دین و مذهب 3 . تعزیه بخش دوم
تعدادی اندک از تعزیه خوانان بنار، ابتدا درروستای زیارت تعزیه می خواندند . مردم بنار اعم از زن و مرد ، برای شنیدن و دیدن تعزیه هر روز با پای پیاده به زیارت می رفتند و پس از شکستن (اتمام ) آن مراسم ، فاصله ی سه و نیم کیلومتری بین دو روستا را پیاده طی کرده و به خانه بر می گشتند تا این که تعزیه خوانان بنار به مرور به این نتیجه رسیدند که این مراسم را درروستای بنار برگزار کنند . به این منظور حاج شیخ علی مظاهری هرروز یک مجلس تعزیه از زیارت ، به بنار می آورد و تعدادی از افراد از جمله خود ایشان ، کربلایی احمد نعمتی و عبدالکریم کهنسال ، نسخه ها را رونویسی می کردند تا روز بعد به وسیله ی آقای مظاهری به زیارت برگردانده شود. نام تعدادی از اولین کسانی که در بنار تعزیه خواندند یا به تعبیری ، از پیشگامان تعزیه خوانی در بنار بودند به قرار زیر است :
مشهدی ابراهیم ابراهیمی فرزند فتح الله ( در نقش امام حسین ) – کربلایی غلامعلی حسامی (درنقش شمر ) – آخوند حاجی حقیقت فرزند ملاقلی ( درنقش نصرانی و نیز درنقش صاحب زمین کربلا ) – مشهدی حسین شجاعی فرزند کربلایی عبدالله و عبدالکریم کهنسال فرزند کربلایی حسین ( در نقش زینب ) – محمد سلیمی فرزند محمد حسین (درنقش عباس ) – حاج باقر بوستانی فرزند محمد ( درنقش قاصد ) – حاج ناصر شجاعی فرزند علی ( درنقش طفل مسلم ) – مراد سلیمی فرزند محمد علی (درنقش درویش ) – محمد جعفر غلامی فرزند حسین ( درنقش مادر علی اکبر )-حاج الله کرم شجاعی فرزند ملا حیدر ( درنقش عابس ) – محمد کریم فرزند حاج اسماعیل از بنار سلیمانی ( در نقش ؟ ) کربلایی احمد نعمتی فرزند حاج حیدر ( درنقش فهرست – کارگردان ) . علاوه بر این افراد ، کسانی دیگر نیز نقش داشتند که درصورت یافتن نام آنان ، به توضیحات این مقاله خواهم افزود . در ضمن علی اصغر نیز توسط حاج شیخ علی مظاهری ساخته شد و به صورت نمادین درتعزیه ی بنار مورد استفاده قرار گرفت . علاوه بر آن دو دست نیز ساخته شد که من سازنده ی آنان را نمی دانم . چند سال بعد در روز عاشورا ، به تبعیت از زیارت ، کودکان را به جای علی اصغر به میدان تعزیه آوردند . اولین کودکی که در بنار او را به دست شبیه امام حسین ( ع ) دادند تا به جای علی اصغر به میدان ببرد ، محمد غلامی بود . این واقعه درست مربوط به نیم قرن پیش است . در مدتی که در بنار تعزیه خوانی رواج داشت ، تنها نقش امام حسین (ع) به صورت اختصاصی متعلق به مشهدی ابراهیم ابراهیمی بود و ایشان تا زمانی که تعزیه می خواند ، به جز در هنگامی که شیخ حسن خزاعی از زیارت به بنار می آمد و نقش امام را اجرا می کرد ، آن نقش متعلق به او بود . پس از آن حاج ابراهیم زمانی فرزند کربلایی مراد ، آن را اجرا کرد. به غیر از نقش امام حسین ، سایر نقش ها را افراد متعددی تجربه کردند . بر اساس دیده ها و شنیده ها ، به نظر نگارنده ، افرادی که در نقش های متعدد تعزیه زیباترین نقش ها را اجرا کردند به گونه ای که تا سال های سال در ذهن مردم ماند ، این افراد هستند : مشهدی ابراهیم ابراهیمی ( امام حسین در تمام مجالس ) – عبدالکریم کهنسال ( زینب در روز عاشورا و عباس در روز تاسوعا ) – حاج ناصر شجاعی (علی اکبر ) – محمد ابراهیمی ( عابس ) – حاج ابراهیم زمانی ( زعفر ) – محمد جعفر غلامی ( زینب در مجلس طفلان زینب ) – مراد سلیمی ( درویش - عاشورا ) – عبدالعلی مهرابی ( سکینه در مجلس عاشورا ) – علیکرم بوستانی ( عروس قاسم )- کربلایی غلامعلی حسامی ( شمر ) – خورشید فرزند رجب ( حارث ) - پس از رواج تعزیه در بنار ، به مرور افرادی از صفی آباد نیز به بنار آمده و تعزیه خوانی در بنار آغاز کردند . در طول مدتی که در بنار تعزیه می خواندند ، مشهدی ابراهیم ابراهیمی