زن و جامعه 3
درد دل های یک زن
آنچه دراین قسمت می خوانید،یادداشت های یک زن درروستای بنارآب شیرین است که درسال 1374نوشته شده است. شمادراین مقالی کوتاه ، درددل های زنان روستایی رامشاهده می کنیدوبابخشی ازفرهنگ روستایی آشنامی گردید. البته تغییرات سریع جامعه باعث شده که پاره ای ازکارهای آن سال های نه چندان دور، امروز به طورکلی متروک شده باشد. بخش کوتاهی ازاین نوشته نیزحذف شده که محل آن با...مشخص گردیده است.
درروستاهیچ اززنان قدردانی نمی کنندباوجوداین که بیشترکارهامربوط به زنان است. تابه امروزخیلی ازروزنامه های استان چاپ شده است وهیچ کدام مطلبی درمورداین زنان زحمت کش نمی نویسندیاحداقل در رابطه باکارهایی که این قشرزحمت کشی که حتی اجازه ی هیچ گونه اعتراضی به مردان خویش دررابطه باکارشان است، نمی نویسند. هرچندکه بیشتراین نویسندگان ویاگردآورندگان این نشریات ازقشرروستایی هستند. زنانی که درتمام روزیابهتربگویم تمام فصول ازسال ، برای گذراندن زندگی خودهمراه همسرانشان یافرزندانشان برای آوردن علوفه برای احشام ویادرهنگام دروغلات ویا برای جمع آوری خرمابه روستاهای دورمی روند. این زنان ناگزیرهستندبرای جایگزین کردن درآمدروزانه، به کمک شوهران خویش بشتابند. درسرمای زمستان به پشت « وانت بار»هامی نشینندوباچادر(روسری)خویش پناهگاهی برای بادوباران وسرمای سوزان می سازند. این زنان درآن جاکه می رسندبرای تهیه ی جعبه های کوچک وبزرگ، به هرسومی شتابندوخرماهارادر جعبه هامی ریزندوتازه این هم خودقوانین داردوآیابروفق مرادتاجراست یانه؟ آیاپولی که ازاین راه به دست می آیدبایدبه چه صورت خرج شود؟ تازه بعدازاین همه زحمت وسختی، این تازه شروع کارهاست. پس ازآمدن بایدبه کارهای منزل رسیدگی کنندودرآخرنق زدن بعضی مردهاشروع می شودکه چراغذایت شوراست یاسوخته....من خودنظاره گراین صحنه هابودم که چگونه زنان می گویند مااحتیاج به این پول هاداریم. ازدکان هانسیه وازفروشندگان رهگذرنیزبانسیه اجناس خریداری کرده ایم...این یک گوشه ای ازکارهای زنان است اماکاردیگرآنهاازصبح طلوع تاغروب آفتاب، این بنده های زحمت کش وزجرکشیده ی خدا، بایدبرای آوردن علف وچرانیدن احشام به بیرون بروند. اوکه هنگام آمدن بادست های خالی نمی آید، حداقل بایدباخودکوله باری ازعلف همراه داشته باشدویاباگاری که آن هم اگرگاری همراه باالاغی داشته باشدنعمتی است. ودرآخربا نق های همسرروبرو می شودکه چراامروزعلف های خوب ومرغوب رانیاورده ای ویاچراآن گاوزبان بسته را، سیرنکرده ای؟ آیااین زنان رابایدبه دست فراموشی سپرد؟ زنانی که آفتاب بادست وصورت آن هادوست ومهربان شده است ...زنانی که هیچ گاه به کارهای سختشان اعتراض نمی کنندودربرابراین همه سختی سرفرودمی آورندوخوشحال ازاین که توانسته اندآذوقه وعلوفه ی بیشتری نسبت به همسایه ی خودبرای احشام خودفراهم آورند .