تیرکمان
یادکودکی های خودمی افتم(یابهتربگویم دوران نوجوانی وقسمتی ازکودکی) می بینم که روزهای زیادی رابا « تیرکمان »گذرانده ام. به همین خاطرخودکاری برمی دارم تاخیلی ازسرگذشت هارابه رشته ی تحریردرآورم.قبل ازهرچیزازاجزاء ونحوه ی ساخت آن خواهم نوشت. این وسیله ی شکاری وبازی ازیک چوب دوشاخه به شکل 7که به آن «غچّه »1 می گفتیم ویک تکه چرم به شکل مستطیل که وسط دوعرض آن سوراخ شده بودودوعدد« رَوَن»2 (ربن)که حالت ارتجاعی داشتند وبیشترازجنس« تیوپِ » دوچرخه وموتورسیکلت وگاهی هم ازتیوپ داخل فوتبال (بلیدر)3و«دستکش» پاره ی« بنـّا»هااستفاده می شد.درسال های آخرکه ماتیرکمان درست می کردیم ازبناربه برازجان می رفتیم وآنجادرسطل های زباله ی بیمارستان، نوعی لوله ی سُرُم پیدامی کردیم که ازهمه ی رَوَن های فوق الذکرازهرلحاظ بهتربود. محاسن این نوع اخیرقدرت ارتجاع فوق العاده واستحکام زیادآن بودکه به آسانی پاره نمی شد. دربین تیوپ هایی که نقل شد، تیوپ دوچرخه ی 28 ازبقیه بهتربودمخصوصاً یک نوع ازآن که رنگ قرمزی داشت وبسیارکمیاب بود. رَوَنی مناسب بود، که بیشترکِش می آمدوپاره نمی شد. گاهی که مابعدازدردسروجستجوی زیاد، تیوپی پیدامی کردیم، درخانه می نشستیم وآن روز می گفتیم می خواهیم رَوَن جفت کنیم. همیشه پدرومادرمانع مامی شدندکه قیچی خانه رابرای بریدن رَوَن به کارببریم ومی گفتند قیچی «لال» می شودیعنی تیزی آن گرفته می شودمامجبوربودیم باتیغ صورت تراشی یادندان این کارراانجام دهیم وهمیشه دوردهان ماسیاه بودچون سیاهی تیوپ آن راسیاه می کرد. رون هارابه بلندی حدود30سانتی متروبه عرض 1 تا5/1سانتی مترمی بریدیم. «غچّه» که دربالابه آن اشاره شدازچوب «کـُنار»وچوب «گز»درست می کردیم که کـُناری ِ آن به مراتب محکم تروبادوام ترازگزی ِآن بود. سر ِ رَوَن هارابه دوسرشاخه که همان غچه بودمی بستیم ویک سردیگرراازسوراخ چرم (که بوشهری هابه آن« شپ»4 می گویند)، عبورمی دادیم وبعدازدولاکردن، می بستیم. ( درمجموع این چهارمحل راهمگی بارون نازکی بنام« رون بند»5می بستیم. اگرتیرکمانی رابزرگترهابرای مامی ساختند، کیفیت بهتری داشت. بعضی وقت تیوپی که گیرمی آوردیم درآفتاب زیادگذاشته شده بودوبه اصطلاح ما« گرو»6 شده بودومقداری که آن رامی کشیدیم پاره می شد. بعضی وقت هاکه تیرکمان پاره می شد(درحال کشیدن) به سروصورت مابرخورد می کردوخیلی دردایجادمی نمود. چون برای شکارباتیرکمان بایدسنگ داخل آن می گذاشتیم وآن هم سنگی که حالت کروی داشته باشد به ناچاربه کِنارجاده ی ورودی روستامی رفتیم که سنگی بود.درهیچ جای دیگرروستاسنگ یافت نمی شد(همه جاخاکی بود)اندازه ی سنگی که جدامی کردیم تقریباً اندازه ی یک تیله (تیرمایه)بود. بزرگ ترهابرای ماتعریف می کردندکه با گِل(شل)سنگ کروی برای تیرکمان درست می کرده اندکه به آن « مُرمُروک»7 می گفته اندوموقعی که تـَربوده، درآفتاب می گذاشتندتاخشک شودوبعدبه جای سنگ استفاده می کردند. یاددارم که جیب هایمان راپرازسنگ می کردیم واگرجیب نداشتیم پایین پیراهنمان رابالا می آوردیم (بال جومه)8وسنگ هارادرآن می ریختیم. اکنون که آماده شده بودیم به راه می افتادیم وبه سمت کـُنارهاوگزهاونخل هایی که پرندگان