تسبیح دیجیتال

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 
+ جعفري 

باسلام ميخوام داستاني قديمي واقعي ولي طنز رابرايتان تعريف كنم

كرم جعفري تعريف ميكرد يك روز با چند نفر ازبنار با خر ميخواستيم برويم آبپخش نزديكيهاي پل كلل علي باز بوستاني خرش چون از كاروان عقب مانده بود با چوب توي سر خرش زد يكي از درجه داران پاسگاه به جرم اينكه علي باز خرش رازده اوراگرفت وگفت بايد تمام محوطه پاسگاه را جارو بزني وما جلوتر رفتيم علي باز پس از جاروي پاسگاه خودرا به ما رسانددرحالي كه دست به سر خر ميكشيد ومي گفت نمي دانستم كه چقدر طايفه داري اي خر و ما كلي خنديديم.

پاسخ

سلام. به موقع استفاده خواهدشد.