نمی دانم شما چقدر به خواب عقیده دارید یا به آن اعتنا می کنید . شاید هر کسی بر اساس زندگی روزمره ، اعتقادات ، آرزوها یا... خواب هایی ببیند که قابل توجه ، یا به نوعی الهام باشد . خوابی به نقل از مادرم بیان می کنم که مدعی است، تا کنون هیچ یک از ابیات شعرها ی این خواب را در عالم بیداری نشنیده است . این خواب را ازاین جهت برای نوشتن در وبلاگ انتخاب کردم که با حال و هوای این روزها مناسبت دارد و شعر ها نیز بدون کم وکاست آمده اند. مادرم نقل می کند که چند مدت پیش، خواب دیدم حضرت علی اکبر (ع)، حضرت علی اصغر(ع) را روی تختی نهاده و خودش نیز درکنارش نشسته و او را لالایی می کند و این شعر ها را می خواند :
لایی لایی لایی علی اصغرم
مکن گریه ای نور چشم ِ ترم
برایت روم آب می آورم
لبِ لعلییـَت تشنگی شد کبود
مگر که علی اکبرت مرده بود؟!!