نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 
+ احمدروزبه 

سياست

آورده اند كه در كنفرانس تهران روزي چرچيل، روزولت و استالين بعد از ميتينگ هاي پي در پي آن روز تاريخي، براي خوردن شام باهم نشسته بودند.
در کنار ميز يکي از سگ‌هاي چرچيل ساکت نشسته بود و به آنها نگاه ميکرد، چرچيل خطاب به همرهانش گفت؛ چطوري ميشه از اين خردل تند به اين سگ داد؟ روزولت گفت من بلدم و مقداري گوشت بريد و خردل را داخل گوشت ماليد و به طرف سگ رفت و گوشت را جلوي دهانش گرفته و شروع به نوچ نوچ کرد، سگ گوشت را بو کرد و شروع به خوردن کرد تا اينکه به خردل رسيد، خردل دهان سگ را سوزاند و از خوردن صرف نظر کرد.

بعد نوبت به استالين رسيد. استالين گفت هيچ کاري با زبون خوش پيش نميره و مقداري از خردل را با انگشتهايش گرفته و به طرف سگ بيچاره رفته و با يک دستش گردن سگ را محکم گرفته و با دست ديگرش خردل را به زور به داخل دهان سگ چپاند، سگ با ضرب زور خودش را از دست استالين رهانيد و خردل را تف کرد.

در اين ميان که چرچيل به هر دوي آنها ميخنديد بلند شد و گفت؛ دوستان هر دوتاتون سخت در اشتباهيد! شما بايد کاري بکنيد که خودش مجبور بشه بخوره، روزولت گفت چطوري؟

چرچيل گفت نگاه کنيد! و بعد بلند شد و با چهار انگشتش مقداري از خردل را به مقعد سگ ماليد، سگ زوزه کشان در حالي‌ که به خودش ميپيچيد شروع به ليسيدن خردل کرد! چرچيل گفت ديديد چطوري ميتوان زور را بدون زور زدن بمردمان احمال کرد!