• وبلاگ : وبلاگ اختصاصي روستاي بنار آب شيرين
  • يادداشت : يادنها 11 احمدروزبه
  • نظرات : 0 خصوصي ، 10 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + احمد 

    درود برغلامي عزيز شماراشاهد ميگيرم چنانچه بچه بنار که مرتب به بنارانه سرميزند خودش را معرفي کر دمن هم خواهم گفت که دي سکينه چه گفت
    پاسخ

    بچه ي بنارحالانوبت توست. خودتومعرفي كن تاروزبه هم بگه.
    + احمدروزبه 

    يک هنرمند استراليايي با سه سال جستجو در تصاوير سرويس نقشه گوگل‌ارث موفق به خلق تصاويري برگرفته از انجيل شده است.
    اين هنرمند ?? ساله توانسته تصاويري از کتاب انجيل مانند شکافته شدن درياي سرخ توسط حضرت موسي (ع) و به صليب کشيده شدن حضرت عيسي و حتي فرود کشتي نوح پس از طوفان بر روي کوه‌ها را از ديدي آسماني به تصوير بکشد.

    آدم و حوا در باغ عدن

    به خشکي نشستن کشتي نوح(ع) بر فراز آرارات

    به صليب کشيدن حضرت عيسي(ع)


    شکافته شدن درياي سرخ براي عبور بني اسراييل به دستور حضرت موسي(ع)

    پاسخ

    آقاي روزبه عزيزسلام. خوشحاليم كه پس ازغيبت كوتاهي، بازدرخدمتت هستيم. مطالبت براي انعكاس درصفحه ي اصلي، درنوبت قرارگرفت.ممنون
    + احمدروزبه 
    مرد خياطي کوزه اي عسل در دکانش داشت.يک روز مي خواست دنبال کاري برود. به شاگردش گفت:اين کوزه پر از زهر است!مواظب باش آن را دست نزني!شاگرد که مي دانست استادش دروغ

    مي گويد حرفي نزد و ...

    استادش رفت.شاگردهم پيراهن يک مشتري را بر داشت و به
    دکان نانوايي رفت و آن را به مرد نانوا داد و دو نان داغ و تازه گرفت و
    بعد به دکان برگشت و تمام عسل را با نان خورد و کف دکان دراز کشيد.خياط
    ساعتي نگذشته بود که بازگشت و با حيرت از شاگردش پرسيد:چرا خوابيده اي؟
    شاگرد ناله کنان پاسخ داد: تو که رفتي من سرگرم کار بودم،دزدي آمد و يکي از پيراهن ها را دزديد و رفت.وقتي من متوجه شدم،از ترس تو، زهر توي کوزه را خوردم و دراز کشيدم تا بميرم و از کتک خوردن و تنبيه آسوده شوم
    + احمدروزبه 
    صياد وگنجشک
    صيادى گنجشكى گرفت، گنجشک گفت: مرا چکار خواهى كرد؟ گفت بكشم و بخورم. گفت: از خوردن من چيزى حاصل تو نخواهد شد ولي اگر مرا رها كنى سه سخن به تو مي‌آموزم كه براي تو بهتر از خوردن من است. صياد گفت بگو. گنجشک گفت يك سخن در دست تو بگويم، و يكى آن وقت كه مرا رها كنى و يكى آن وقت كه بر كوه نشينم .
    گفت: اوّلي را بگو. گفت: هر چه از دست تو رفت براي آن حسرت مخور. پس صياد او را رها كرد و بر درخت نشست و گفت: محال را هرگز باور مكن و پريد بر سر كوه نشست و گفت: اى بدبخت اگر مرا مي‌كشتى اندر شكم من دو دانه مرواريد بود هر يكى بيست مثقال، که توانگر مى‌شدى و هرگز درويشى به تو نمي‌رسيد .
    مرد انگشت در دندان گرفت و دريغ و حسرت خورد و گفت باز از سومي بگو. گنجشک گفت: تو آن دو سخن را فراموش كردى سومي را مي‌خواهي چکار؟ به تو گفتم براي گذشته اندوه مخور و محال را باور مكن. بدان كه پر و بال و گوشت من ده مثقال نيست آن وقت چگونه در شكم من دو مرواريد چهل مثقال وجود دارد و اگر هم بود حالا که از دست تو رفته، غم خوردن چه فايده؟ گنجشک اين سخن گفت و پريد و اين مَثَل براى آن گفته مي‌شود كه چون طمع پديد آيد همه محالات باور شود
    + بچه بنار 


