بهداشت 5
حکایت
حمام گرفتن به همین شیوه نیز همیشه میسر نبود . گاه پیش می آمد که کسی ماه ها حمام نمی گرفت چون شرایط مناسب نبود مثلا بیمار شده یا شرایط جوی مساعد نبود . عرق ها ی کار روزانه بر بدن ها می خشکید تا روز بعد که دوباره پوست بدن با عرق خیس شود و یا گرمای تابستان ، پوست را مرطوب نگه بدارد تا شخص بتواند با انگشتانش ، چرک جاهای دست رس بدن را کمتر کند . مشکل بهداشت و حمام ، مختص بنار نبود بلکه تمام جامعه قرن ها پیش تا آن تاریخ ، از آن رنج می بردند . عطار نیشابوری در قرن هفتم ، ماجرای حمام رفتن ابوسعید و کیسه کش حمام که چرک ها را روی بازوی بوسعید می آورد را به شعر کشیده . عطار اگر چه از این داستان منظوری دیگر دارد ، ولی ما در اینجا بخشی ازآن حکایت را از دیدگاه بهداشتی نگاه می کنیم :
بوسعید مهنه در حمام بود
قایمیش افتاد و مرد خام بود
شوخ شیخ آورد تا بازوی او
جمع کرد آن جمله پیش روی او
شیخ را گفتا بگو ای پاک جان
تا جوامردی چه باشد در جهان
شیخ گفتا شوخ پنهان کردنست
پیش چشم خلق ناآوردنست
این جوابی بود بر بالای او
قایم افتاد آن زمان در پای او
چون به نادانی خویش اقرار کرد
شیخ خوش شد، قایم استغفار کرد