سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 شب گذشت از لحظه ی دیدار و من چشم انتظارم

تلخ می پیچم که توفان دیده ابری بی قرارم

آسمان بر خانه ام افتاده بی مهتاب و ، باران

می رسد شاید بشوید اشک های انتظارم

شور زار ساحلم در موج های قحط سالی

تک درختی در بیابان های سرد بی بهارم

زیر نخلِ سر بلندت « بادچینی » می کند دل

خرّم از شیرینیِ خرمای نامت روزگارم

آفتاب و سایه ات را دوست می دارم کجایی ؟

ای جمالت آفتاب و چترمویت سایه سارم

خاطرات کودکی را برده سیلاب حوادث

باز هم درخواب ها یم خواب می بینم « بُنار » م

 

برازجان -  خرداد 86





تاریخ : شنبه 95/1/21 | 11:28 صبح | نویسنده : بنارانه | نظرات ()
.: Web Themes By Akj :.