کسی نیست که آوازه ی خاندان کمالی را نشنیده باشد و از آن خانواده ی بزرگ ، چهره های درخشان تاریخی و ادبی را نشناسد . سکینه کمالی نژاد (سارا ) از این خاندان و از چهره های درخشان دشتستان است که در خانواده ای اهل ادب و فرهنگ به دنیا آمد و عمر پر بار خویش را کنار پدری اهل فضل و دانش ، خواهر و برادری شاعر و نزدیکانی ادیب و دانشمند ، صرف مطالعه ی آثار بزرگان ادبی ایران کرد و به عنوان دبیر ادبیات مدارس دشتستان ، نسل های امروز و آینده را با ادبیات پویا آشنا نمود . کمالی نژاد ، شعر نو و کلاسیک نیز به زیبایی می سراید و بیش از آن که در بند ظواهری مانند وزن و قافیه باشد ، عشق به دشتستان در رگ رگ آثارش موج می زند . بنارانه افتخار دارد تا امروز به بهانه ی ذکر نام بنار در این شعر ، شما را با یکی از آثار گویشی این شاعر آشنا کند :
« دشتسون » راسش سیت می خوام بگوم که وت می نازم
چه کنوم کجا برم بی تو چه سازوم
یه هلت « دالکی » ه پوی مخل سوز و بلندش
یه هلت « زیارت » ه پوی زنل گیسو کمندش
یه طرف « بنار» که سی مردمش لنگه نداره
اوطرف تر که بری او روخونه ی « کلل » دیاره
« سعدواد » ته بگم یا « نظرآغا » ت که قشنگن
زن و مردشون زرنگ انو پلنگن
موروکل وا که تو« آبپخش » پوی مغرو جیلت میارن
خومونیما مردمش زحمت کش و پاک اهل کارن
« شبانکاره » خو مهد غیرته ای سرزمینه
خدا که ای « دشتسون » داغ خراویشه نوینه
« پاریو » ته سی کنوم یا « بوشکون » یا « کمه زرد » ه
دس و پی پیچسمه شب بو ولت پاکی مینده
« سر کره » و« بنداروز » تا برسه ور « ننیزک » پاکی چهاوه
ای یه روزی ندیوم باغلته خد وکیل حالوم خراوه
« کلمه » و « تنگ رم » تا برسه « رو پاریو » خیلی قشنگه
برنووه مردملش ری کولشون پره فشنگه
اینه ی مو گفتمه سی پاک رفیقل
ایسو د پوی خوتونه بری کموهل
« قعله سفید » بگیر برو تا ور « رهدار »
هر جا که دیدی خاشتره هموجو نگه دار
سرما د تموم ویمو و اول بهاره
گل کلون و گل چیش دردو همش تو« باغسار» ه
میگن کـُه یل « برازگون » پره الوک و کناره
سی عده ی کمی هم گمون کنوم ره سی فراره !
ای خواسی بهارتم ندی یه وختی از دس
زمبیلته وردار و بدو برو تو « سر بس »
هر چی که دلت می خوا بچین سی خوت پهک و تاره
یادت بو زیادیشم به درد نمی خواره
خرموی نرسیده یم سی خوش خواصی داره
ای خیلی تو وش بخواری دل پیچه میاره
« گنوم ریز » ته بگوم تا « دره چیتو » که قشنگن
تو فصل بهار نی مو دوتاشون ور میتنگن
« دشتسون » ای تعریفل نه مال اوساله و پاره
واکم تر بارون تو پیشونیت ندیاره
و قوای درازتم خو پشت و ری هیچی نداره
کمالی می کنه هوی کمک دو واره
نه دلم میله که ول کنوم تونه نه پات می سازوم
« دشتسون » هر چی که بی ، بازم می گوم که وت می نازم