ساخت قلعه دربنار
آنچه غیر قابل انکار است این است که درگیری های محلی و خطرات ناشی از آن ایجاب می کرد تا خانه ی کدخدای هر روستا ، مستحکم و غیر قابل فتح باشد چرا که با سقوط خانه ی کدخدا ،...
روستا نیز در مقابل دشمنان تسلیم می شد . همین امر باعث شد تا نیاز به برج سازی در بنار احساس بشود . تا جایی که اطلاعات شفاهی به ما رسیده است ، چون بنار در کنار رودخانه ( مرز طبیعی برازجان و شبانکاره ) واقع شده بود ، میرزا علی خان تصمیم گرفت قلعه ای در بنار بسازد تا از لحاظ امنیتی و حفاظتی جایی مستحکم داشته باشد . در مرکز روستا ، تلی وسیع بود که به آن « گُلِسپید » golespid یعنی جای سپید و پاک می گفتند . زمینی که شب های تابستان گله ی روستا در آن جا جمع می شد و مردم هم کنار گله ها می نشستند و در هیاهوی بازی بچه ها ، با همدیگر حرف می زدند . پس از کارشناسی های لازم ، آن مکان برای برج مناسب تشخیص داده شد و در زمینی که بعد ها به « گرو شووه » معروف شد ، به وسیله ی مردم خشت های قلعه تهیه گردید و قلعه سربرآورد و برای آن که در روزهای واقعه ، قلعه به تصرف دشمن درنیاید ، دیوار محکم و بلندی در اطراف قلعه کشیدند که محدوده ی منزل فعلی محب بی باک تا قسمت هایی از منزل حاج مصطفی زمانی را در بر می گرفت . بدین ترتیب ، در بنار ، اولین برج و قلعه در زمان میرزا علی خان ساخته شد . از منصور فرزند حسین فرزند حاج محمد علی نقل شده که گفت قلعه و سرای مرحوم عمو حسن ( محل ساخت قلعه ) را به خوبی یاد دارم و به خوبی یاد دارم که در آن موقع حتی یک گز یا نخل در بنار نبود . قلعه ی بنار تنها یک برج داشت که آن هم به وسیله ی ناصر پدر بزرگ مرحوم حسین مصالحی از زیارت ساخته شده بود . هم زمان با احداث آن قلعه ، کدخدای بنار سلیمانی حسین فرزند کربلایی خدارحم بود . بعد از آن به دستور میرزا علی خان ، کربلایی رضا فرزند حسین فرزند محمد از اهالی صفی آباد کدخدای بنار شد . وی در قلعه ی نوساز که جای منزل فعلی محب بی باک بود زندگی می کرد . از حوادث مهم دوره ی زندگی اش آن بود که « بندرو » که سلمانی او نیز بود ، بدهکارش شده بود اما بدهکاری خود را نمی پرداخت تا این که روزی کربلایی رضا با تهدید از « بندرو » خواست تا بدهکاری هایش را بپردازد . او نیزقرض کرد و بدهکاری را پس داد اما پس از دو یا سه ماه بعد به دیدن کدخدا آمد و « پیشتو » در سر کدخدا نهاد و او را کشت و تفنگ کدخدا را برداشت و به روستای بنار سلیمانی پناهنده شد1 . پس از او ، کدخدایی به منصورِ حسینِ حاج معلی ( منصور فرزند حسین فرزند حاج محمد علی) پدر عوض ناصری رسید . آنان از بویری به بنار کوچیده بودند . در باره ی علت کوچ آنان از بویری به بنار نیز گفته اند که : محمد حسن فرزند کربلایی محمد علی از بزرگان بویری و از کدخدایان آنجا بود . روزی به شکار می رود و بر اثر تیراندازی اطرافیانش ، سلمانی اش کشته می شود . او که خود را مسئول جان او می دانسته ، برایش گران تمام شده و می گوید بچه ام کشته شده و در عوض چند نفر را کشته و یا زخمی می کند و در پی آن اقدام ، خانواده اش پراکنده شده و سه نفر از آنان به بنار می آیند که منصور از آن خاندان است . از سخنان منصور ، یکی این که روزی به احمد خان انگالی که در بنار بود ، گفت : تا ما ، مالدار بشویم ، مردم شاه می شوند . فرزندان حسین ، برجی جای منزل فعلی حسین سلمانی که در آن زمان ملک خودشان محسوب می شد ، ساختند . همچنین از آن خاندان ، جوهر فرزند حسین ، شخص بسیارشجاعی بود . آورده اند که میرزا محمد خان غضنفرالسلطنه از حسینِ حاج محمد علی خواسته بود که پیوسته یکی از آنان زیر نظر باشد . لذا هر روز یکی از آنان نزد خان می رفتند . خان نگران بود که آنها بنار را به شبانکاره بدهند .2 عوض ناصری در تمجید از عمویش جوهر می گوید : « جوَر قیامت بود و محمد باقرِ کا حسن . خان با تندی با آنان حرف نمی زد . نمی شد آنان را خفّت داد . » 3
____________
1 در آن زمان « حکومت مرکزی هر روز بیش از پیش دچار ضعف می شد ، نظام ملوک الطوایفی در مناطق مختلف کشور رواج داشت و حکام محلی امور حوزه تحت نفوذ خود را عهده دار بودند . مامورین دولت نیز تحت فرمان حکمرانان ایالات قرار داشتند که بر اثر ضعف حکومت حکمرانان مذکور قدرت برقراری نظم و امنیت را نداشتند و در نتیجه میدان برای رقابت و توسعه ی قلمرو حکام محلی و خوانین مناطق باز بود . این وضعیت مناطق مختلف کشور را به برخوردها و کشمکش هایی بین حکام تبدیل کرده بود ... » سید علی موسوی نژاد. رئیس علی دلواری . مجموعه مقالات . صفحه ی 54
2 از گفتار عوض ناصری فرزند منصور
3 گفتگو با عوض ناصری فرزند منصور . تابستان 1374
منبع : گوهری در خاک جلد یکم . پیشینه و تاریخ روستای بنار آب شیرین نوشته ی محمد غلامی