درآن هانشسته بودندمی رفتیم. آسان ترین چیزی که شکارمی کردیم، بچه گنجشک بودچون حتی اگرچندتیربه سوی آن پرتاب می کردیم وبه آن نمی گرفت، بازهم پروازنمی کردوآن قدریک جامی نشست تا بالاخره مورداصابت قرارمی گرفت. اگرپرستو رانشانه می گرفتیم تابزنیم، دوستان می گفتندپرستوسیّداست . هرکس بزند، بلایی سرش می آیدوبه هرصورتی که بود، مانع می شدند. بعضی موقع که مردم خواب بودندبه سروقتِ کبوترهای خانگی می رفتیم وپس اززدن آن هادرمکان خلوتی کباب می کردیم. شب هاهم درکـُنارهای« چم »9 باچراغ قوه وتیرکمان شکارمی کردیم. بعضی موقع مسابقه می گذاشتیم که سنگ تیرکمان چه کسی بُردِ بیشتری دارد؟ اولین پرنده ای راکه معمولاً می زدیم، خون آن رابه دوشاخه ی تیرکمان (غچّه) می مالیدیم ومعتقدبودیم که آن روزبیشتروبهترشکارخواهیم کرد.موقعی که ازتیرکمان نمی خواستیم استفاده کنیم ودرحال پیاده روی به سمت شکاربودیم، تیرکمان رادورگردن خودمی انداختیم به طوری که چرم پشت گردنمان غچّه روی سینه مان قرارمی گرفت10 . یک جفت رون« زاپاس»11 هم همیشه به پایین غچه می بستیم که اگردربیابان رون های روی تیرکمان پاره شدند، درمانده نشویم وآن هارابه موقع تعویض کنیم. درفصل مدرسه هم بعضی بچه هاگزارش بعضی که تیرکمان داشتندرابه مدیرومعلم می دادند. مدیرتیرکمان راازدانش آموزمی خواست وعلت نمرات پایین رادست گرفتن ومشغول شدن باتیرکمان می دانست.که دراین صورت دانش آموزبایدتیرکمان راتحویل مدرسه می داد.عده ای شب هاکه می خوابیدندتیرکمان رازیرسروکنارخودمی گذاشتند(ازفرط علاقه) ناگفته نماند بچه هایی که رون شناس خوبی بودند رون هاراکه می کشیدند، می فهمیدندکه چه رون مرغوب، وکدام نامرغوب است. رونی راکه خوب کش نمی آمد، دراصطلاح خودشان می گفتندحَدمی زند. غروب هابه خفاش هاهم تیرمی انداختندودرحال پروازودرحرکت خیلی مشکل بودکه آنهاراشکارکرد.( خیلی به ندرت کسی می زد.)تیرکمان بایک چوب ویک رون هم ساخته می شدکه خیلی ضعیف بودوبرای بچه های خردسال جهت رفع بهانه می ساختندیعنی این نوع تیرکمان غچه (دوشاخه) نداشت ویک رشته رون به چوب مستقیم بسته می شد. سنگ تیرکمان راکه محکم به زمین شلیک می کردیم صدای به قول خودمان « و ِنگِه »12ی قشنگی می دادکه مالذت می بردیم. بعضی هاشیطنت هایی باتیرکمان انجام می دادندمثلاً لامپ های برق رانشانه می گرفتندومی شکستند. دراینجالازم به ذکراست که بگویم این اسباب بازی ووسیله ی شکاروسرگرمی بدون هیچ گونه هزینه ای تهیه می شدکه این خودنشانگرفقروتنگدستی ما، درروستابودتاجایی که ماچرم راازروی« تلنگون »13های روستا(ازکفش های پاره) تهیه می کردیم ولی درهرحال خیلی آن رادوست می داشتیم وهنوزازخاطرات آن صحبت می کنیم . یادش به خیر.
امان الله ابراهیمی
_______________
1- ghachcheh
2- raven
3- beleyder
4- shap
5- raven band
6- garu = رونی که براثرآفتاب زدگی، کیفیت خودراازدیت داده باشدوبه راحتی پاره شود.
7- mormoruk 8- baal jumeh
9- cham = جلگه ی حاصلخیز حاشیه ی رودخانه راگویند.
10- احمدشاملو شاعرمعاصربرای این حالت،ترکیب مدال تیرکمان رابه کاربرده است.
11- zaapaas
12- vengeh = صفیر سنگ
13- telangun= محل زباله های روستاییان