باسلام خدمت تمام عزیزان / خاطره ای از اولین روز حضور من در نفتکش های غول پیکر در جزیره خارک. شغل من ایجاب می کرد (البته دوران جنگ) همراه دوستان شرکتی که همگی پایلوت(ناخدا) ویا مسئول اسناد بودند، به این کشتی ها بعضا ترددنمایم یکی ازاون روزها ی دوران جنگ باتنی چند از دوستان به یک کشتی  به نام سون بنگ (ژاپنی) بود رفته بودیم. طبقه سوم راطی کرده بودیم که صدای آژیر وضعیت قرمز به صدا درآمد. همگی سراسیمه به عرشه ی کشتی برگشته وبه صورت پراکنده در عرشه ایستادیم که اگر کشتی مورد حمله قرار گرفت، بپریم توی دریا ویا اگر امکان بود باقایق نجات پایین برویم. خوشبختانه با آتش سنگین پدافند هوایی خارک، هواپیماها نتوانستند کاری از پیش ببرند. لاجرم باریختن بمب های خود دردریا، فرار رابرقرار ترجیح دادند. علی ایحال مابرگشتیم وبعداز گذراندن 7طبقه، خودمان را به اطاق کاپیتان کشتی رسانده وکارهایی که می بایست ازطرف دوستان انجام شود، انجام دادیم وچون ساعت از ظهر گذشته بود، کاپیتان مارا به نهار دعوت کرد. وقتی به سالن غذاخوری رفته وبر صندلی ها قرار گرفتیم، منوی غذارا آوردند. بنده از زبان خارجه هیچ نمی دانسته ونمی دانم. همراهان هریک غذای دلخواه خودشان را انتخاب ومن هم بدون اینکه بدانم اینکه انتخاب کرده ام چیست، سفارش داده ومنتظر ماندم . غذاهای دوستان با بهترین تزیین جلویشان گذاشته شد. چشمتان روزبد نبیند. کاسه ای بزرگ پراز سوپ که معلوم نبود چیست برای من آوردند. من که برخودم لعنت می کردم که چرابه دوستان نگفتم، شروع کردم به خوردن وچون باسئوال دوستان مواجه شدم، گفتم من رژیمم. به هرجهت تمام شد وگارسون مراجعت کرد واز حرفش اینطور خواندم که اگر باز هم می خورید برایتان بیاورم. بعضی از دوستان به گارسون گفتند «پلیز رپیت». من که فکر کردم پلیز رپیت، نام همین غذاهایی است که خورده اند،  به گارسون گفتم پلیز رپیت. وقتی گارسون آمد، دیدم کاسه ای سوپ مجدداً جلوی من گذاشته شد .همه چیز را کنار گذاشته، دست گارسن راگرفتم واشاره کردم به غذای دوستان وبازبان خودم گفتم « خونه خراب پلیز رپیت یعنی این غذا نه سوپ». حاضرین زدند زیر خنده و...





تاریخ : دوشنبه 90/4/13 | 1:47 صبح | نویسنده : بنارانه | نظرات ()
.: Web Themes By Akj :.