    بسم الله الرحمن الرحيم

    راس بگو.دي سکينه فقط هم يونه وت گفت؟

    پاسخ

    صبرمي كنيم تاآقاي روزبه خودش جواب بدهد.درودبربچه ي بنار.
    + جعفري 
    پرواز دسته جمعي سارها
    + جعفري 
    عاملى که "نوروز" را از ديگر جشنهاى ايران باستان جدا کرد و باعث ماندگارى آن تا امروز شد "فلسفه وجودى نوروز" يعني زايش و نو شدنى است که در طبيعت ديده مى شود.
    خبرگزاري مهر نوشت:

    يکي از مقدمات مهم و اصلي ايرانيان براي استقبال از سال جديد "سفره هفت سين" است که بطور معمول ساعاتي پيش از تحويل سال نو گسترده شده و سيزدهم فروردين جمع مي‌شود.

    عاملى که "نوروز" را از ديگر جشنهاى ايران باستان جدا کرد و باعث ماندگارى آن تا امروز شد "فلسفه وجودى نوروز" يعني زايش و نو شدنى است که در طبيعت ديده مى شود.

    شک نيست يکى از نمودهاى زندگى جمعى، برگزارى جشنها و آيينهاى گروهى است، گردهم آمدنهايى که به نيت نيايش و شکرگزارى و يا سرور و شادمانى شکل مى گيرند.

    بر همين اساس جشنها و آيينهاى جامعه ايران را هم مى توان به سه گروه عمده تقسيم بندى کرد: جشنها و مناسبتهاى دينى و مذهبى، جشنهاى ملى و قهرمانى و جشنهاى باستانى .

    نوروز از جشنهاي باستاني ايران است که چون مبناي آن تازگى بخشيدن به طبيعت و روح انسان است، پايدار ماند و جاودان است.

    يکي از ارکان اصلي نوروز، چيدن سفره هفت سين براي جمع شدن بر گرد آن به هنگام تحويل سال است . در بسيارى از منابع آمده است که "هفت سين" نخست "هفت شين" بوده و بعدها به "سين" تغيير يافته است.

    هفت شين‌ها

    شمع، شيرينى، شهد (عسل)، شمشاد، شربت و شقايق يا شاخه نبات، اجزاى تشکيل دهنده سفره هفت شين بودند. برخى ديگر به وجود "هفت چين" در ايران پيش از اسلام اعتقاد دارند. در زمان هخامنشيان در نوروز به روى هفت ظرف چينى غذا مى گذاشتند که به آن هفت چين يا هفت چيدنى مى گفتند.

    بعدها در زمان ساسانيان هفت شين رسم متداول مردم ايران شد و شمشاد در کنار بقيه شينهاى نوروزى، به نشانه سبزى و جاودانگى بر سر سفره قرارگرفت. بعد از سقوط ساسانيان وقتى مردم ايران اسلام را پذيرفتند، سعى کردند سنتها و آيينهاى باستانى خود را نيز حفظ کنند.

    در روزگار ساسانيان، قابهاى زيباى منقوش و گرانبها از جنس کائولين از چين به ايران وارد مى شد. يکى از کالاهاى مهم بازرگانى چين و ايران همين ظرفهايى بود که بعدها به نام کشورى که از آن آمده بودند "چينى" نامگذارى شد و به گويشى ديگر به شکل سينى و به صورت معرب "سينى" در ايران رواج يافتند.

    اجزايي که بر روي سفره هفت سين قرار مي گيرد عبارتند از: سيب، سرکه، سمنو، سماق، سير، سنجد و سبزى (سبزه) .

    قرآن کريم در سفره هفت سين

    ايرانيان به هنگام چيدن سفره هفت سين اولين و مهمترين موردي را که بر سفره قرار مي دهند، قرآن کريم است . ايرانيان مسلمان به نشانه توکل و توسل به خداوند متعال در آغاز سال و درخواست بهترينها از خالق خويش قرآن را در بهترين جاي سفره قرار داده و پس از آن اجزاي ديگر را مي چينند .

