مرگ 1
« هیچ مصیبتی [ به کسی ] نرسد مگر به اذن الهی ...» سوره ی تغابن . آیه ی 11 . قرآن کریم . ترجمه ی بهاءالدین خرمشاهی . انتشاران دوستان .
مرگ به چند صورت به سراغ موجودات می آید یا ناگهانی که به آن مرگ مفاجات می گفتند . مفاجات واژه ای عربی است به معنای ناگهانی . امروزه به آن سکته می گویند . یا مرگ به صورت طبیعی که بعد از کهولت سن به سراغ موجودات می آید و یا بر اثر بیماری ها .
گفت یزدان که به علم روشنم
که ترا جلاد این خلقان منم
گفت یارب دشمنم گیرند خلق
چون فشارم خلق را در مرگ حلق
تو روا داری خداوند سنی
که مرا مبغوض و دشمن رو کنی
گفت اسبابی پدید آرم عیان
از تب و قولنج و سرسام و سنان
که بگردانم نظرشان را زتو
در مرض ها و سبب های سه تو
مثنوی معنوی . دفتر پنجم . صفحه ی 911
هنگامی که کسی به مرحله ی احتضار و درآستانه ی مرگ می رسد می گویند « او پنبه » است یعنی آب و پنبه . به همین خاطر افرادی به طور شبانه روز بالای سرش حاضر شده و کشیک می دهند . آنان مقداری پنبه نیز در کنار خود دارند و هر چند دقیقه یک بار تکه پنبه ای را در کاسه ی آبی که کنارشان است زده ، به لبانش می کشند و قطراتی آب نیز در گلوی شخص در حال مرگ سرازیر می کنند . هر گاه که آب در گلوی او ماند و پایین نرفت ، معلوم می شود که مرده است . از آنجا که هر کاری فلسفه ای دارد ، مردم بنار آب شیرین و به طور کلی دشتستان معتقدند که در لحظه ی مرگ ، شیطان نزد محتضر می آید و به او آب می دهد . پس باید که خود این کار را انجام بدهند تا شیطان به او آب ندهد و کافر از دنیا نرود .