کار ویرایش را انجام می داد و در چند دهه ی پیش ، محمد غلامی هم زمان با بازنویسی نسخه ها ، این کار را انجام داده و گاه ابیاتی نیز از خود ، به تعزیه افزوده است . در دهه ی گذشته نیز ، تعدادی از مجالس تعزیه ی بنار عینا رونویسی شد و به عیسوند رفت و تعزیه در آنجا اجرا شد . نسخه های تعزیه را روی طومارهای بلند کاغذی می نویسند و تمام شعر های هر نقش را پشت سر هم در یک طومار می آورند و به وسیله ی خطی در زیر شعر ها ، نشان می دهند که بازیگر تا کجای نسخه اش را باید بی وقفه بخواند . یک نسخه نیز در دست فهرست ( کارگردان ) است که به ترتیب نوبت خواندن هر شخص ، اسامی نقش ها و یک یا چند کلمه از اول بیتی که باید خوانده شود ، یاد داشت شده است . کارگردان در واقع نقش کنترل کردن و راهنما را بازی می کند و حالت های اجرا را یاد آوری می کند . در قدیم ، در بنار به پیروی از زیارت ، کارگردان ، قدم به قدم همراه با تعزیه خوانان قدم می زدند و با لباس معمولی که پوشیده بودند ، در مجلس مشخص بود ولی بیش از یک دهه است که در بنار ، کارگردان علاوه بر آن که لباس سفید و بلندی می پوشد و هم رنگ شبیه خوانان می شود ، سعی می کند هم زمان با مکالمه از صحنه دور باشد تا هم تعزیه جلوه ی زیباتری داشته باشد و هم در فیلمبرداری ها ، به عنوان نقشی اضافی به چشم نیاید . البته این امر تا زمانی می تواند دوام داشته باشد که تعزیه خوانان به مشکلی بر نخورند . در چنین شرایطی کارگردان مجبور است مستقیما دخالت کند و آنان را به روالی که باید به پیش ببرند ، برگرداند . ادامه دارد
دین و مذهب 2 - تعزیه - بخش اول
یکی از پر رنگ ترین برنامه های مذهبی در بنار آب شیرین ، تعزیه خوانی است تا جایی که این مراسم ، سایربرنامه های مذهبی را تحت الشعاع خود قرار داده و طرفداران پرو پاقرصی را برای خود به هم زده است به گونه ای که مردم به تعزیه خوانان به دیده ی احترام خاصی می نگرند و گاه پاره هایی از لباس های بعضی از نقش ها را برای تبرک می برند یا خاک گودال قتلگاه یا قبر علی اصغر را برای تبرک و شفا بر می دارند . در دهه های گذشته ، وقتی به زمین تعزیه که آن را جاجاغ ( جای اجاق ) می رسیدند ، دمپایی را بیرون می آوردند و با پای برهنه آن زمین را طی می کردند . زمین تعزیه در سمت شمال روستا واقع بود و تا سال 1357 ، بدون وقفه و تغییر ، مراسم در آن جا اجرا می شد . پس از آن چند بار زمین تعزیه تغییر کرد به عنوان مثال یک سال به میدان حدفاصل مقابل منزل حاج حیدر نعمتی و پشت منزل ماندنی جعفری ، تغییر یافت و یک بار هم به صورت موقت به جنوب روستا و سمت شرق باغ محمد سلیمی ، مابین زمین قدیمی فوتبال و آن باغ واقع شد اما پس از آن به طور ثابت (به جز در زمستان که زمین گل آلود است ) به سمت غرب روستا انتقال یافت که به میدان امام حسین معروف شد . منظور از تعزیه و تغییرات مکان اجرای آن ، دهه ی اول محرم است وگرنه در بنار تعزیه های دیگری نیز در مکان هایی در محوطه ی روستا برگزار می شود .
در زیارت برای انجام شبیه خوانی ، عده ای ، تخم مرغ ، خرما ، آرد و سایر نذورات را جمع می کردند و به منزل بانی تعزیه می آوردند . بانی هم سیداسماعیل فاطمی پدر سید محمد فاطمی بود که به صورت مقطعی نیز به منزل محمدجعفر گل افشان معروف به مشفر دکتر رفت و دوباره برگشت . در بنار مردم خودشان مواد لازم و آنچه که نذر می کردند را به خانه ی بانی تعزیه می آوردند . بانی تعزیه در بنار مومد بوستانی بود که به همت همسرش کربلایی زهرا دختر کربلایی خدارحم انجام می گرفت . در روستای کلل هم علم دور می دادند و در کوچه ها می گشتند و نوحه خوانی کرده و کمک های مردمی را جمع می کردند . معمولا این اقدامات در دو تا سه روز قبل از محرم انجام می گرفت .
