و شکار می کردند و می رفتند . گاهی نیز که در اطراف آبادی دیده می شدند ، توقف کوتاهی داشته اند .
با توجه به شرایط خاص روستا و نقش دامداری در زندگی مردم و در نتیجه گره خوردن گرگ ها و دام ها ، این حیوان در فرهنگ شفاهی روستاییان نقش مهمی دارد که به نمونه هایی اشاره می کنم :
گرگ استعاره از انسان زرنگ و جسور است . در مواردی نیز برخی از افراد ، نام گرگ را کنار نام فرزند خود می گذاشتند مانند « علی گرگ » .
ضرب المثل : گرگ که زد به گله ، وای به یکی دارون که کنایه از بدشانسی برای انسان های ضعیف تر در زندگی است . باور « دهان گرگ را بستن » که در مواقع گم شدن حیوانات ، به وسیله ی برخی از افراد دعاخوان انجام می گرفت نیز بسیار زیباست همچنین اصطلاحات گرگ ِ لک یعنی دویدن به صورت هروله و گرگ میش که در ادبیات گویشی نیز راه یافته نتیجه ی ارتباط زندگی مردم با این حیوان است . نیز داستان هایی در ارتباط با گرگ و تحت تاثیر آن در فرهنگ شفاهی مردم بنار آب شیرین وجود داشته است .
مِی چِتِه گرگِ لکی ؟ صَب بده تا وَت برسُم
مِی نه پات گَپ می زنم !؟ سی کُه بنیم پُی تُونِما
استاد فرج الله کمالی
حیوانات 9 - وحشی 1
روباه
روباه معمولا فاصله ی خود با روستا را حفظ می کند . این جانور ، معمولا در حاشیه های رودخانه ، جایی که جنگل و درخت برای پوشش و شکار فراهم باشد گردش می کند و قسمت پایین کمر های زمین چم را سوراخ کرده و در آن زندگی می کند .
در فرهنگ ایرانی ، روباه به عنوان موجودی مکار شناخته شده . این جانور کوچک و بسیار زیبا همیشه مورد نفرت روستاییان است . شاید آن نیز به دلیل ضرر رساندن به روستاییان باشد . روباه معمولا در سحرگاهان که روستا به خواب رفته ، به آرامی از روزن ها و خارهای خانه های روستایی می گذرد و نرم نرم ، به گونه ای که سگ خانه وجودش را احساس نکند ، خود را به مرغ ها می رساند و مرغی یا خروسی را می رباید و به سرعت فرار می کند تا در حاشیه ی امن گزها و خارهای دور دست روستا ، آن را بخورد .
در اوایل فروردین که کاشت هندوانه نیز شروع می شود ، صاحبان مزرعه به فکر دفع روباه هستند چون معمولا اولین هندوانه ی رسیده ، نصیب روباه می شود . روباه برای تشخیص هندوانه رسیده از نارس ، هیچگاه اشتباه نمی کند و هنگامی که به مزرعه وارد می شود ، به تعداد زیادی هندوانه آسیب می زند از این جهت کشاورز ، معمولا شب ها نیز در مزرعه می ماند و هندوانه ها را از روباه نگهداری می کند .
در گویش بنار آب شیرین ، به روباه « تورَه » می گویند . در موردی نیز « رُووَه » گفته شده و داستان های بسیار زیادی از این حیوان در فرهنگ شفاهی بنار رایج است که می تواند از زیباترین قصه ها باشد اما متاسفانه از سی سال پیش به این سو ، از خاطر مردم محو شده است .
روباه ها در ابتدای غروب ، به صورت دسته جمعی صدا می کنند که این صدا ها ، در باورهای مردم نیز جایی دارد به گونه ای که وقتی آنان به صورت دسته جمعی فریاد سر می دهند ، مردم بر این باور اند که کسی می میرد . لذا برای جلو گیری از مرگ و میر ، گوشه ای از لباس های خود را پیچ می دهند و یا لنگه ی دمپایی که جلوی خانه افتاده را وارو می کنند .
برخی اصطلاحات و ترکیبات و ضرب المثل ها نیز در بنار رایج است که نشان از تاثیر مستقیم و غیر مستقیم این حیوان در زندگی روستاییان دارد . به عنوان نمونه :
تورَه لیک : به زمانی گفته می شود که جمعی از کودکان یا جوانان بر اثر هیجانات ، با همدیگر فریاد سر دهند که معمولا فریاد شادی است .
