با سلام خدمت بنا ريهاي عزيز ميخوام امروز مطلبي را كه مرا ناراحت كرد به عرضتان برسانم روز پنج شنبه گذشته 93/11/23 ازبرازجان مهمان داشتم بعدازظهر آنها را به بازار اهواز بردم توي بازار يكي از بچه هاي بنار با خانواده را ديدم به ايشان گفتم آدم بناراينجا چكار ميكنه ناراحت شد گفت من كه بناري نيستم چرا به من ميگويي بچه بنار من سي ساله بنار نيامدم درصورتي كه دربنار بزرگ شده وهر سال به بنار مي آيد يكي از فوتباليستهاي خوب بنار هم بوده حالا به جايي رسيده وخودش را گم كرده بود خلاصه خيلي بد رفتاركرد بخاطر اينكه به او گفتم بچه بنارخدا آخروعاقبت همه را به خير كند انشااله.

خداوند رحمت كند تمامي پدران ومادران زحمتكش آن دوران راكه فقط خداميداند چقدر زجر كشيدند و بس بخصوص پدرومادر روزبه عزيز را.

باسلام وعرض ادب مطالب واقعي وارزشمندي نوشته اي خودشاهد زحمتها ودرد رنج مادرم جهت تهيه نان واب بوده وهميشه درکنارش بودم يادم مياد با ان خدابيامرز شبانه ميرفتيم باغچه کل غلوم بر اي اب بعد هم کار رفت رو واغل حيوانات وتهيه علوفه و.......... اما اين مورد هيچ وقت از خاطرم نميرود .مادرم از صاحب زمين سوال ميکردوبقول خودش اجازشو ميگرفت بعدميرفتيم پشت سر بازيار خوشه جمع ميکرديم مياورديم خونه با دکو ميکوبدش وخلاصه گندماشو جدا ميکرد با اسک يا اسياب دستي اردش ميکرد خميرش هم ميکرد ونونش ميکرد که ما گرسنه نمونيم .. الان به بچه ميگي برو سرخيابان نون بگيرحال ندارد بلند شود براي خودش هم نون بگيرد///