شبیه خوانی در دهستان زیارت سابقه ای طولانی دارد . بر اساس اسناد موجود ، در استان بوشهر ، قدیمی ترین تعزیه ها در روستای زیارت دشتستان برگزار می شده است . به نظر می رسد که در بنارآب شیرین نیز تعزیه خوانی سابقه ی به بلندای 65 تا 70 سال داشته باشد . در قدیم انتخاب افراد برای اجرای نقش ها ی شبیه خوانی ، علاوه بر شکل ظاهری ، با روحیات باطنی افراد نیز ارتباط داشت به این معنی که مثلا اولیا خوان ، باید از لحاظ صفات اخلاقی و خصلت های پسندیده نیز مورد قبول مردم باشد تا خواندنش بیشتر در دل ها اثر کند . البته در هیچ دوره ای نقش صوت زیبا را نمی توان انکار کرد تا جایی که امروزه صدای خوش ، معیارهای دیگر را تحت الشعاع قرار داده است . از حاجی فرزند محمد فرزند بلال ، پدر کربلایی محمد کریم عمانی از زیارت نقل شده که گفته بود : من عصر ها در پیر (شیخ منصیر = شیخ منصور )قرآن می خواندم . روزی در آستانه ی ماه محرم متوجه شدم که کسی به صدایم گوش می دهد . وقتی که آمد ، دیدم الله کرم فرزند ملا حاجی است . گفت : حاجی ! امسال تعزیه می خوانی ؟ گفتم نمی دانم . چون محرم فرا رسید ، مرا نیز به مجلس بردند و نسخه ی سکینه را به من دادند . ادامه دارد
___________
منابع :
گفتار حسن بی باک
گفتار طلاعوضی
گفتار محمد جعفر غلامی
دین و مذهب - 1
دین مردم دهستان زیارت اسلام و مذهب آنان شیعه ی دوازده امامی بوده و هست . آن ها تعصب خاصی نسبت به این دین و مذهب دارند به گونه ای که طرح هیچ سوال شبهه برانگیزی را برنمی تابند به عنوان نمونه شخص بی نماز در بین مردم پذیرفته می شود اما اگر کسی پیرامون نماز سخنی بگوید که با عقاید جمع هماهنگی نداشته باشد ، ولو این که آن شخص نماز هم بخواند ، از نظر مردم مردود است . جامعه ی مذهبی این دهستان خشک ، و مذهب با روح مردم در آمیخته به گونه ای که تشیع با اسلام برابر است تاجایی که حتی اهل تسنن را به دلیل در دل نداشتن مهر علی (ع) ، اهل جهنم می دانند . امروزه پایبندی به عقاید مذهبی در بین همه ی مردم به یک اندازه نیست و این واقعیتی است که مشاهده می شود . در گذشته ، مردم این دهستان ، عموما پیروان سایر ادیان را نیز کافر می پنداشتند وضمن تعصب به عقاید اهل تسنن ، به اهلبیت عشق می ورزیدند . پنج تن آل عبا ، مخصوصاً امام حسین (ع) و پس از آن حضرت عباس در ذهن مردم جایگاه خاصی دارند . در بیشتر مواقعی که کارهای مردم گره می خورد و یا قصد انتقام از کسی یا جایی را دارند ، حضرت عباس را به یاری می طلبند و به قول خود ، حق ضایع شده ی خویش را به تیغ برّنده ی حضرت عباس می سپارند . پایبندی مردم به مذهب را در برگزاری مراسم خاص ماه های محرم ، صفر و رمضان می توان بیشتر دید . اسلام در بین مردم دهستان عموما قشری است اما هستند کسانی که در این زمینه مطالعات عمیق و دامنه داری نیز انجام داده اند. مرجع تقلید مردم تا قبل از انقلاب ، آیت الله خویی بود به گونه ای که در منازل افراد با سوادروستا ، رساله ی ایشان وجود داشت .آقای حاج شیخ علی مظاهری نیز نماینده و رابط ایشان با مردم بنار و دهستان زیارت و تهیه کننده ی آن رساله ها بود . بعد از انقلاب ، برخی از مردم در تقلید به مرجع دینی سابق خود ماندند ولی تعدادی نیز مرجع تقلید خود را عوض کردند . در قسمت های آینده و ادامه ی این مقاله ، به صورت خاص به موضوعاتی از جمله تعزیه خوانی ، روضه خوانی ، سینه زنی ، مقاوله ، تاریخچه ی مساجد و حسینیه ها و ...در بنار آب شیرین خواهیم پرداخت .
زبان
زبان مردم بنار آب شیرین فارسی است اما آنان فارسی را با گویش محلی سخن می گویند . با وجود ارتباط مداوم مردم روستاها با یکدیگر ، برخی از اختلافات گفتاری هنوز برجاست که بارز ترین آن را می توان در بین مردم بنار با صفی آباد شنید . اگر چه گویش مردم دشتستان عموما به لری نزدیک است و هرچه به سمت شمال استان بوشهر پیش برویم ، این گویش غلیظ تر می شود اما در دهستان زیارت بین بنار و صفی آباد که بیش از دو کیلومتر با هم فاصله ندارند ، در تلفظ برخی حروف اختلاف است به گونه ای که می در ابتدای فعل مضارع در بنار و زیارت و کلل ، « می » ولی در صفی آباد « یی » تلفظ می شود و این در مورد تمام فعل های مضارع و مضارع منفی نیز صدق می کند . از این جهت مردم صفی آباد با آن که در تقسیمات کشوری در بخش مرکزی شهرستان دشتستان هستند ولی به بلوک انگالی نزدیک تر اند .
