سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 کربلایی احمدنعمتی     قسمت اول

جناب آقای کربلایی احمدنعمتی متولدسال 1308شمسی وفرزندمرحوم حاج حیدر اهل وساکن روستای بنارآب شیرین می باشد. وی که فرزند ارشدخانواده بوده به گفته ی خودش به خدمت سربازی نرفته ودرزمان مصدق معاف گردیده به این صورت که ورقه ی صدتومانی مصدق رابا دادن مبلغ 100تومان خریده، که این دراصل همان خریدخدمت بوده است. چنانچه وی اظهارمی دارد به علت ازدیاد افرادآماده به خدمت ونیازدولت به بودجه ، ورقه هایی رابه قیمت فوق درازای معافیت می دادند. نعمتی به همراه حاج غلامرضاخدادادی ومرحوم باقرجعفری به بوشهرمی روندوکارخریدخدمت رادرآنجابه انجام می رسانند. نعمتی به روستای زیارت رفته وپیش آخونداسماعیل زاهدی شروع به یادگیری سوادمی کند. آخوندهای دیگری که نزدآن هاسوادوقرآن آموخته است عبارتنداز: آخوندالله داد اهل بنارسلیمانی که حاج حیدرفرزندرابردوش گرفته وازرودخانه عبورمی داده تانزداوببرد، کربلایی خدارحم ، کربلایی حسین صدیقی(پدرحاج علی)، کربلایی غلامعلی(که نقش شمررادرتعزیه داشت)،علی میرزاعلی زبیری (زمانی هم در بنار بوده)  وحاج حیدراین آخونداهل برازجان رادرمنزل خودجای داده وحقوق وخوراکش رانیز تأمین می کرده  است تاکربلایی احمدراباسوادکند. این آخوندقبلاً نیزدرمنزل شاه منصورخان مسئولیت آموزش به فرزندان خان رابرعهده داشته است و کتاب نصاب راکه شامل صرف ونحوعربی بوده به نعمتی آموزش می داده به این هدف که وی درآینده روحانی (آخوند)شودکه ایشان این درس رابه صورت نیمه تمام رهامی کند. درسال 1319کربلایی احمدبه همراه حاج الله کرم شجاعی، حاج مصطفی زمانی، مشهدی علی باقری و ابراهیم رستمی برای ادامه ی تحصیل به روستای زیارت می روندکه آن مدرسه رامرحوم علیمرادفراشبندی به عنوان  مدیرآموزگاراداره می کردندوفراش مدرسه شخصی به نام شیخ عبدالله ، درکناروی به کارمشغول بوده است. این مدرسه دراصل منزل شخصی عبدشاه پسرکربلایی حسین وبعدهامنزل رضابهروزی بوده است. آقای فراشبندی ازمخالفین حکومت شاه بوده وپس ازآن که به شیرازمی روند، روزنامه ی خامه ی ملت رامنتشرمی کند. وی به تنهایی شش پایه راتدریس می کرده ونعمتی هم تاکلاس چهارم ادامه می دهدوبه علت فوت عمویش عبدالحسن ،(به دست مأمورین تیرخورده بود. دستش که خون ریزی شدیدی داشته ،عفونت می کند. دلاکی به نام باسلمان اهل سه کـُناررامی آورندبرای طبابت دستش، وی می گویدچاره ی کارآنست که دستش راقطع کنم که مرحوم عبدالحسن مخالفت می کندومی گویدبمیرم بهتراست که یک دست نداشته باشم.) پدرش که کمک حالی جهت انجام کارهای کشاورزی ودام داری نداشته مجبورمی شودکربلایی احمدراازتحصیل جداکندودوستانش نیزهمگی به غیرازحاج الله کرم شجاعی تاکلاس چهارم بیشترادامه نمی دهند. وی می گوید: هرکس تاکلاس ششم می رفت وتمام می کرد برای معلمی بدون وقفه استخدام رسمی می شد. درس های آن زمان هم شامل خواندن ونوشتن وانجام چهارعمل اصلی بوده است که همین درس آب آب هم ابتدای کلاس اول تدریس می شده است. مشفرجلال کعلی(محمدجعفرفرزندجلال فرزندکربلایی علی)اهل زیارت موفق می شود که ششم راتمام کندومعلم شود. سرودصبحگاهی آن سال هاراهم نعمتی به یاددارد: «چهچه ی بلبل...برخرمن گل...». نعمتی پس ازچندسال کارکشاورزی ، وطن راترک کرده وبه کویت می رودوسه سال آنجامی ماند. وی دررابطه باشروع تعزیه دربنارمی گوید: مرحوم ابراهیم ابراهیمی بامرحوم حاج شیخ علی مظاهری پیشنهاد برگزاری تعزیه خوانی دربنارآب شیرین رامطرح کردومن هم باایشان موافق بودم چراکه هرسه نفرمامی توانستیم درکنارهم کارکنیم.ایشان اظهارمی کردندکه اهل بنارمخصوصاًپیرهاوزن هاوبچه هاعاجزندکه هرسال باپای پیاده دجهت تماشای تعزیه به زیارت بروندوبهتراست که ماخودمان هم تعزیه خوانی داشته باشیم. سرانجام مرحوم ابراهیمی نسخه هایی رااززیارت آوردندوماشروع به نوشتن کردیم. به غیرازمن، مرحوم مظاهری وآقای عبدالکریم کهنسال هم نسخه هارامی نوشتندوباسریشم می چسباندیم. نسخه هایی راکه اززیارت می آوردیم ازسیداسماعیل ونسخه هایی راکه ازچهاربرج می آوردیم ازخانمی به نام فاطمه سویدان که بانی تعزیه ی آنجابودقرض می گرفتیم.بعضی راهم از«بالاسونی» هاگرفتیم. قدمت تعزیه ی زیارت وکلل وچهاربرج ازبناربیشتراست./ 

 امان الله ابراهیمی





تاریخ : یکشنبه 89/11/3 | 11:51 عصر | نویسنده : بنارانه | نظرات ()
.: Web Themes By Akj :.