    فلسفه هريک از خوراکيها

    سمنو: نماد زايش و بارورى گياهان است و از جوانه هاى تازه رسيده گندم تهيه مى شود.

    سيب: نماد بارورى، زايش و سلامتي است.

    سنجد: نماد عشق و دلباختگى است و از مقدمات اصلى تولد و زايندگى.

    سبزه: نماد شادابى و سرسبزى و نشانگر زندگى بشر و پيوند او با طبيعت است.

    سماق، سرکه و سير: نماد چاشنى و محرک شادى و سلامتي در زندگى به شمار مى روند.

    سکه: به نيت برکت و درآمد زياد انتخاب و بر سفره هفت سين مي نشيند .

    اما غير از اين گياهان و ميوه هاى سفره نشين، خوان نوروزى اجزاى ديگرى هم داشته است، در اين ميان تخم مرغ نماد زايش و آفرينش است و نشانه اى از نطفه و نژاد.

    آينه: نماد روشنايى است و حتماً بايد در بالاى سفره جاى بگيرد.

    آب: نشانه برکت و پاکي در زندگى است .

    اسپند، شاخه هاى سرو، دانه هاى انار، گل بيدمشک، شير نارنج، نان و پنير، شمعدان و... را هم مى توان جزو اجزاى ديگر سفره هفت سين دانست.
    پاسخ

    درودبرآقاي جعفري. بازهم دستت دردنكند. مطالبت درنوبت قرارداردتاازآن استفاده ي بيشتركنيم.
    + جعفري 
    جهان:معلم عصبي دفتر را روي ميز کوبيد و داد زد : سارا...
    دخترک خودش را جمع و جور کرد ، سرش را پايين انداخت و خودش را تا جلوي ميز معلم کشيد و با صداي لرزان گفت : بله خانم؟
    معلم که از عصبانيت شقيقه هايش مي زد ، به چشمهاي سياهخ و مظلوم دخترک خيره شد و داد زد : ((چند بار بگم مشقاتو تميز بنويس و دفترت رو سياه و پاره نکن ؟ ها؟
    فردا مادرت رو مياري مدرسه مي خوام در مورد بچه ي بي انظباطش باهاش صحبت کنم ))
    دخترک چانه لرزانش را جمع کرد ...بغضش را به زحمت قورت داد و آرام گفت :
    خانوم ...مادم مريضه ... اما بابام گفته آخر ماه بهش حقوق ميدن ... اونوقت ميشه مامانم رو بستري کنيم که ديگه از گلوش خون نياد ...اونوقت ميشه براي خواهرم شير خشک بخريم که شب تاصبح گريه نکنه ... اونوقت ...
    اونوقت قول داده اگه پولي موند براي من هم يه دفتر بخره که من دفترهاي داداشم رو پاک نکنم و توش بنويسم ...
    اونوقت قول مي دم مشقامو بنويسم ...
    معلم صندليش را به سمت تخته چرخاند و گفت : بشين سارا ...
    و کاسه اشک چشمش روي گونه خالي شد ...
    + جعفري 
    جهان:مردي مقابل گل فروشي ايستاده و مي خواست دسته گلي براي مادش که در شهر ديگري بود سفارش دهد تا برايش پست شود
    وقتي از گل فروشي خارج شد دخترکي را ديد که در کنار گل فروشي نشسته بود و گريه مي کرد . مرد نزديک دختر رفت و از او پرسيد : دختر خوب چرا گريه مي کني ؟
    دختر درحالي که گريه مي کرد گفت : مي خواستم براي مادرم يک شاخه گل رز بخرم ولي پولم کم است .
    مرد لبخندي زد و گفت : با من بيا من براي تو يک شاخه گل رز قشنگ مي خرم .
    وقتي از گل فروشي خارج مي شدند مرد به دختر گفت : مي خواهي تو ر برسانم ؟
    دختر گفت نه ، تا قبر مادرم راهي نيست !
    مرد دلش گرفت طاقت نياورد به گل فروشي برگشت دسته گلي گرفت و ???کيلومتر رانندگي کرد تا خودش دسته گل را به مادرش بدهد .