• وبلاگ : وبلاگ اختصاصي روستاي بنار آب شيرين
  • يادداشت : دنياي مستطيل
  • نظرات : 0 خصوصي ، 5 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + احمدروزبه 
    درويشي به در خانه اي رسيد. پاره ناني بخواست. دخترکي در خانه بود، گفت : نيست. گفت: چوبي هيمه اي. گفت: نيست. گفت: پاره اي نمک. گفت: نيست. گفت: کوزه اي آب. گفت: نيست. گفت: مادرت کجاست. گفت: براي تسليت خويشاوندان رفته است. گفت: چنين که من حال خانه شما را مي بينم، ده خويشاوند ديگر مي بايد که براي تسليت شما آيند