سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 پراکنده ها        ادامه

دست دادن

  در شماره ی 291 در باره ی دست دادن سخن گفتیم تا نشان دهیم که وقتی دو نفر به هم می رسند ، دست یکدیگر را در دست می گیرند ، از رسوم کهن ایرانیان است . به جز مورد ذکر شده ، نمونه های دیگری نیز در متون کهن می توان یافت به نمونه ای دیگر اشاره می کنم . در شاهنامه ی فردوسی ، وقتی منوچهر نزد فریدون می رسد :

پیاده شد از اسب سالار نو

درخت نو آیین پراز بار نو

زمین را ببوسید و کرد آفرین

برآن تخت و تاج و کلاه و نگین

فریدون بفرمود تا برنشست

ببوسید و ببسود دستش به دست

 شاهنامه – جلد اول صفحه ی   104

دست دادن نه تنها بین آشنایان مرسوم بوده بلکه هنگامی که دو پهلوان بیگانه و یا دشمن به هم می رسیدند ، برای انداختن ترس در جان یکدیگر و زور و بازوی خود را به رخ کشیدن ، به بهانه ی دست دادن ، دست همدیگر را به شدت فشار می دادند . نمونه هایی از این قبیل در شاهنامه ی فردوسی کم نیست . بسیاری از افراد در همین دوره نیز ، همین کار را می کنند تا زورشان را به رخ هم بکشند . در شاهنامه وقتی یکی از بزرگان مازندران دست رستم را می فشارد ، رستم به او می خندد اما ضمن خنده دست را می فشارد :

یکی از بزرگان مازندران

کجا او بدی پیشرو بر سران

یکی دست بگرفت و بفشاردش

همی آزمون را بیازاردش

بخندید از او رستم پیلتن

شده خیره زو چشم آن انجمن

بدان خنده اندر بیفشرد چنگ

ببردش رگ از دست و از روی رنگ

بشد هوش از آن مرد زور آزمای

ز بالای اسب اندر آمد به پای

....بیامد کلاهور چون نرّه شیر

به پیش جهانجوی مرد دلیر

بپرسید پرسیدنی چون پلنگ

دژم روی و آنگه بدو داد چنگ

بیفشرد چنگ سرافراز پیل

شد از درد چنگش به کردار نیل

نپیچید و اندیشه زو دور داشت

به مردی زخورشید منشور داشت

بیفشرد چنگ کلاهور سخت

فرو ریخت ناخن چو برگ درخت

کلاهور با دست آویخته

پی و پوست و ناخن ازو ریخته

بیاورد و بنمود و با شاه گفت

که در خویشتن درد نتوان نهفت

تو را آشتی برتر آید زجنگ

فراخی مکن بر دل خویش تنگ

 شاهنامه فردوسی – جلد اول . صفحه ی  276        





تاریخ : سه شنبه 95/4/1 | 7:2 صبح | نویسنده : بنارانه | نظرات ()
.: Web Themes By Akj :.