در بین واژه های مردم بنار وبه طور کلی در دهستان زیارت ، واژه هایی از زبان های باستانی یافت می شود که نشان می دهد این گویش ، بازمانده از زبان اصیل فارسی است . به عنوان مثال واژه ی « تیشتر » که به معنای بز جوان است ، واژه ای اوستایی است که هنوز در بنار کاربرد دارد . همچنین به دلیل ارتباط مردم با کشور های عربی و یا تهاجمات بیگانگان به این منطقه ،پاره ای از واژه های متداول ملل دیگرنیز با این گویش در آمیخته که به عنوان مثال می توان به گاسلیت به معنی نفت (انگلیسی ) ، چماق (ترکی ) الساعه (عربی ) ، عریس به معنی عروس (هندی ) و.... اشاره کرد . البته ریشه ی زبان فارسی با زبان هندی در جایی به هم می رسند و این تشابه زبانی را در فیلم های هندی می توانیم به راحتی ببینیم . محقق ارجمند ایرج افشار سیستانی در کتاب نگاهی به بوشهر – جلد دوم – صفحه ی 632 می نویسد : « می توان گفت که زبان های مردم سواحل خلیج فارس و جزایر آن با زمانده ی لهجه ها و زبان های شبانکاره ای ، بلوچی ، کردی ، ترکمنی است و مفردات انگلیسی ، هلندی ، پرتغالی ، هندی ، عربی و ترکی در آنها دیده می شود ولی استخوان بندی و ریشه ی آن ها فارسی است » .
امروزه در بین تحصیل کرده های ما و کسانی که از روستا رخت بر بسته و به شهر ها رفته اند ، زبان فارسی معیار رایج شده و بسیاری از آنان نه تنها خود ازبه کار بردن چنین گویشی خواسته یا ناخواسته فاصله گرفته اند ، بلکه بر آنند تا با فرزندانشان حتی درخانه نیز به زبان معیار سخن بگویند که این باعث شده تا تعداد معتنابهی از لغات پیشین از بین رفته و نسل امروز از معانی آن بی خبر بمانند . برخی نیز به غلط ، زبان را به شهری و روستایی تقسیم کرده و از بیان گویش خود احساس حقارت می کنند و ترس از متهم شدن به دهاتی بودن و روستایی بودن ، باعث شده تا از گویش محلی فرار کنند . در دوران ما ، هجمه های تلویزیون حاکم که در اختیار پایتخت نشین هاست ، باعث شده تا گویش محلی ما به مرور زمان نابود شود و زبان فارسی با گویش مرکز نشینان جایگزین آن گردد. البته هجوم تکنولوژی و صنعت خاصه از زمانی که اینترنت قدم در خانه ها نهاد ، خطر بزرگی زبان فارسی را نیز تهدید کرده و هرکدام از ما روزانه ده ها واژه ی بیگانه به کار می بریم که اگر به این منوال پیش برویم ، نه تنها گویش بومی بلکه دیری نمی گذرد که زبان پارسی با همه ی شاهکارهایش را فراموش می کنیم و متاسفانه هنوز مسئولان فرهنگ ما بیدار نشده اند .
اگر به منابع پیشینیانی که نامشان مایه ی افتخار همه ی ماست نگاه کنیم ، متوجه می شویم که بسیاری از واژگانی که ما از به کار بردنشان احساس ترس داریم ، ابزار بیان اندیشه های بزرگان ادبی ما بوده اند . به عنوان مثال ما امروزه در گفتگوهای روزمره ی خود ، از به کار گرفتن واژه ی « اشتر » پرهیز می کنیم تا به بی سوادی متهم نشویم حال آن که تا چند سال پیش هم مردم این واژه را در بنار به کار می بردند . فردوسی بزرگ درباره ی ضحاک می فرماید :
مر او را ز دوشیدنی چار پای
زهریک هزار آمدندی به جای
بز و اشتر و میش را همچنین
به دوشندگان داده بد پاکدین
شاهنامه بر اساس چاپ مسکو . تصحیح ژول مول– جلد اول ص 28
یا « پاییدن » به معنی مراقبت کردن که در گویش بنار به کار می رفت و مثلا می گفتند من لاله را می پایم یعنی از مزرعه ی هندوانه مراقبت می کنم و یا فلانی را پاییدم یعنی او را زیر نظر داشتم ، امروزه علیرغم زیبایی هایی که این واژه دارد ، کاربردی ندارد . جالب این که این واژه از اعماق تاریخ و زبان خود را به ما رسانده ولی ما به راحتی او را از خود رانده ایم . خشایار شاه گفته است :
« هنگامی که من شاه شدم بسیار ساختمان های عالی بنا کردم . آنچه را که به وسیله ی پدرم کرده شده بود من پاییدم و کارهای دیگری به آنها افزودم . »
خشایار شاه . نقل از پایتخت های شاهنشاهان هخامنشی . علی سامی .ص 307
از این نمونه ها بسیار ها در اختیار دارم که در آینده به یاری خداوند بزرگ به صورت کتابی با مثال های متعدد از گذشتگان و کاربردشان در گویش بنار ، به علاقمندان فرهنگ بنار عرضه خواهم کرد . جای خوشبختی است که امروزه برخی از شاعران به سرودن شعر به گویش محلی روی آورده اند که خدمتی بزرگ در این زمینه محسوب می شود . در دهستان زیارت تعدادی از شاعران از جمله اسفندیار فتحی ، امان الله ابراهیمی ، معصومه خدادادی ( کتاب گجیک دشتسون – چاپ نشده ) و محمد غلامی ( کتاب گلبنگی – چاپ شده در سال 1390 ) بیش از دیگران به این مهم پرداخته اند .