رُووُه پیچ : به زیگزاگ های غیر منتظره و ناگهانی گفته می شود که یاد آور زیگزاک روباه در هنگام تعقیب شدن است . این حیوان معمولا وقتی به وسیله ی سگی تعقیب شود و احساس کند که فاصله اش به سگ بسیار نزدیک شده ، به واسطه ی داشتن جثه ی کوچک ، یک باره تغییر جهت می دهد . تغییر جهتی که سگ یا حیوان سنگین دیگری قادر به آن نیست و همین باعث ایجاد فاصله ای مجدد برای روباه می شود تا خود را نجات بدهد .
از جمله سرگرمی برخی از مردم خاصه جوانان در فصل زمستان ، بیرون آوردن روباه از سوراخ است . در زمستان که به علت طغیان آب رودخانه و گل آلود بودن حوضه ی رود ، میدان فرار روباه کمتر می شود ، روباه ها بیشتر در سوراخ هایشان به سر می برند و برخی از مردم نیز به عنوان تفریح ، با سگ هایشان ، به سراغ آن سوراخ ها رفته و با بیل ، آن را باز می کنند تا سگ به درون آن رود یا با دود ، آن را مجبور به ترک خانه کرده و به تعقیبش می پردازند تا آن را گرفته و از بین ببرند . این سرگرمی خوشبختانه در سال های اخیر ، کمتر شده است .
حیوانات 8 - اهلی 8
گربه
در چند دهه پیش ، وجود گربه ها در خانه های روستایی ضروری به نظر می رسید آن نیز به خاطر وجود موش و تولید مثل زیاد این جانور و نفوذ در تمام زوایای خانه و از جمله نان و مواد غذایی بود . بیش از 30 یا چهل سال پیش ، کمتر خانه ای در روستا یافت می شد که موش به مواد غذایی آن دسترسی نداشته باشد و در سکوت ، به راحتی صدای جویدن موش قابل شنیدن بود لذا وجود گربه نیز لازم بود . شاید گربه ها ، مرموز ترین حیوانات خانگی بودند که روزها با آنان برخوردی عادی می شد و شب ها برخوردی همراه با احتیاط چرا که مردم معتقد بودند ، اجانین و اهل اونا ، شب هنگام در جسم گربه وارد می شوند و یا خود را به شکل گربه در می آورند و به خانه ها می آیند . با توجه به این که گربه ها بیش از هر حیوانی دیگر با اعتقادات و باورهای مردم گره خورده بودند ، چند باور در این رابطه را ذکر می کنم :
نباید روی گربه آب ریخت چون دست انسان ، زگیل درمی آورد.
اگرگربه اندکی هم اذیت کند، قتلش واجب است.
گربه خون ندارد اگر کسی آن را بکشد اشکال ندارد.
اگرسبیل گربه چیده شود، نمی تواند روی دیوارها راه برود.
هنگامی که بچه گربه ها متولد می شوند، چشمشان بسته است. برای بازشدن چشم آنان، گربه باید آنها را هفت خانه ببرد و دور بدهد .
شب نباید گربه سیاه را اذیت کرد چون ممکن است که جن در قالب او رفته باشد و به شکل گربه در آمده باشد و تلافی کند .
در باورهای مردم بنار آب شیرین ، داستان گربه و سگ تصمیم گرفتند که مدت زمان بارداری را بین خودشان تقسیم کنند نیز شنیدنی است . گربه به قصد فریب سگ گفت : تو چهل ِچهل ِ چهل ِچهل ِیک روز را می خواهی یا سه ماه وده روز را؛ چون گربه چهل و یک روز را طولانی ادا کرد وسه ماه وده روز را تند گفت، سگ گمان کرد که سه ماه وده روز، کمتراست؛ به همین جهت گفت : من سه ماه و ده روز را می خواهم و بدینسان فریب خورد . *
___________
* از کتاب باور های مردم روستای بنار آب شیرین . محمد غلامی . چاپ نشده
حیوانات 7 اهلی 7
اسب - قاطر - شتر
اسب از حیواناتی است که همیشه مورد احترام بوده است . از دید مردم بنار آب شیرین ، اسب برای سواری است و اگر هم بخواهند برای کار از آن استفاده کنند ، کمتر از الاغ از آن کار می کشند . در کمتر خانه هایی از بنار اسب نگهداری می شود و در ماه محرم به هنگام تعزیه خوانی ، خیل اسب ها نمایش خاصی دارند . روستای صفی آباد از روستاهایی است که تا چند دهه اخیر نیز گله های اسب را نگهداری می کرد .
قاطر نسبت به اسب ، از نجابت کمتری در اذهان مردم برخوردار است چرا که دو رگه است و همین نیز باعث پدید آمدن این ضرب المثل زیبا شده که : « به قاطر می گویند پدرت کیست ؟ می گوید مادرم اسب است .» قاطر حیوانی است که مخصوص بار کشی است و در بسیاری از کنایات و باورها نیز خود را نشان داده است از جمله « کودک ، حالش حال قاطر است » که کنایه از این است که رعایت حال خود را نمی کند و تا جان دارد ، فعال است .
