حاج شیخ علی مظاهری - قسمت اول
حدود 170 سال پیش «ملاحسن» که مردی معمم ونابینا بود ازروستای مال محمود به همراه دو فرزندش به بنارآب شیرین کوچیدند ونزد اقوام وخویشان خود در بنارساکن شدند.«علی»، فرزند ملا حسن که در دروگری بسیار زرنگ وماهر بود،مورد توجه «ملازمان» قرار گرفت ونزد او به برزگری پرداخت. مدت 7سال از اقامتشان در بنار نگذشته بود که ملا حسن ،دارفانی را وداع گفت. مادر ِعلی،که پیرزن ناتوانی بود، از ملازمان خواست تا دخترش را به عقد فرزندش علی در آورَد.او نیز قبول کرد ودخترش را به نکاح علی درآورد. نتیجه این وصلت دو پسر به نام های «خداداد(عطاءالله)»و«زایر محمد »ودو دختر به نام های «فاطمه» و«کربلایی گل اندام» بود.ملاخداداد قران وچند کتاب دیگر را نزد آخوند محل فرا گرفت وبه کار کشاورزی مشغول شد.مرحوم محمد علی زمانی می گوید: که مادرم (گل اندام دخترعلی )صحبت می کرد که پدر ومادرم در زمین«سوردان» درو می کردند که شخصی مععم از اهالی شبانکاره آمد وگفت :که یک نفر به جای خداداد بگیریدکه می خواهم او را به نجف اشرف ،جهت تحصیل علم ببرم. پدرم قبول کرد وچند روز دیگرخدادادبه اتفاق آن شخص به نجف اشرف رفته ومدت 9سال درآنجا اقامت نمودوهنگامی که به ایران برگشت ،پدرش علی از دنیا رفته بود.او پس از دیدار با اقوام وخویشان دوباره راهی نجف اشرف شدومدت 5سال دیگر به تحصیل مشغول بود تا اینکه مادرش به او نامه ای نوشت وازاوخواست تا جهت عروسی به ایران بیاید .وی نیز درخواست مادر را پذیرفت وبه ایران آمدوبا دختر«شیخ علی» ازاهالی «درواهی» ازدواج نمودوصاحب پسری شد که اورا«علی» نام نهادند وبعدها به« نجفی» مشهور شد.عطاءاله (آملاخداداد)که در روستای بناردارای سرای نشیمن ، نخل وزمین زراعی بودند مسئولیت کارهارا به برادرش(زائرمحمد)سپرده وخودبه نجف اشرف رفتندتااینکه درحدود سال 1280 هجری شمسی وهنگام اقامت در نجف از طرف خوانین روستای زیارت دعوت شدند تا به ایران برگردند وبه رتق وفتق امور دینی مردم بپردازند.آنان نوشته بودند :«بسیار آرزومندیم که افتخارحضور در کنار شما را داشته باشیم ووظیفه خود می دانیم که کلیه ی مخارج وما یحتاج زندگی شما را تأمین کنیم.»این درخواست سه بار تکرار شد تا اینکه ملا خدادادبه زیارت رفتند ودر سمت مغرب آن روستا ،نزدیک منزل فعلی اسماعیل قاید زاده ،خانه ای برای ایشان مهیا کردند وشیخ درآن اقامت گزیدند.پس از گذشت یک سال ،«آقا خان زیارتی »،او را نزدیک قلعه در خانه ی« حاج ابراهیم زیارتی »بردند وبه ایشان گفتند : این نقل مکان شما برای آن است که به هم نزدیک باشیم. وشیخ چند صباحی هم در منزل جدید به سر بردند ولی چندمدت بعد از طرف خان واهالی مبلغی در اختیار ایشان قرار گرفت وایشان نزدیک قلعه خانه ای برای خود خریدکه یک دروازه برای پذیرایی وسه اتاق کتابخانه،بنشین وچالدونی(چاله دان))داشت. وی دردوران اقامت درزیارت،احترام زیادی نزد خان ومردم داشتند.
پایان قسمت اول
ازیادداشت های محمد غلامی
منابع:گفتارحسن بی باک ومرحوم قائد محب بی باک