وبلاگ :
وبلاگ اختصاصي روستاي بنار آب شيرين
يادداشت :
ربع قرن پيش درچنين ماهي قسمت 6/ محمد غلامي
نظرات :
0
خصوصي ،
7
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
جعفري
شعر سپيدي در ارتباط با دختر 8 ساله
چشمان مادر
رقص عروس دود را
تا سقف هماره و هميشه ي وهم
نشئه و مشتاق مي بلعيد
و قداره ي زهرآلود اعتياد
در دستان ناپدري برق مي زد.
تو در پناه زخمي ديوار
به حجم کوچک خود مي گريختي
اما
قداره ي سمي افيون
در پيش چشمهاي مرتعش مادر
زخم مي زد تمام گلبرگهايت
دستانت را
جان و دلت را.
ومادر همچون روزهاي پيش
در وهم اعتياد
تلواسه مي زد همه ي آرزوهاي دور و درازش را.
دخترکم!
آي تنديس درد و رنج!
هيچکس، هيچ دختري مثل تو نيست
تو همچون نگاه پاک شبنمي
که در خون نشسته است.
وقتي که در کوچه هاي خيال هم
آن سايه ي سياه
آن گرز آتشين
دست از سرت بر نمي داشت
فردا و آروزهاي کودکي
چه بي رنگ مي شدند
در چشم زخمي اميد و روشني
در چشم درد ملتهب صبحي که مي دميد
در چشم تو که در سکوت
فرياد مي زدي :
مادر... م.....ا.....د.......ر
م.........ا........د.........ر.
مادر، اما همچنان
سرگرم دود بود.
...قداره مي خزيد پيوسته بر جان و پيکرت.
پاسخ
آقاي جعفري عزيز سلام . براي همه ي مطالب وعكس هايي كه ارسال كرديد ، يكجا تشكرمي كنم. درضمن يكي ازمطالبت راباز نكردم تا بدون اين كه رونق خودراازدست بدهد ، درآينده ، دربخش پژواك ازآن استفاده بشود . ممنونم .