شتر از حیواناتی است سال های مدیدی است از بنار رفته و در حدود نیم قرن پیش ، در هنگام تعزیه خوانی به بنار می آوردند . شاید بسیاری از مردم امروز بنار آب شیرین ، وجود شتر در بنار را انکار کنند و برای بسیاری نیز عجیب باشد وقتی می شنوند که در بنار ، شتر وجود داشته است اما طبق مدارک موجود ، بیش از یک قرن گذشته ، در روستای بنار آب شیرین شتر نیز نگهداری می شده و حتما از آن برای بار بری و فراورده های لبنی و گوشتی نیز استفاده می شده است .
« جان گوردون لوریمر » سیاستمدار انگلیسی در کتاب سواحل خلیج فارس که در بین سال های 1282 تا 1285 شمسی گردآوری کرده ، در باره ی بنار آب شیرین می نویسد :
« در چهار مایلی جنوب برازجان قرار دارد . هشتاد خانوار برازجانی در آنجا ساکن هستند . اهالی دارای بیست راس اسب ، پانزده راس قاطر و بیست و پنج نفر شتر ، دویست راس الاغ و یکصد راس گاو و چهارصد راس گوسفند و بز هستند . از محصولات آنجا ، گندم و جو و خرما است . »
سواحل خلیج فارس . ترجمه دکتر عبدالرسول خیر اندیش . صفحه ی 72
در فرهنگ شفاهی بنار آب شیرین ، اشتر ، استعاره برای برخی کسانی است که موقعیت ها را نمی سنجند . بنابراین شتر نیز مظهر نادانی است . ترکیب های رنگ شتری ، چوقه ی شتری ، کینه ی شتری و .... نشان از وجود این حیوان در کنار مردم بوده است .
حیوانات 6 - اهلی 6
بز و میش
از جمله حیواناتی که در روستا وجودشان بیش از همه ی حیوانات دیگر یافت می شود ، بز و میش است . در هر خانه ای ، حد اقل چند بز یافت می شود و هر پیرزنی نیز ، بزی دارد که از شیر و دوغ و ماست آن استفاده می کند . « گله » در فرهنگ شفاهی بنار ، اختصاصا به مجموع بزها و میش هایی گفته می شود که تعدادشان از اندازه ی معمول احشام یک خانواده ، بیشتر باشد اگر چه اندک خانواده هایی نیز هستند که خود گله ای بز و میش را نگه می دارند . اقتصاد آن خانواده ها بر پایه ی دام پروری است . روستاییان نه تنها از این حیوانات استفاده هایی لبنی می کنند ، بلکه از گوشت ، پوست ، پشم و ... آنان نیز بهره می جویند . وجود ضرب المثل ها و کنایاتی که بر اساس بودن این حیوانات در اجتماع رایج است ، می توان پی برد که این نوع حیوانات همیشه همراه انسان بوده اند . نمونه ای از آن « میش و پی خوش ، بز و پی خوش » ( میش به پای خودش و بز به پای خودش ) است . در ادامه ی این مطلب ، نوشته ای از خانم بتول قاسمی را می آوریم که در ارتباط با دامپروری در بنار آب شیرین ، در تاریخ دی ماه 1373 نوشته شده است .
« کار بیشتر مردم در روستا کشاورزی و دامداری و رسیدگی به درختان نخل است .
