سال نهضتی
تا کنون چند بار بنا به علل مختلف ، بوشهر مورد هجوم قرار گرفته است . استفان رای می نویسد : « ... در خلال این دهه (1830 میلادی ) دشتستانی ها و تنگستانی ها به طور روز افزون در حیات سیاسی بوشهر نقشی قاطع و سرنوشت ساز ایفاء می کردند . لازم به یاد آوری است که این طایفه ها در غارت سال 1828 بوشهر فعالانه شرکت داشتند ، در آشوب های سال 1833و 1835 درگیر بودند ... »[1] همچنین در سالی که به سال نهضتی مشهور شده است نیز بوشهر اشغال شد . سال 1324 شمسی به سال نهضتی معروف است .[2]
در آن سال ها « در دشتستان امروزی خوانین شبانکاره و رودحله ، در لیراوی خانعلی خان حیات داوودی و در مزارعی آقایان کاووسی ها ، در دالکی نورمحمد نظام عشایر و برادرش حسین خان صولت عشایر و در اطراف برازجان هم افرادی مثل حاجی محمد بیگلر بیگی عنان اختیار را به دست گرفته بودند و در انگالی احمد خان که چند سالی از تبعید برگشته بود و در تنگستان رئیس علی چاه پیری و در دشتی رئیس غلام رزمی و پسرانش تقریبا عنان محدوده ی وی را به دست گرفته بودند . این وضعیت در تمام مناطق عشایر نشین متداول شد که همه مسلح به سلاح های جنگی بودند . »[3]
در آن سال ، شاه منصورخان که روستای زیارت و مضافات را از دولت اجاره کرده بود ، قاصد فرستاد و از کدخدایان دشتستان تفنگچی خواست [4]. تفنگچیان در کلل منزل حاج غلامحسین رضایی جمع شدند و به برازجان رفته ، پادگان نظامی را اشغال کردند . در کاروانسرا 12 نفر بودند که به اشغال تفنگچیان درآمد .
اما رمضانی می نویسد :« روز 29 شهریور ، شاه منصور خان و اردشیرخان شبانکاره با تمام قوای شبانکاره ، زیراه ، دالکی و مزارعی به برازجان حمله کردند و خواستند با سه کامیون پر از تفنگچی وارد قلعه شوند که نظامیان پادگان ملتفت شدند و فوری در را بستند و به آنها راه ندادند . لذا تمام ادارات دولتی را اشغال کردند . شب شد . پادگان حاضر به تسلیم نبود و شبانکاره نیز مایل به ادامه ی جنگ و کشتار نبود . پس محرمانه موافقت شد که فرار کنند . آنها هم با تمام نفرات و مهمات خود قلعه را خالی کردند و از راه کوهستان فرار کردند . » [5] حاج عباسقلی زمانی ، عبدشاه رضایی ، حاج حیدر نعمتی و احمد شجاعی از بنار نیز جزو آن گروه بودند . در همان سال ها که خان قدرتمندی در برازجان نبود ، شباهنگام از طرف عده ای از مردم به افرادی که در دخانیات مقیم بودند حمله شد و یکی از دختران آنان نیز در درگیری از بین رفت . این حادثه در پی خَرس کردن تنباکو بود . آنان نیز به خاطر دوستی با شاه منصور خان تقاضای امنیت کردند و و شاه منصور خان نیز حاج حیدر نعمتی و چند نفر نامبرده را مامور کشیک منزل آنان در برازجان قرار داد . از طرفی در همان هنگام ، تفنگچیان استان با هم به بوشهر حمله کرده و گردان های بوشهر را نیز اشغال کردند . « بوشهر در هشتم مهر سقوط کرد »[6] و سران نهضت پس از در دست گرفتن پست های کلیدی شهر ، « ... تمام موجودی قند و شکر گمرک بوشهر را بین خود تقسیم کردند و بین تمامی اهالی فارس و کسانی که در نهضت شرکت داشتند ، تقسیم نمودند . حتی تمام قند و شکر وارده که در کشتی بود ، با مساعدت انگلیسی ها به سران نهضت تحویل داده شد و از این حیث اموال زیادی نصیب همگی گردید و کسانی که دارای هیچ مال و مکنتی نبودند ، به نوایی رسیدند . اتومبیل خریدند ، ملک خریدند و بلند پروازی ها کردند . ...» [7]
« نهضت جنوب شش ماه طول کشید و بعد از آن دوباره خوانین در جای خود مستقر شدند .»[8] از اهداف نهضت[9] می توان به جلب امکانات تعلیمی ، بهداشتی ، رفاهی ، آمادگی در برابر خلع سلاح ، ندادن افراد محلی برای خدمت نظام وظیفه ، وصول عواید گمرکات بنادر جنوب و ... اشاره کرد . [10]
حاج حیدر که در آن سال ها کدخدای بنار بود ، در سال 1327 کدخدایی را رها کرد و به مکه رفت . بعد از آن ماموران برای انتخاب کدخدا به بنار آمدند . این بار نظر مردم نیز مهم بود و مردم موافقت کردند تا کربلایی احمد نعمتی کدخدای بنار بشود . او حدود چهار سال کدخدای بنار بود .
[1] گرمون استفان رای . چالش برای قدرت و ثروت در جنوب ایران . ترجمه حسن زنگنه . صفحه ی 119
[2] آقای علیرضا رمضانی بهار سال 1325 را سال نهضتی می داند . تاریخ شبانکاره . صفحه ی 226 تا 253
[3] علیرضا رمضانی . تاریخ شبانکاره . صفحه ی 227
[4] شاه منصور خان در فاصله ی سال های 1317 تا 1331 روستای زیارت را از دولت اجاره کرده بود . محمد جواد الهیاری . سیر تاریخی روستای زیارت . سایت زیارتی ها
[5] علیرضا رمضانی . تاریخ شبانکاره . صفحه ی 239
[6] علیرضا رمضانی . تاریخ شبانکاره . صفحه ی 246
[7] علیرضا رمضانی . تاریخ شبانکاره . صفحه ی 240
[8] علیرضا رمضانی . تاریخ شبانکاره . صفحه ی 230
[9] « نه مردم بوشهر علت این جنگ و درگیری ها را می دانستند و حتی نه خود اشغالگران . تنها رهبران اصلی مانند فتح الله خان حیات داوودی و رئیس علی اهرمی شاید از کنه ماجرا آگاه بودند و بقیه بازیچه بودند . » موچهر آتشی . آتشی در مسیر زندگی صفحه ی 62 . سید قاسم یاحسینی
[10] برگرفته از تاریخ شبانکاره . صفحه های 236 تا 237 . علیرضا رمضانی