سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کشاورزی  18

نان و نمک

حال که تا اندازه ای با زحمات نیاکانمان آشنا شدیم ، پی می بریم که چرا پدران ما نان را مقدس می شمردند و اگر در گذرگاهی پاره نانی می دیدند ، می بوسیدند و یا می خوردند یا در سوراخ دیواری می نهادند تا کسی حتی ندانسته نیز روی آن پا نگذارد . آنان به نان نمک سوگند یاد می کردند و آن را از مقدسات می شمردند . اینک به برشی از مجموعه ی باورها در این زمینه اشاره می شود :

همیشه نمک جزء لاینفک نان بوده و مردم به نمک سوگند می خوردند و حتی در تقدس نمک همان بس که آن را به علی ( ع ) منسوب دانسته و می گفتند به نمک مرتضی علی قسم . شاید به خاطر این بوده که معتقدند قوت غالب علی (ع) نان و نمک بوده و در مراسم شبیه خوانی شهادت علی (ع) نیز ، وقتی دخترش ام کلثوم برای او سفره می گستراند ، امام می فرماید : 

به غیر نان و نمک هر چه هست بردارید

مرا به خوردن این چیز ها نیازارید

در شاهنامه ی فردوسی نیز می خوانیم  : بهرام فرزند گودرز ، پس از جنگی سهمگین با توران و برگشتن به اردوی ایران ، متوجه می شود که تازیانه اش در میدان رزم گم شده . او برای پیدا کردن تازیانه اش شباهنگام به میدان برمی گردد اما گرفتار می شود . پیران ویسه وزیر افراسیاب تورانی نزد او می آید و می گوید :

تو نه با سیاوش به توران بدی  ،

همانا به پرخاش شیران بدی  ،

مرا با تو نان و نمک خوردن است

نشستن همان مهر پروردن است .

نباید که بااین نژاد و گهر ،

بدین شیرمردی و چندین هنر ،

ز بالا به خاک اندر آید سرت

بگرید به تو دوده و کشورت ...

شاهنامه ی فردوسی – جلد دوم – صفحه ی 346

در باورهای عامیانه ی مردم داستانی داریم مبنی بر این که روزی حضرت فاطمه (س) نان می پخت . بر اثر سهل انگاری ، یکی از نان ها یش سوخت . پیامبر امر کرد که خودت باید آن را بخوری . به همین دلیل ، خوردن نان سوخته ثواب دارد . این باور به ما یاد می دهد که حتی نباید نان سوخته را نیز به دور بریزیم .

اگر کسی به منزل شخصی وارد می شد و از سفره اش چیزی می خورد ، حق خیانت به او را نداشت . این باور تا آنجا در جان مردم رسوخ کرده که معتقدند  اگر به مار ی نیز آب نمک بدهید ، دیگر شما را نیش نمی زند . و تقدس غله چنان بود که معتقد بودند :

اگر کسی غله ای را بسوزاند ، بیش از چهل روز عمر نمی کند . اگر کسی در هنگام نان عجله می کرد و نانش پخت نمی شد و یا خمیر آن مچاله می شد و به دور ریخته می شد و یا نگاهی معمولی و غیر مقدس به نان داشت ، در بین مردم جایگاهی نداشت . جامعه برای مبارزه با چنین اقداماتی ، داستان هایی پرورانده بود که به دو نمونه ی آن اشاره می شود :

الف : معتقدند که روز عاشورا ، مادر یزید در حال پختن نان بود .او به خاطر این که زودتر نان پختنش  تمام شود و بتواند بیاید و صحنه های کربلا را نگاه کند ، هر بار 5 یا 6  نان روی تابه می انداخت . به همین دلیل اگر کسی هنگام پختن نان بیش از سه نان روی تابه بیندازد ، گناه می کند .

ب : لاک پشت در آغاز انسان بود . او زنی بود که کارهای خانه اش را انجام می داد .

روزی داشت نان می پخت که بچه اش مدفوع کرد. او نیز با نان ، فرزندش را تمیز کرد. به همین جهت مورد غضب خداوند واقع شد و تبدیل به لاک پشتی شد . مردم معتقدند که سینه اش خون ( وسیله ای پهن و تخته ای که نان روی آن پهن می کردند  ) و کمرش تابه اش ( فلزی دایره ای و نازک که روی آن نان می پختند ) است که هر جا می رود، آن ها را با خود می برد . در فرهنگ عامیانه ی بنار آب شیرین نظیر این باور ها کم نیست که به یاری خدا مجموعه ی آن ها و دیگر باورهای مردم این روستا ، در آینده به صورت کتابی جداگانه عرضه خواهد شد .





تاریخ : چهارشنبه 93/9/19 | 1:51 عصر | نویسنده : بنارانه | نظرات ()
.: Web Themes By Akj :.