• وبلاگ : وبلاگ اختصاصي روستاي بنار آب شيرين
  • يادداشت : يادنها 8
  • نظرات : 0 خصوصي ، 3 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + احمدروزبه 

    سلامي به گرمي همون چيتها نوشتن اين موضوع توسط شما بنده را به همان دوران برگرداند وساعتها ياد ولحظه ها همچون تصوير جلوي چشمم رژه ميرفتند ما چند دوست بوديم آقايان ناصر خدادادي ابراهيم خدادادي.محمد شجاعي غلام عوضي نگهدار کهنسال مرحوم ناصر زاهدي و شهيد علي زاهدي همه جا باهم بوديم شب وروز براي مانبود اکثرا درکنار هم بوديم زير کنار مرحومين حاج مصطفي حاج الله کرم توي رودخونه و...... بدليل نداري همه ما وقتي در ظهر تفتيده از هواي گرم جنوب ميخواستيم به رودخانه برويم نخل رابه ياري طلبيده واز برگ آن براي خودمان دمپايي درست ميکرديم تاريخ مصرف آن دمپايي ازمحل تاکنار رودخونه وبالعکس بود به اين ترتيب پاي خودمون رواز سوزش چيت گداخته درامان ميگذاشتيم
    پاسخ

    آقاي روزبه عزيز. ازمطالب خوبتان استفاده خواهيم كرد. آقاجان بيشترازخاطرات خودت برامون بنويس.