وبلاگ :
وبلاگ اختصاصي روستاي بنار آب شيرين
يادداشت :
خاطرات / احمد روزبه
نظرات :
0
خصوصي ،
6
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
جعفري
داستاني که پيامبر(ص) را به شکل ويژه خنداند
ارم نيوز : پيامبر(ص) ميفرموده است من نخستين کسي را که وارد بهشت ميشود و آخرين کسي را که از دوزخ بيرون ميآيد، ميشناسم. روز رستاخيز کسي را براي حساب ميآورند به فرشتگان گفته ميشود گناهان صغيرهاش را بر او عرضه داريد، و گناهان کبيرهاش را از او پوشيده ميدارند.
به گزارش مشرق به نقل از خبر، درباره سيره نبوي و سنت رسول اعظم(ص) کتابهاي بسياري در کشورمان منتشر، ترجمه و گردآوري شده و در اختيار علاقمندان و پژوهشگران قرار گرفته است؛ کتابهايي که هر يک وجوهي از کهکشان بيکران اخلاق حسنه حضرت ختمي مرتبت(ص) را نمايان کرده است گرچه همچنان قطرهاي از درياي آن وجود نازنين هم براي مردم بازگو نشده است.
با اين حال درباره لبخندزدن و متبسم بودن آن حضرت همواره روايتهاي متعددي نقل شده است مانند اينکه «پيامبر اعظم(ص) هميشه بر چهرهشان لبخند جاري بود» و يا شوخي پيامبر(ص) با پيرزني که به ايشان گفت: يا رسولالله! از خدا بخواه که من به بهشت بروم. پيامبر(ص) فرمود: «بهشت را جايي براي پيرزنان نيست!» پيرزن ناراحت شده بود که پيامبر(ص) ادامه داد: خداوند پيرزنان را ابتدا جوان ميکند و بعد به بهشت ميبرد...» تعدادي از اين روايتها درباره چهره متبسم و شوخيهاي آن حضرت از کتاب «شمائلالنبي(ص)، نوشته ابوعيسي محمدبن عيسي ترمذي با ترجمه دکتر دامغاني که سالها قبل از سوي نشر ني منتشر شده، در ادامه ميآيد.
از ابوذر نقل ميکنند که ميگفته است: «پيامبر(ص) ميفرموده است من نخستين کسي را که وارد بهشت ميشود و آخرين کسي را که از دوزخ بيرون ميآيد، ميشناسم. روز رستاخيز کسي را براي حساب ميآورند به فرشتگان گفته ميشود گناهان صغيرهاش را بر او عرضه داريد، و گناهان کبيرهاش را از او پوشيده ميدارند. به او گفته ميشود فلان روز فلان ساعت اين گناه را و آن گناه را انجام دادهاي و او اقرار ميکند و از عرضه کردن گناهان کبيرهاش بيمناک است... در اين هنگام فرمان ميرسد که به جاي هر گناه براي او حسنهاي منظور داريد و آن بنده از روي طمع ميگويد آخر من گناهان ديگري هم داشتهام که آنها را اينجا نميبينم! ابوذر ميگفته است در اين هنگام ديدم پيامبر(ص) چنان لبخندي بر لب آورد و خنديد که دندانهايش نمودار شد»
*
علي بن ربيعه نقل ميکرد که در حضور علي(ع) بودم، مرکبي آوردند تا سوار شود. همين که پاي در رکاب نهاد بسمالله گفت و چون بر پشت مرکوب قرار گرفت، الحمدلله گفت و سپس چنين گفت: «منزه است آنکه اين را براي ما رام ساخت ما را ياراي آن نيست.» آنگاه سه بار الحمدلله و سه بار الله اکبر گفت و سپس عرضه داشت: «بار خدايا پاک و منزهي! من بر خويشتن ستم کردم. مرا بيامرز که گناهان را جز تو نميآمرزد.»
آنگاه لبخندي زد. من گفتم: «اي اميرالمومنين! از چه خنديدي؟» فرمود: «من ديدم رسول خدا(ص) چنين فرمود و از آن حضرت پرسيدم اي رسول خدا چرا لبخند زدي؟ فرمود چون بنده ميگويد خدايا گناهان مرا بيامرز، پروردگار خشنود ميشود از اينکه بندهاش ميداند که کسي جز او گناهان را نميآمرزد.»