فصل های سال - قسمت دوم
در برخی از خانه ها نیز لوکه می ساختند . لوکه چهار پایه ی بلندی به ارتفاع تقریبی دو متر بود . برای ساختن لوکه ، چهار چوب گز یا سدر یا تنه ی نخل به صورت ایستاده در زمین می کاشتند به گونه ای که مستطیلی را تشکیل می داد و برای آن با چوب و شاخ و برگ نخل ، سقفی می ساختند به گونه ای که آنقدرمحکم بود و تحمل وزن تعدادی از افراد را داشته باشد . شب ها روی آن فرش می گستردند و می خوابیدند . این امکان نیز مخصوص مردان بود که گاه در خانه ها ساخته می شد و بدون استثنا در مزارع هندوانه دیده می شد . بعد ها نوعی کوکه با ارتفاع اندک نیز در حیاط ها ساخته شدکه تمام افراد اعم از زن و مرد و کودک توانستند از آن استفاده کنند . این نوع لوکه نیز در واقع به خاطر آن بود تا افراد خانواده از شر حشرات گزنده ای مثل عقرب ، رتیل و مار در امان باشند . پایه های این لوکه به دو شکل بود. الف : چوبی . لوکه با پایه های چوبی همان شکل لوکه ای را داشت که قبلا توضیه داده شد با این تفاوت که تعداد پایه هایش بیشتر و ارتفاع آن تا سطح زمین کم بود .ب : گلی (شلی) . برای ساختن این نوع جایگاه که در واقع تخت خواب عمومی بود ، بسته به جمعیت هر خانواده و معمولا سه ردیف پایه ی شلی (گلی ) به طول تقریبی 2 متر و ارتفاع تقریبی نیم متر و فاصله ی تقریبی 1 متر در موازات هم می ساختند و پس از این که کاملا خشک و محکم می شد ، ستّه یا سجم را روی آن می گستردند. سته و سجم از چوب نخل ساخته می شد . برای این کار چند روز آن را در آب رودخانه می گذاشتند و بعد حداقل سه نفر با هم مشغول بافتن آن با ریسمان می شدند . به این ترتیب که چوب ها را یکی یکی کنار هم می گذاشتند و و هر نفر ریسمان را یک لایه زیر و یک لایه از رو عبور می داد و به این ترتیب چوب ها با سه ردیف ریسمان به یکدیدگر بسته می شدند و پیش (برگ نخل)های هر چوب را هم زمان بالا قرار می دادند تا مثل گوشت قالی باعث نرم بودن روی چوب ها شود و بعد که خشک می شد ، آن را خلاف ردیف پایه های لوکه روی آن می گستردند و شب ها روی آن را فرش می کردند و می خوابیدند و فضای آزاد زیر آن باعث می شد که هم هوا جریان داشته باشد و هم جانوران از زیر آن عبور کنند و بگذرند . (توضیح کامل تر ساخت سته و سجم را در بخش اقتصاد و صنعت می آوریم )
ازنیمه دوم مهر ماه ، شب ها هوا اندک تغییر می کند و در آبان ماه ، صبح ها نیز تغییرات جوی را می توان احساس کرد. دراین تغییرات ، اندک زردی را در برگ های سدر(کنار) مشاهده می کنیم که شروع به ریزش می کنند و پاییزی بسیار کوتاه را خبر می دهند . آذرماه ، آغاز زمستان است . هر چه به زمستان نزدیک تر می شویم ، هوا مطبوع تر می گردد . زمستان زودتر از تقویم رسمی می آید اما سرمای استخوان سوزی ندارد . سرمای زمستان هنگامی است که بادی بوزد تا سرمایی بر پوست بنشاند اما به محض این که پناه بادی یافت شود ، سرما هم دست برمی دارد . زمستان فصلی که همه ی جمعیت کشاورز بنار انتظارش را می کشند . دی ماه ، سردترین ماه سال است و نسیم های عصر گاهی ، مردم را در کنار دیوار ها می کشاند تا آتشی روشن کنند و گپ بزنند . پیش از این ، در زمستان بنار، آب ها یخ می بست و در محیط روستا ، آب های درون سطل ، ذرات شبنم و حتی لایه ی بالایی آب های گرو ها « سوم » می زد به گونه ای که از آب های انبوه « گرو شووه »، قالب های یخ قابل برداشتن بود . افراد میان سال به بالا بدون استثنا پالتو می پوشیدند و کلاه نمدی بر سر می نهادند . در این فصل هنگامی که باد نباشد ، روزهای آفتابی بسیار دلپذیر است .
