مرگ 5
در شاهنامه ، از زبان کیخسرو می خوانیم :
کنون آن به آید که من راه جوی
شوم پیش یزدان پر از آب روی
... روانم بدان جای نیکان برد
که این تاج و تخت مهی بگذرد
... کشاورز دیدیم اگر تاجور
سرانجام بر مرگ باشد گذر
شاهنامه فردوسی جلد چهارم صفحه ی 109
در بنار آب شیرین اعتقاداتی وجود دارد که بی ربط نیست اگر گذرا به برخی از آنان نظری انداخته شود . مردم معتقدند کودکی که می میرد مرغ بهشت می شود . همچنین اگرکسی فرزندش می مرد و به خانه ی کسی که کودکی داشت ، می آمد ، مادر کودک می ترسید و در نتیجه ی ترس و تکان خوردن ، شیرش از کیفیت طبیعی خارج می شد ( شیر تکانی ) و اگر شیرش را به بچه می داد ، بچه ی او نیز می میرد و یا پس از مرگ ، اگر فرزند برای مادر بگرید خوب است . ولی اگر مادر برای فرزند بگرید ، خوب نیست .
کسی که می مرد ، قبل از بیرون بردنش از خانه ، تویزه ای ( طبقی از برگ نخل بافته می شد . ) نان و خرما قبل از آن به اسم « پیش تخته » بیرون می بردند .
هرجا میّتی را می شستند ، شب اول پس از دفن او چراغی در همان جایی که شسته بودند روشن می گذاشتند .
از تن چو برفت جان پاک من و تو
خشتی دو نهند بر مغاک من و تو
وانگه ز برای خشت گور دگران
در کالبدی کشند خاک من و تو
رباعیات خیام . صادق هدایت . صفحه ی 61
در فاصله ی مرگ تا پایان مراسم فاتحه که به صورت مشروح به آن خواهیم پرداخت ، اوج شیون و گریه و زاری است . چون شاهنامه ی فردوسی ، شناسنامه ی ما ایرانیان است ، چند نمونه از آن کتاب ارزشمند برگزیده ام که در اینجا می آورم .
پس از کشته شدن ایرج به دست برادران ، ایرانیان می خوانیم :
تبیره سیه کرده و روی پیل
پراکنده بر تازی اسبانش نیل
پیاده سپهبد پیاده سپاه
پر از خاک سر برگرفتند راه
خروشیدن پهلوانان به درد
کنان گوشت از بازو آزاده مرد
شاهنامه فردوسی – جلد اول – ص 81
همچنین هنگامی که سهراب به اشتباه به دست پدرش کشته می شود ، رستم :
همی ریخت خون و همی کند خاک
به تن جامه ی خسروی کرد چاک
شاهنامه ی فردوسی . جلد دوم صفحه ی 91
و تهمینه مادر سهراب نیز :
همی خاک تیره به سر برفکند
به دندان همه گوشت بازو بکند
به سر بر فکند آتش و برفروخت
همه روی و موی سیاهش بسوخت
شاهنامه ی فردوسی . جلد دوم صفحه ی 95
و پس از مرگ سیاوش نیز ، فرنگیس که همسر سیاوش و دختر افراسیاب است ، پدر را نفرین می کند :
همه بندگان موی کردند باز
فرنگیس مشکین کمند دراز
برید و به گیسو میان را ببست
به ناخن گل ارغوان را بخست
به آواز بر جان افراسیاب
همی کرد نفرین همی ریخت آب
سر ماه رویان گسسته کمند
خراشیده روی و بمانده نژند
شاهنامه فردوسی جلد دوم صفحه ی 206
و زمانی که فرزند افراسیاب در جنگ کشته می شود ، افراسیاب :
خروشان و بر سر پراکنده خاک
همه جامه ی خسروی کرده چاک
شاهنامه فردوسی جلد دوم صفحه ی 226