سفارش تبلیغ
صبا ویژن

     * یک روز یک زن و مرد با ماشینا شون با هم تصادف ناجوری می کنن. بطوریکه ماشین هردوشون بشدت آسیب میبینه. ولی هردوشون بطرز معجزه آسایی جون سالم بدر می برن     ...وقتی که هر دو از ماشینشون که حالا تبدیل به آهن قراضه شده بیرون میان، راننده ی خانم بر میگرده میگه    : آه چه جالب شما مرد هستید! ببینید چه به روز ماشینامون اومده ! همه چیز داغون شده ولی ما سالم هستیم! این باید نشونه ای از طرف خدا باشه که اینطوری با هم ملاقات کنیم و ارتباط مشترکی رو با صلح و صفا آغاز کنیم! مرد با هیجان پاسخ میده:  اوه … "بله کاملا" …

با شما موافقم این باید نشونه ای از طرف خدا باشه ! بعد اون خانم زیبا ادامه میده و میگه :  ببین یک معجزه دیگه! ماشین من کاملا داغون شده ولی این شیشه مشروب سالمه. مطمئنا خدا خواسته که این شیشه مشروب سالم بمونه تا ما این تصادف خوش یمن که می تونه شروع جریانات خیلی جالبی باشه رو جشن بگیریم ! و بعد خانم زیبا با لوندی بطری رو به مرد میده. مرد سرش رو به علامت تصدیق تکان میده و در حالیکه زیر چشمی اندام خانم زیبا رو دید می زنه درب بطری رو باز می کنه و نصف شیشه مشروب رو می نوشه و بطری رو برمی گردونه به زن. زن هم با کمال خونسردی درب بطری رو می بنده و شیشه رو برمی گردونه به مرد. مرد می گه شما نمی نوشید؟! زن لبخند شیطنت آمیزی می زنه در جواب میگه :  نه عزیزم، فکر می کنم الان بهتره منتظر پلیس باشیم … !

   فرهاد و هوشنگ هر دو بیمار یک آسایشگاه روانى بودند. یکروز همینطور که در کنار استخر قدم مى زدند فرهاد ناگهان خود را به قسمت عمیق استخر انداخت و به زیر آب فرو رفت.

هوشنگ فوراً به داخل استخر پرید و خود را در کف استخر به فرهاد رساند و او را از آب بیرون کشید. وقتى دکتر آسایشگاه از این اقدام قهرمانانه هوشنگ آگاه شد، تصمیم گرفت که او را از آسایشگاه مرخص کند. هوشنگ را صدا زد و به او گفت: من یک خبر خوب و یک خبر بد برایت دارم. خبر خوب این است که مى توانى از آسایشگاه بیرون بروى، زیرا با پریدن در استخر و نجات دادن جان یک بیمار دیگر، قابلیت عقلانى خود را براى واکنش نشان دادن به بحرانها نشان دادى و من به این نتیجه رسیدم که این عمل تو نشانه وجود اراده و تصمیم در توست. و اما خبر بداین که بیمارى که تو از غرق شدن نجاتش دادى بلافاصله بعد از این که از استخر بیرون آمد خود را با کمر بند حولة حمامش دار زده است و متاسفانه وقتى که ما خبر شدیم او مرده بود. هوشنگ که به دقت به صحبتهاى دکتر گوش مى کرد گفت: او خودش را دار نزد. من آویزونش کردم تا خشک بشه...

    ترکه برق خونش قطع میشه،یه قابلمه بر میداره میره در خونه لره میگه یکم برق دارین ؟لره میگه همین کارارو میکنید بهتون میگن خر .برو یه ظرف پلاستیکی بیار تا برق نگیرتت

   ترکه داشته از کنار یک چاه رد میشده میبینه یکی از ته چاه داد میکشه کمک کنید ترو خدا کمک کنید...ترکه به توی چاه جواب میده اخه احمق جان ته چاه جای گدایی کردنه؟

ترکه از کلاس راهنمایی رانندگی میاد بهش میگن بابات رو مار نیش زد و فوت کرد. میگه : از پشت زدش ؟ میگن آره میگه مار مقصره !

اس ام اس:هشت بار بگو ساندویچ و برای هشت نفر بفرست، شب خواب پیتزا می بینی؛ نخند یک نفر کوتاهی کرد شب خواب ماست و خیار دید

 از ترکه می پرسن از چه گلی خوشت میاد؟ میگه اقاقیا. می گن همینو بنویس. می گه غلط کردم! گل رز!

یک توضیح :

رضا ساکی، طنزنویس رسانه‌ای اهل خرم‌آباد نوشته است: اتفاقی که در جک‌های بعد از حوادث سال 88 افتاده این است که جک‌ها رویکرد انتقادی صرف پیدا کرده‌اند. من این جک‌ها را لری نمی‌دانم و اصلا «یه لره» یا «لرها» در این جک‌ها موضوع اصلی نیست. “یک لره” گفتن در آغاز جک در واقع پایندی به ساختار قدیمی جک‌های ایرانی است که در آنها به قومیت‌ها توهین می‌شد اما حالا دیگر مسئله لر و ترک نیست و این عبارات فقط برای این در مقدمه جک می‌آید تا مشخص کنند‌ه‌ی این باشد که قالب

بیانی یا نوشتاری مورد نظر جک و لطیفه است.





تاریخ : شنبه 90/11/22 | 9:23 صبح | نویسنده : بنارانه | نظرات ()
.: Web Themes By Akj :.