در نیمه ی دوم بهمن ماه ، ابتدا حاشیه ی راه ها و لبه های باغ ها سپس در و دشت سر سبز می شود و تا دو ماه ، سبزه و علوفه دوام می آورد و بهار به بنار چهره می نمایاند . اگر چه بهار در همه جا زیباست اما بهار در بنار به علت وجود دشت های رنگارنگ ، درختان انبوه نخل ، چم های مخملی با غلات و علوفه های سبزو سیر و رودخانه ی پر آب و دایمی ، بسیار زیباست و وجود پنیر نخل ، کنارهای رسیده و انواع روییدنی های خوردنی مثل قاوچندلی ، باقله موشی و انواع گل های رنگارنگ و... دراین فصل ، بنار را رویایی می کند اوج بهار در بنار ، اسفند ماه است اما تنها چیزی که باعث تاسف می شود ، عمر کوتاه این فصل است . از نیمه ی دوم فروردین ، خزان سبزه ها آغاز می شود . دراین زمان ، گیاهان ، کم کم طراوت و شادابی خود را از دست می دهند . اواخر فروردین ، مزارع جو خشک می شود و تابستان حضور پر قدرت خود را اعلام می کند .
فصل های سال
می توان گفت در دشتستان ، سال چهار فصل ندارد یا این که مثل سایر جاها به چشم نمی آید ولی آنچه مسلّم است این است که فصل های دشتستان با زمان های رسمی که برای آن ها اعلام کرده اند منطبق نیست . اینجا عمده ترین فصل سال تابستان است .
تابستان طولانی است و از نیمه ی دوم فروردین آغاز می شود و تا اوایل مهرماه با شدت ادامه می یابد . در تابستان ، گرما و آتش باد ها بیداد می کند و خار و درخت را می سوزاند و تنها درختان زمختی مثل گز و سدر و نخل و بوته هایی مثل خاراشتر و درختچه هایی مانند دره (مغیلان ) می توانند در بیابان های داغ دشتستان و در میان تش بادهای هر روزه ی پسینگاهی نفس بکشند و زنده بمانند . در گذشته شدت گرما و نبود برق باعث شده بود که مردم روز ها را در کپر ها سر ببرند . بعضی افراد هم که درون خانه می خوابیدند ، در خانه هایشان را باز می گذاشتند تا جریان باد از درو پنجره ، باعث تغییر شود و باد ،پوست نمناک از عرقشان را بنوازد . برخی از افراد، در ضلع مخالف درب ورودی خانه ، چند دریچه هم سطح زمین تعبیه می کردند تا باد از دریچه بیاید و در خانه جریان یابد . نمونه ی بارز این مدل بادگیر ، منزل باقر شجاعی بود.
مردم دراین فصل به طور عموم اعم از زن و مرد و خرد و کلان ، روزها به رودخانه پناه می بردند و پاره ای از شب ها نیز مردان به آب رود می زدند تا به هر طریق ممکن حتی به طور موقت هم که شده ، شر گرما را از خود کمتر کنند . زنان نیز از چاه آب می کشیدند و روی خود می ریختند تا سراپا لباسشان خیس شودو از شدت گرما بکاهند . در این فصل ، روزها از زمین و آسمان آتش می بارد و براثر نور و گرما ، بیابان های اطراف شکل سراب به خود می گیرد .
شب ها نیز هوا بسیار گرم است و گاه که با شرجی می آمیزد ، بیداد می کند . اوج گرما و شرجی در مرداد است به گونه ای که برخی از پیشینیان ، به طنز به جای مرداد ، مردال می گفتند که در گویش بومی بنار ، معنای مردار می دهد و منظورشان کشنده بودن گرمای این ماه است . درشب های مرداد ، در شرایطی که رطوبت هوا زیاد باشد و شرجی بر روستا خیمه زده باشد و هنگامی که در آن هوای دم کرده که برگ نخلی از باد نمی جنبد ، فرصت مناسبی برای هجوم حشرات فراهم می آید . در قدیم هجوم حشرات موذی آنچنان بود که بیش از گرما ، به مردم آزار می رساند . مروک (پشه ) و پرتوک (کک )مردم را جان به لب می کرد به گونه ای که برای در امان ماندن خود و حیواناتشان ، هر غروب که اوج هجوم آن حشرات بود ، از کاه و تپاله ی حیوانات و زواید دیگر ، آتش می افروختند و آن را نسوخته خاموش و خفه می کردند تا دود کند و در پناه دود ، از شرّ حشرات در امان بمانند . این کاررا « کـِلَه دید » می گفتند . معمولا مردم دراین حالت نیز هر کدام دستمال یا باد بزنی در دست داشتند و هنگامی که حشرات ، جاهایی مثل کمرشان را نیش می زد ، چون دستشان به آنجا نمی رسید ، با آن وسیله ، حشره را دور می کردند و این کار بی وقفه ادامه داشت . در چنین شرایطی مردم مجبور بودند شب ها را بیرون از خانه ها بگذرانند . به همین دلیل معمولا در حیاط هر خانه ، یک مهتابی ساخته می شد و مردم روی آن می خوابیدند . مهتابی انبوهی از خاک بود که جمع می کردند و مرتفع می شد و سطح آن را صاف می کردند و برایش پله می ساختند یا شیب ملایمی به آن می دادند تا رفت و آمد روی آن آسان تر شود . برخی از افراد نیز روی خانه ها می خوابیدند . خوابیدن روی خانه ، عموما به مردان اختصاص داشت . چون گرمای وحشتناک ، مانع از آن بود مردم به راحتی به خواب بروند ، بیشتر مردم تا دیرگاه بیدار می ماندند و بعد هم گیج می شدند به گونه ای که پس از خواب رفتن ، بیدار کردنشان مشکل بود . نقل است که شبی اسد زمانی فرزند مراد روی دروازه خوابیده بود . از قضا بر اثر پیچ وتاب خوردن در خواب ، از بالای دروازه به کوچه می افتد و جالب این که بیدار هم نمی شود .
