فصل های سال
می توان گفت در دشتستان ، سال چهار فصل ندارد یا این که مثل سایر جاها به چشم نمی آید ولی آنچه مسلّم است این است که فصل های دشتستان با زمان های رسمی که برای آن ها اعلام کرده اند منطبق نیست . اینجا عمده ترین فصل سال تابستان است .
تابستان طولانی است و از نیمه ی دوم فروردین آغاز می شود و تا اوایل مهرماه با شدت ادامه می یابد . در تابستان ، گرما و آتش باد ها بیداد می کند و خار و درخت را می سوزاند و تنها درختان زمختی مثل گز و سدر و نخل و بوته هایی مثل خاراشتر و درختچه هایی مانند دره (مغیلان ) می توانند در بیابان های داغ دشتستان و در میان تش بادهای هر روزه ی پسینگاهی نفس بکشند و زنده بمانند . در گذشته شدت گرما و نبود برق باعث شده بود که مردم روز ها را در کپر ها سر ببرند . بعضی افراد هم که درون خانه می خوابیدند ، در خانه هایشان را باز می گذاشتند تا جریان باد از درو پنجره ، باعث تغییر شود و باد ،پوست نمناک از عرقشان را بنوازد . برخی از افراد، در ضلع مخالف درب ورودی خانه ، چند دریچه هم سطح زمین تعبیه می کردند تا باد از دریچه بیاید و در خانه جریان یابد . نمونه ی بارز این مدل بادگیر ، منزل باقر شجاعی بود.
مردم دراین فصل به طور عموم اعم از زن و مرد و خرد و کلان ، روزها به رودخانه پناه می بردند و پاره ای از شب ها نیز مردان به آب رود می زدند تا به هر طریق ممکن حتی به طور موقت هم که شده ، شر گرما را از خود کمتر کنند . زنان نیز از چاه آب می کشیدند و روی خود می ریختند تا سراپا لباسشان خیس شودو از شدت گرما بکاهند . در این فصل ، روزها از زمین و آسمان آتش می بارد و براثر نور و گرما ، بیابان های اطراف شکل سراب به خود می گیرد .
شب ها نیز هوا بسیار گرم است و گاه که با شرجی می آمیزد ، بیداد می کند . اوج گرما و شرجی در مرداد است به گونه ای که برخی از پیشینیان ، به طنز به جای مرداد ، مردال می گفتند که در گویش بومی بنار ، معنای مردار می دهد و منظورشان کشنده بودن گرمای این ماه است . درشب های مرداد ، در شرایطی که رطوبت هوا زیاد باشد و شرجی بر روستا خیمه زده باشد و هنگامی که در آن هوای دم کرده که برگ نخلی از باد نمی جنبد ، فرصت مناسبی برای هجوم حشرات فراهم می آید . در قدیم هجوم حشرات موذی آنچنان بود که بیش از گرما ، به مردم آزار می رساند . مروک (پشه ) و پرتوک (کک )مردم را جان به لب می کرد به گونه ای که برای در امان ماندن خود و حیواناتشان ، هر غروب که اوج هجوم آن حشرات بود ، از کاه و تپاله ی حیوانات و زواید دیگر ، آتش می افروختند و آن را نسوخته خاموش و خفه می کردند تا دود کند و در پناه دود ، از شرّ حشرات در امان بمانند . این کاررا « کـِلَه دید » می گفتند . معمولا مردم دراین حالت نیز هر کدام دستمال یا باد بزنی در دست داشتند و هنگامی که حشرات ، جاهایی مثل کمرشان را نیش می زد ، چون دستشان به آنجا نمی رسید ، با آن وسیله ، حشره را دور می کردند و این کار بی وقفه ادامه داشت . در چنین شرایطی مردم مجبور بودند شب ها را بیرون از خانه ها بگذرانند . به همین دلیل معمولا در حیاط هر خانه ، یک مهتابی ساخته می شد و مردم روی آن می خوابیدند . مهتابی انبوهی از خاک بود که جمع می کردند و مرتفع می شد و سطح آن را صاف می کردند و برایش پله می ساختند یا شیب ملایمی به آن می دادند تا رفت و آمد روی آن آسان تر شود . برخی از افراد نیز روی خانه ها می خوابیدند . خوابیدن روی خانه ، عموما به مردان اختصاص داشت . چون گرمای وحشتناک ، مانع از آن بود مردم به راحتی به خواب بروند ، بیشتر مردم تا دیرگاه بیدار می ماندند و بعد هم گیج می شدند به گونه ای که پس از خواب رفتن ، بیدار کردنشان مشکل بود . نقل است که شبی اسد زمانی فرزند مراد روی دروازه خوابیده بود . از قضا بر اثر پیچ وتاب خوردن در خواب ، از بالای دروازه به کوچه می افتد و جالب این که بیدار هم نمی شود .