در حدود سال 1280 شمسی و هنگامی که میرزا علی خان به نمایندگی از میرزا حسین خان بر زیارت حکومت می کرد ، عده ای از اهالی شبانکاره از رودخانه گذشته و خود را به زمین بین کلل و زیارت معروف به روول roval رساندند تا گله ی زیارت که در آنجا می چرید را به غارت ببرند . آنان با شتاب گله را به سمت رودخانه که مرز بین شبانکاره و زیارت بود راندند و سعی داشتند هر چه زودتر آن را از آب رودخانه عبور دهند . از قضا اهالی بنار از این ماجرا آگاه شده و عده ای تفنگچی برای پس گرفتن گله از ده بیرون شتافتند . شخصی به نام گرگو سیاه از شبانکاره گردن گوسفندی راگرفته و به دنبال خود در آب می کشید تا سایر گوسفندان با این کار ، به دنبال او از آب عبور کنند . چند نفر هم از پشت ، گله را به زور در آب می راندند تا پس از عبور از راه « کنار گرگی » به شبانکاره بروند . در آن گیر و دار تفنگچیان بنار از راه رسیدند . حسینقلی فرزند عمو حسن ( عموی حاج مصطفی زمانی ) در همان ابتدا گرگو سیاه را هدف قرار داد و گلوله ای به دستش زد . او نیز گردن میش را رها کرده و ناله کنان به همراه دوستانش فرار کرده و در گزدان های اطراف رودخانه در سمت شبانکاره پشت تپه ای موضع گرفته و به سمت تفنگچیان بنار تیراندازی کردند . با صدای تفنگ ، گوسفندان به عقب برگشته و هراسان به خاک زیارت وارد شدند اما در این میان بر اثر تیراندازی های طرفین ، تعدادی بز و میش از بین رفتند . عده ای از افراد زیارت که از ماجرا آگاه شده بودند نیز سوار بر اسب از راه رسیدند و موضع مهاجمان را تیرباران کردند . عده ای پیشنهاد دادند که از آب عبور کرده و به سوی گزدان بروند اما یکی از اهالی زیارت گفت ما که گله را از آنان گرفته و همه نیز سالم هستیم . ممکن است در تعقیب آنان خدای نکرده کسی از ما از بین برود . حاضران نیز رای او را پسندیدند و برگشتند . چند روز پس از این واقعه ، میرزا علی خان ، حسینقلی عمو حسن ( کدخدای بنار ) را احضار کرده و پس از تشکر از اهل بنار ، معادل فشنگ هایی که در درگیری مصرف شده بود ، به او فشنگ داد تا بین تفنگچیان بنار تقسیم بکند .