زمین های بنار آب شیرین
زمین های بنار ازشمال با رودخانه ی حلّه ، شرق با زمین های زیارت و کلل ، جنوب با زیارت و هفت جوش و غرب با صفی آباد همسایه است .
معروف ترین نام های زمین بنار به ترتیب الفبا به قرار زیر است :
پاوس (پابست ) 1
پاوس یا پابست ، به زمین هایی گفته می شود که در سمت جنوب بنار و جنوب راه قدیم صفی آباد به زیارت واقع شده بود .
از آنجا که هر نامی ، وجه تسمیه ای دارد ، پابست نیز باید جریانی داشته باشد . پابست یعنی وابسته و دل داده و نگارنده حدس می زند همان طور که در مقالات قبلی تحت عنوان ساخت بنار گفته ام ، اولین مرحله ای که بنار شکل گرفت ، تقریبا 1کیلومتری جنوب بنار کنونی و در زمین های پابست تا باغچه ی مرحوم عباس فرزند ملا علی بود و شاید این واژه از همان زمان شکل گرفته و وابستگی مردم به روستایشان را نشان می داده است .
جارو 2
جارو ( جارود ) به زمین هایی گفته می شود که روزگاری جزء چم و حوزه ی رودخانه بوده ولی بر اثر تغییر میسر رود ، حتی در زمستان و هنگام طغیان آب نیز ، ممکن است آب رود در آن جاری نگردد . مهمترین این جارود ها ، جارود سید حمّادی است .
چم 3
چم به زمین های حاشیه ی رودخانه و حوزه ی آن گفته می شود که هنگام طغیان رود ، آب بر آن ها جاری می شود . زمین های چم معمولا به نام صاحب زمین معروف است مثلاً می گویند چم ِ فلانی .
چَه چراغ4
چه چراغ به زمین هایی گفته می شود که از سمت جنوب بنار با زمین های هفت جوش همسایه می شود .
حاج مح ملکی 5
حاج مح ملکی ( حاج محمد ملکی) به زمین هایی گفته می شود که در شمال شرق بنار و حدفاصل بنار تا سیل بند است .
حاجیل6
حاجیل زمین های دوردست جنوب تا جنوب غرب بنار است که به خاطر مرغوبیت خاک آن ، مناسب ترین مکان برای روییدن قارچ و جیکه بوده و مردم خاصه زنان ، نه تنها برای چیدن علف بلکه برای تهیه ی قارچ و جیکه به آنجا می رفتند . حرف ( لام ) در گویش بنار وقتی در پاپان اسم ها و صفت ها قرار بگیرد ، علامت جمع است به همین دلیل می توان حدس زد که آن زمین مربوط به چند نفر حاجی ( نام کوچک کسی یا مکه رفته ) باشد .
دره دون7
دره دون ( دره دان ) این زمین نیز آن سوی حاجیل واقع شده و علت نام گذاری آن نیز وجود بوته های « دره » در آن بوده است . دان پسوند جا و مکان است مثل گزدان یعنی جای گز یا ناندان یعنی جای نان . بنابر این دره دان که در گویش بنار دره دون گفته می شود ، به معنی جای دره است . دره یا درّه ، درختچه هایی هستند که به دلیل زمختی ، تحمل گرما و بی آبی منطقه ی دشتستان را دارند . من فکر می کنم دره ، همان مغیلان باشد که در کتاب های فرهنگ لغات ، به اشتباه خار اشتر معنی شده است . ( در بخش پوشش گیاهی و درختان بنار ، دلایل خود را ذکر خواهم کرد . )
سره دون 8
نام این زمین ها باید سوردان باشد و آن نیز به دلیل شور بودن خاک آن منطقه است . سره دان به زمین های پشت کانال زه کشی گفته می شود .
شووه 9
همان طور که پیشتر نیز نوشتم ، شووه در گویش محلی ، متضاد با مازه است و به زمینی گفته می شود که به علت پست بودن ، در زمستان ها پذیرای آب بیشتری است . بیشتر این نوع زمین در شرق بنار واقع است .
