هنر 20
شعر 7
محمد زمانی فرزند حسنعلی با تکیه به دانش و تجربیات خود ، شعرهایی سرود اما شعرهایش مقطعی بود . او هیچگاه سعی نکرد به سمت شعر برود بلکه آمادگی آن را داشت تا هرگاه سخن از شعر در میان باشد ، قطعه ای ارائه دهد و از بحث در این زمینه عقب نماند . محسن زمانی نیز به سراغ شعر رفت یا شاید بتوان گفت ، غم دوری از زادگاهش او را به احساس شاعرانه متصل کرد اما او نیز به داشته های خود اکتفا کرد و نخواست که به افق های جدیدی دست یابد . ابتدا شعر در او فوران کرد اما مدتی است از او خبری نیست . امید که همچنان مشغول نوشتن باشد . امان الله خدادادی نیز آمد تا اوقات خود را با شیرینی شعر بیامیزد . او اگر چه دیر آغاز شد ولی دو نکته ی مهم می تواند او را به جایگاه دلخواه بکشاند . یکی پختگی و تجربیات زندگی و دیگر ، جدیت و پیگیری . خدادادی با قالب های کوتاه دوبیتی و رباعی و در شعر سنتی به تازگی به جمع سرایندگان بنار پیوسته است . نمونه هایی از شعر این شاعران را با هم می خوانیم :
محمد زمانی :
ازتاریخ
بایدآموخت که رازی ست
جوان ماندن ِاین پیرکهن
بایدآموخت
بگوییم که مازنده وبیداریم
زخرافات وهم ازجهل همی بیزاریم
***
محسن زمانی :
شب بود سکوت و سایه وغم
شمع وگل و پروانه و شبنم
آه هدرشد تاشب برفت وبازسحرشد
جان من مادربود قسمم مادر شد
فکرمن خواهربود بردم ازیادخواهر
دل تنها وغریبی دارم
شب سرد وکور،غم عجیبی دارم
***
امان الله خدادادی :
زبانت مایه ی آرام جان است
گهی رنج آور روح و روان است
نگهبان سرِ سبزِ رفیقان
چو جایش در پس عقلت نهان است
*
چرا نادم دراین محفل غریب است
بسان یک رقیب بی فریب است
من از احوال پاکش راز دارم
بساط این جماعت هم عجیب است
*
من اهل دهات و افتخارم این است
جد پدری بنار آب شیرین است
از شهر نگو که عامل دلتنگی ست
فردا شب ما عجب شب خوش رنگی ست