نقطه ای که ماایستاده ایم، جایی است که پیش رویمان روشن وپشت سرمان تاریک است. وقتی به پشت سرمی نگریم،به درستی نمی دانیم که معنی بنارچیست یاساکنان اولیه ی بنارازکجا آمده اندوبه طورکلی ازگذشته ی روستایمان وازاتفاقات تلخ وشیرینی که به مردم این سامان گذشته، به طورروشن چیزی نمی دانیم. معمولا اطلاعات ما، اندک دانشی است برجای مانده ازپیشینیان که سابقه ی آن ازیکی دونسل فراترنمی رودوآن هم درحافظه ی بعضی هاضبط است که باازبین رفتن اشخاص،آن حوادث نیزبرای همیشه ازبین می رود.مادراین جاقصدنداریم که گذشتگان راملامت کنیم بلکه می خواهیم باثبت یادداشت ها، خودراازسرزنش آیندگان برهانیم. بخشی که زیرعنوان ربع قرن پیش، تقدیم حضورتان می گردد،اتفاقات پراکنده ای است که ازلابلای دفترخاطرات اینجانب گزینش شده وتقدیم به حافظه ی تاریخی روستامی گردد. این یادداشت هاازلابلای ربع قرن خاطره نویسی من انتخاب شده وتاآنجاکه ازدایره زندگی شخصی بیرون بیاید،دراین جا منعکس خواهدشد.این کارها، همت جمعی می طلبدتابه مقصودبرسدبه همین جهت زمانی ما می توانیم به طورکامل حوادث روستایمان رابازتاب بدهیم که همگی دست به کارشویم وهرکدام به قدروسعمان کارکنیم. منتظریادداشت های شماهستیم. محمدغلامی