از سر یاران به ناگه تابش خورشید رفت
آنکه بی منّت به پاکی گرم می تابید رفت
روی او شاد و گشاده ، طینت وی خاکسار
گوهری سنگین تر از صد کوه مروارید رفت
ملک دل های رفیقان را سلیمان بود و بس
آنکه موری گه ز رفتارش نمی رنجید رفت
آسمان داغ دو گل بر سینه اش بنهاده بود
اشک ریزان آنکه عمری زار می بارید رفت
تازه از کوی منا و کربلا برگشته بود
سوی مولا با دلی آکنده از امید رفت
بر تنش از رزم دشمن بس نشان ها مانده بود
چون ید بیضا نشانش آنکه می رخشید ، رفت
دست تقدیرش به ناگه داد جامی از اجل
یادگار جنگ و جبهه نازنین جمشید رفت
امان اله ابراهیمی
تاریخ : چهارشنبه 97/9/21 | 6:35 صبح | نویسنده : بنارانه | نظرات ()