• وبلاگ : وبلاگ اختصاصي روستاي بنار آب شيرين
  • يادداشت : تعزيه ي طفلان زينب
  • نظرات : 0 خصوصي ، 4 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + ss 
    If you are cerebration about affairs a Breitling or Omega or added cast of pilot or aviator fake watches , I"d advance demography a attending at Volmax, abnormally if the prices of the big Swiss brands are authoritative you hesitant. Though you may not accept heard of them, Volmax is not absolutely new on the scene.
    + احمد روزبه 

    يادمان باشد اگر اين دلمان بي کس شدطلب مهر ز هر چشم خماري نکنيم يادمان باشد که دگر ليلي و مجنوني نيست به چه قيمت دلمان بهر کسي چاک کنيم يادمان باشد که در اين بهر دو رنگي و ريا دگر حتي طلب آب ز دريا نکنيم يادمان باشد اگر از پس هر شب روزيست دگر آن روز پي قلب سياهي نرويم يادمان باشد اگر شمعي و پروانه به يک جا ديديم طلب سوختن بال و پر کس نکنيم يادمان باشد ازامروز جفايي نکنيم گر که درخويش شکستيم صدايي نکنيم خود بسازيم به هردرد که ازدوست رسد بهر بهبود ولي فکردوايي نکنيم جاي پرداخت به خود بر دگران انديشيم شکوه ازغيرخطاهست خطايي نکنيم وبه هنگام عبادت سرسجاده ي عشق جزبراي دل محبوب دعايي نکنيم ياورخويش بدانيم خداياران را جز به ياران خدادوست وفايي نکنيم گله هرگزنبود شيوه ي دلسوختگان با غم خويش بسازيم وشفايي نکنيم يادمان باشد اگرشاخه گلي را چيديم وقت پرپرشدنش سازونوايي نکنيم پر پروانه شکستن هنر انسان نيست گر شکستيم زغفلت من و مايي نکنيم يادمان باشد اگر خاطرمان تنها شد طلب عشق ز هر بي سر و پايي نکنيم دوستداري نبود بندگي غير خدا بي سبب بندگي غيرخدايي نکنيم مهرباني صفت بارزعشاق خداست يادمان باشد ازينکار ابايي نکنيم ولي آخر تو بگو با دل عاشق چه کنم؟ ياد من هست، طلب عشق ز هر کس نکنم گو تو آخر که نه انصاف و نه عدل است و نه داد دل ديوانه من بهر که افتاده به خاک اين همه گفتم و گفتم که رسم آخر کار به تو اي عشق ، تو اي يار ، به تو اي بهر نياز ياد من هست که ديگر دل من تنها نيست ياد من هست که ديگر دل تو مال من است ياد من هست که باشم همه عمر بهر تو پاک ياد تو باشم و هر دم بکنم راز و نياز ياد تو باشد از اين پس من و تو ما شده ايم هر دو عاشق دو پرستو

    پاسخ

    آقاي روزبه عزيزم سلام. وجودت مايه ي دل گرمي است.
    + جعفري 

    پشت فرمون بودم که يه هو موبايلم زنگ خورد

    !الو؟....الو...؟ بفرماييد.... چرا جواب نميدين....؟

    ! ....جواب نمي داد

    ! ...فقط فوت مي کرد

    : ...گفتم

    اگه زشتي يه فوت کن

    ! ...اگه خوشگلي دو تا

    !دو تا فوت کرد

    : ...گفتم

    اگه اهل قرار گذاشتن نيستي يه فوت کن

    ! ...اگه هستي دو تا

    !بازم دو تا فوت کرد

    فردا ناهار، ساعت دوازده، نايب وزرا

    اگه نه يه فوت

    ! ...اگه آره دو فوت

    ! ...بازم دو تا فوت کرد

    """""""""""""""

    !فردا صبح در پوست خودم نمي گنجيدم

    !...همه فکر و ذکرم قرار ناهارم بود

    با اشتياق دوش گرفتم

    بهترين ادوکلنم رو زدم

    و شيک ترين لباسمو پوشيدم

    : ...از خونه که داشتم مي رفتم بيرون

    زنم صدام کرد

    عزيزم ناهار مي آي خونه؟

    نه عزيزم

    !امروز ناهار يه جلسه مهم با هيئت مديره داريم

    : ...زنم گفت





    اگه مي خواي

    گردنتو بشکنم يه فوت کن

    !!!...اگه مي خواي پاتو قلم کنم، دوتا
    پاسخ

    آقاي جعفري عزيزم سلام. شمارادركنارخودم حس مي كنم وقوت قلب مي گيرم.
    + جعفري 
    رجا:در كتاب «يك صد موضوع 500 داستان» نوشته سيد على اكبر صداقت كه روايات متعددي در حوزه اخلاق و دين منتشر شده، در خصوص سرنوشت حرمله بعد از واقعه كربلا آمده است: « حرملة بن كاهل اسدى كوفى همان است كه كودك شيرخوار امام حسين (ع) را (به نام على اصغر) در آغوش امام يا روى دست وى با تير به شهادت رساند.

    منهال بن عمرو گويد: از كوفه به سفر حج رفتم و خدمت امام سجاد عليه السلام رسيدم. آن جناب از من پرسيد از حرملة بن كاهل (قاتل شش ماهه علي اصغر بود) چه خبر داري؟ عرض كردم در كوفه زنده است؛ حضرت دست به نفرين او برداشت و از خدا خواست حرارت آتش و آهن را در دنيا به او بچشاند.

    منهال گويد: چون به كوفه برگشتم، روزي بديدن مختار رفتم، مختار اسب طلبيد و سوار شد، مرا نيز سوار كرد و با هم رفتيم به كناسه كوفه، لحظه اي صبر كرد مثل كسي كه منتظر چيزي باشد، كه ناگاه ديدم حرملة را گرفته و نزد او آوردند.

    مختار حمد خداي بجاي آورد و امر كرد، دست و پاي او را قطع كنند و پس از آن او را در آتش اندازند... من چون چنين ديدم سبحان الله گفتم، مختار گفت: براي چه تسبيح خداي كردي؟ حكايت نفرين امام سجاد(ع) بر حرمله را و استجابت دعاي او را نقل كردم.

    مختار از اسب خويش پياده شد و دو ركعت نماز طولاني بجاي آورد و سجده شكر كرد و سجده را طول داد. با هم برگشتيم، چون نزديك خانه رسيديم او را به خانه خود دعوت كردم كه غذا ميل كند! مختار فرمود: اي منهال تو مرا خبر دادي كه امام سجاد(ع) دعا كرد كه به دست من نفرين او بر حرملة مستجاب شده، از من خواهش خوردن طعام داري، امروز روز روزه است كه به جهت شكر اين مطلب بايد روزه باشم.