سفارش تبلیغ
صبا ویژن

در ضلع شمال غربی گرو شووه ، بزرگ ترین و معروف ترین چاه آب قرار داشت که به صورت انباری بزرگ در وسعت تقریبی بیش از 2در 3 متر حفر شده بود و از کف آن چند چشمه می جوشید. این چاه از نظر شکل ، بی نظیر بود .بدنه ی چاه از کف تا بالا ، با غلظت زیادی سیمانی شده بود و سیمان تا بالاتر ازلبه و در چهار سوی آن طوری تنظیم شده بود که زنان می توانستند روی لبه ی سیمانی چاه بایستند و آب بکشند و با وجود رطوبت و آب دایمی در اطراف چاه ، خطر لغزش برای آنان وجود نداشته باشد . این چاه را « چَه کَلته kalteh » می گفتند . اما معنی واژه ی کلته : کلته . چهارپای و دد پیر و مانند این . (لغت فرس ) حیوان پیر سال . خورده و از کار بازمانده و از کارافتاده را گویند از هر قسم که باشد اعم از دد ودام و غیره . (برهان ). حیوانی که پیر شده باشد از هرجنس که باشد. (آنندراج ). حیوان پیر سالخورده ی از کار بازمانده و از کار افتاده خواه وحشی باشد و یا اهلی . (ناظم الاطباء). چهارپای پیر. دد کهن سال . (فرهنگ فارسی معین ). چهارپای و دد پیر و موی ریخته و ضعیف شده . لکنته . (یادداشت به خط مرحوم دهخد ) به شاه ددان کلته روباه گفت که دانا زد این داستان در نهفت . ابوشکور (از لغت فرس) گمان برد کش گنج بر استران بود به چو بر پشت کلته خران . ابوشکور (از لغت فرس) ای روبهان کلته به خس در خزید هین کامد ز مرغزار ولایت همی زئیر فرخی سیستانی هرچیز ناقص و کوتاه و پست و حقیر و اندک و نامرتب و دم بریده را هم گفته اند.(برهان ). بریده دم ... و کوتاه را گفته اند و در ماوراء النهر به معنی کوتاه گفته اند. (آنندراج ). کوتاه . قصیر. (فرهنگ فارسی معین ). ابتر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). شخصی را گویندکه زبانش به فصاحت جاری نباشد و حرفها از مخرج نتواند خوب ادا کردن . (برهان ) (ناظم الاطباء). کج زبان و غیرفصیح . (آنندراج ). آنکه حروف را از مخرج آنها ادا نتواند کرد. غیرفصیح . (فرهنگ فارسی معین ). چوب دستی گنده و سطبر و کوتاه را نیز گویند. (برهان ). چوب دستی را خوانند که گنده و ستبر و کوتاه بود. (فرهنگ جهانگیری ). چوب دست کوچک و سطبر، به هندی آن را سونتا و کتله گویند. (غیاث ). چوب دستی گنده ای که پر کند دست را. (ناظم الاطباء ) – نقل از اینترنت زیر عنوان لغت نامه دهخدا زنان بنار در چهار سوی آن چاه می ایستادند و دلو خود را که پوستی صاف و دباغی شده و چین چین و دایره ای بود را از بالا به ته آن پرت می کردند . دلو پهن می شد و آرام به زیر آب می رفت . بعد ریسمان را به آرامی می کشیدند . رشته های باریکی که در چند سوی چرم تعبیه شده و سر آنان به طور منظم و مساوی به ریسمان اصلی که در دست زن آب کش بود گره زده بود و دلو پر آب کم کم بالا می آمد . ویژگی این نوع دلو این بود که به علت انعطاف و پهن شدنش در زیر آب ، قادر بود کمترین آب را نیز از ته چاه جذب کند . آب که بالا می آمد ، مشک آماده بود . مشک ها در اطراف چاه گذاشته بودند و زنان هر بار که آب می کشیدند ، به مشک ها می ریختند .وقتی مشک نیمه پر می شد ، آن را می نشاندند تا بتوانند کاملا آن را از آب لبریز کنند . آنگاه لب مشک را یک بار به اندازه ی تقریبی 10 سانتیمتر تا می زدند و بعد به صورت سه لایه روی هم می پیچاندند و بعد با ریسمانی باریک و محکم ونرم آن را می بستند و روی اوار می گذاشتند . این چاه پس از انقلاب که روستا لوله کشی شد ، بلا استفاده ماند و در اقدامی که منجر به پر کردن گرو شوه شد ، به طور سالم به زیر خاک رفت .





تاریخ : جمعه 93/6/14 | 6:48 عصر | نویسنده : بنارانه | نظرات ()
.: Web Themes By Akj :.