پوشاک 2
در کتاب فرهنگ و مشاهیر برازجان صفحه ی 93 به بعد ، اکبر صابری چنین می نویسد :
« پیراهن زنان عبارت بود از پارچه های رنگارنگ از انواع وال گل دار یا چیت سندسی که از بالا به پایین تا ساق پاها ادامه داشت . در دو سمت پیراهن زنان و در جهت دست ها از کمر به پایین شکافی وجود داشت تا در موقع راه رفتن گام ها به راحتی برداشته شود . »
با نگاهی به شعر هایی که در مراسم عروسی خوانده می شد می توان گفت که پیراهن از جنس ویل در قدیم رایج بوده ( جومه ی ویل چاکی چقد قشنگه ! ) این لباس که لباس عموم زنان بوده بلند ساخته می شد به گونه ای که تا نزدیک به زمین می رسید . برای این گونه لباس ها ، چاک های بلندی نیز در نظر گرفته می شد . لباس زنانه ی بلند ، بخشی از فرهنگ ایران بوده و در بنار نیز کاربرد عام داشته است و همین موضوع دست آویز برخی از شاعران شده تا بسرایند :
نه برق است آه سوزان من است این
نه رعد است آه و افغان من است این
مسوزان برق ، خار تربتم را
که دامنگیر جانان من است این
سید علی نقی دشتی . شعردشتی و دشتستان .. جلد پنجم . ص 142 . عبدالمجید زنگویی
در دهه ی پنجاه ، نوعی لباس در بنار رایج شد که به آن « گون gavan » می گفتند . این لباس اندکی کوتاه و بدون چاک بود .
تنوع رنگ در لباس مردم دشتستان به وفور قابل مشاهده است . اگر چه مردان مسن و پیر زنان به سمت رنگ خاموش گرایش بیشتری دارند اما در بین جوان ها خاصه در بین دختران جوان و اوج آن در عروسی ها ، رنگ ها بسیار متنوع اند .
« در بین رنگ ها رنگ سیاه برای زنان بیشتر به کار می رفت به گونه ای که اکثر زنان اعم از جوان و پیر از آن استفاده می کردند . » اما استفاده از رنگ سیاه بعد از انقلاب و وقوع جنگ به واسطه ی شرایط خاصی که پیش آمد ، حرف اول را در بین رنگ ها زد تا جایی که شاعر بزرگ معاصر منصور اوجی نیز در شعری که در ماهنامه ی بخارا چاپ کرد نوشت :
از جماعت زنان دلم گرفت
آن جماعت عظیم
روز جشن
صبح عید
یک کبوتر سفید بینشان نبود
جملگی سیاه
جملگی کلاغ