دامداری یکی از رایج ترین کار در روستا است چون اغلب در خانه ها حیوانات از قبیل بز ، گاو ، بره پرورش داده می شود و هر کس خود با احشامش به بیابان می رود . فقط تنها فصل به خصوصی از سال است که روستا چوپان دارد آن هم یکی از اهالی روستا داوطلب می شود که این هم با پرداخت وجهی ماهیانه از مردم گرفته می شود . بعضی از مردم به علت داشتن احشام زیاد ، خود چوپان گله می شوند و احشام را برای مدت چند ماه به جاهای سر سبز می برند . »
حیوانات 5 - اهلی 5
الاغ 2
پیرامون خر ، در شماره ی پیش نوشتیم و گفتیم که خر ، به صورت استعاری برای انسان های نادان نیز به کار می رود . بسیاری از کنایات ، استعاره ها ، ضرب المثل های دیگر نیز در این زمینه وجود دارد که به عنوان نمونه به « شیر خر خردن » اشاره کرده و این بخش را با حکایت زیبایی از مثنوی مولانا خاتمه می دهیم . اگر چه مولوی ، هدفش داستان سرایی نیست و اهداف بلندی پشت تمثیل هایش پنهان است ، اما این داستان که به داستان « خر برفت » نیز شناخته می شود ، در برداشتی بسیار سطحی ، می تواند ما را به آنچه در نظر داریم ، نزدیک تر کند :
..... خوان بیاوردند بهر میهمان
از بهیمه یادش آمد آن زمان
گفت خادم را که در آخُر برو
راست کن بهر بهیمه کاه و جو
گفت لاحول این چه افزون گفتن است
از قدیم این کارها کار من است
گفت تر کن آن جوَش را از نخست
کو خر پیرست و دندان هاش سست
گفت لاحول این چه می گویی مها
کز من آموزند این ترتیب ها
گفت پالانش فرو نه پیش پیش
داروی مَنبل بنه بر پشت ریش
گفت لاحول آخر ای حکمت گزار
جنس تو مهمانم آمد صد هزار
جمله راضی رفته اند از پیش ما
هست مهمان جان ما و خویش ما
گفت آبش ده ولیکن شیر گرم
گفت لاحول از توام بگرفت شرم
گفت اندر جو تو کمتر کاه کن
گفت لاحول این سخن کوتاه کن
گفت جایش را بروب از سنگ و پشک
ور بود تر ریز بر وی خاک خشک
مثنوی معنوی . دفتر دوم . صفحه ی 212
روز شد خادم بیامد بامداد
زود پالان جُست و بر پشتش نهاد
خر فروشانه دوسه زخمش بزد
کرد با خر آنچ زان سگ می سزد
خر جهنده گشت از تیزیِ نیش
کو زبان تا خر بگوید حال خویش
مثنوی معنوی . دفتر دوم . صفحه ی 214
حیوانات 4 - اهلی قسمت 4
الاغ - 1
خر گریزد از خداوند از خری
صاحبش در پی ز نیکو گوهری
نه از پی سود و زیان می جویدش
بلک تا گرگش ندرّد یا ددش
مثنوی معنوی . دفتر دوم . صفحه ی 288
شاید به نظر برسد که بد بخت ترین حیوان ، الاغ است . الاغ نه تنها در بین مردم عامی و عادی ، قربی ندارد بلکه در قرآن مجید هم از صدای آن به عنوان انکرالاصوات ( زشت ترین صداها ) نام برده شده . با این همه ، در گذشته های دور ، بدون داشتن الاغ ، زندگی کشاورزی ممکن نبود . ضرب المثل معروف « اوسه که دولتم بی ، نه خر و یه سگم بی – ایسو که نگوتمه ، نه سگ و یه خرمه » ( قبلا که دولت داشتم ، نه عدد الاغ و یک سگ داشتم اما الان که نکبت مرا گرفته ، نه سگ و یک الاغ دارم ) نشان می دهد که یکی از راه های خوشبختی و نکبت در زندگی کشاورزی دهه های گذشته ، بسته به داشتن یا نداشتن چند الاغ بوده است . الاغ بیش از هر حیوانی در زندگی روستایی زحمت کش بوده . از اولین لحظه ی کشاورزی تا پایان ، نقش آن مهم بوده است . از بردن بار و حمل انسان ها از خانه تا زمین زراعی . حمل تخم . شخم زدن . حمل گندم ها از مزرعه تا خرمن جا . خرد کردن ساقه ها ، حمل کاه و غلات از بیابان ها تا روستا و..... به عهده ی الاغ بوده است . اهمیت خر در زندگی روستایی طوری بود که اگر خری شب به خانه بر نمی گشت ، صاحب خر نزد ملای روستا می آمد و دهان گرگ را می بست . بستن دهان گرگ ، آداب و ترتیب و دعایی دارد که در کتاب چاپ نشده ی باورهای مردم روستای بنار آب شیرین به طور مفصل آمده است . بعد ها که پای صنعت به روستا ها رسید ، الاغ ها کمی راحت تر شدند . الاغ ها وسیله ی رفت و آمد های شخصی هم بودند . بر آنان جل می نهادند و سوار می شدند و به دید و بازدید می رفتند . با این حال ، در فرهنگ ایرانی ، الاغ مظهر حماقت و نادانی است .
واژه و اصطلاح « خر » یا « خر بی دیم » استعاره از انسان های نادان است .
از عادات جالب مردم این بود که وقتی خرشان را کنار رودخانه می بردند تا آب بدهند ، آهسته برای آن سوت می کشیدند و معتقد بودند که با این حالت ، خر بهتر آب می خورد . این رسم خاص دشتستان نبوده بلکه همه جا رواج داشته و مولوی آن حالت را در مورد آب دادن اسب چنین آورده است :
می شخولیدند هر دم آن نفر
بهر اسبان که هلا هین آب خور
مثنوی معنوی . دفتر سوم صفحه ی 4342