غرقیل10
به زمین های جنوب شرق بنار گفته می شود که با زمین های زیارت همسایه است . وجه تسمیه ی آن ممکن است به دلیل رویش درخچه ی غرق (خرگ / استبرق ) ، به این نام نامیده شده باشد و یا ممکن است به دلیل گل آلوده بودن زمین در زمستان که پای افراد در آن غرق می شود باشد .
کنار دون 11
کنار دون یا کنار دان .
روزگاری نه چندان دور ، درزمین های جنوب بنار و ، درختان فراوان کُـنار وجود داشت که به علت واقع شدن در زمین های کشاورزی ، به مرور زمان ، از زمین کنده شدند . در روزگاران کشاورزی سنتی که اجداد ما با خر و خیش کشاورزی می کردند ، وجود این درختان مانعی به وجود نمی آورد چون تا سر حد امکان ، به آن نزدیک شده و زیر آن را نیز شخم می زدند از طرفی وجود سایه های این درختان غنیمتی بود تا خاصه در موسم درو ، کشاورزان در سایه سار آنان خستگی در کنند اما امروز نه تنها برای رفع خستگی به آنان نیاز نیست ، بلکه به دلیل شخم زدن با تراکتور ، بخش عمده ای از زمین اطراف درخت ، بدون استفاده می ماند . بنابراین به مرور زمان ، کشاورزان اقدام به قطع آنان کردند . این بخش از بنار و در حاشیه ی روستا واقع شده ، و هنوز هم تعداد معدودی از آن درختان پا بر جاست .
مومح ترکی 12
مومح ترک ( محمد ترک ) ، بقعه ای در زمین های شرق صفی آباد و غرب بنار است . این بقعه از قدیم الایام مورد احترام و زیارتگاه مردم بنار ، صفی آباد و زیارت بوده است . باورهای مردم بر این است که محمد ترک ، همان غلام ترک زین العابدین (ع) است که در روز عاشورا در کربلا به شهادت رسید حتی در مراسم شبیه خوانی روز عاشورا در روستای زیارت نیز برای او نقشی در نظر گرفته شده است . محمد ترکی به زمین هایی گفته می شود که در اطراف آن بقعه در نزدیکی های صفی آباد واقع است .
مومد مکال 13
کربلایی مهمد (مومد ) پدر محمد پدر بزرگ مرحوم حاج باقر بوستانی با کدخدای بنار اختلافی پیدا کرد . کدخدا برایش پیغام فرستاد که حق ندارد زمینش را بکارد . هنگام کاشت غلات رسیده بود . کربلایی مومد بدون توجه به هشدار کدخدا ، خر و خیش را برداشت و به شخم زدن زمینش مشغول شد . کدخدا در منزل خود در برج (درمنزل فعلی محب بی باک ) نشسته بود که به او خبر رسید که فلانی مشغول کاشتن زمینش شده است . او نیز بیرون آمد و از همان جا ( جلوی منزل احمد بوستانی ) با خشم فریاد زد : مومد مکال ! مومد مکال ! . پس از این ماجرا بود که آن زمین به مومد مکال مشهور شد .
_________________
1- Paavas = paabast
2- - jaavu = jaarud
3- Cham
4- Chah cheraagh
5- Haaj mah melki
6- Haajiyal
7- Deredun
8- Sersdun
9- Shuveh
10- Gharghiyal
11- Konardun
12- Mowme torki
13- Mowmad mokaal
خوانندگان عزیز
لطفا اگردراین زمینه اطلاعی دارید یا احساس می کنید برخی از اطلاعات ذکر شده صحیح نیست ، لطفا تذکر بدهید تا مطالب با نام شما ویرایش شود .
چم و غله کار
به طور کلی زمین های بنار آب شیرین به دو بخش تقسیم می شوند : چم و غله کار . همان طور که قبلا نیز گفته شد ، چم به جلگه های حوزه ی رودخانه گفته می شود که در هنگام طغیان آب رودخانه ، مشروب می شود . چون طغیان ها بر اثر باران و سیل پدید می آیند ، بنابراین آبی که با چندین متر ارتفاع بر زمین های چم جاری می شود ، شیرین است وانگهی براثر ته نشین شدن آبرفت های مناسب و رطوبت نسبی ، در سال های کم باران و حتی بی باران نیز ، چم قابل کشاورزی است . گاه پیش می آید که رود خانه مسیر خود را تغییر می دهد و چند دَه یا چند صد متر دورتر از مسیر قبلی ، مسیری می گشاید و پس از طی مسافتی ، دوباره به سوی بستر قدیمی کج می کند . زمین های بین بستر قدیم و بستر جدید ، گاهی در محدوده ی چم قرار نمی گیرد بدین معنی که هنگام طغیان رودخانه ، آب روی آن جاری نمی شود و مکانی بلند تر از حوزه ی رود است و جزیره ای می شود که اطراف آن را آب فرا گرفته است . این بخش بلندی که بین دو چم واقع می شود را مازه می گویند . البته مازه به زمین های بلند و مرتفع و در مقابل زمین های شووه (پست ) نیز اطلاق می شود . در پاره ای از مواقع ، مازه ها آب کافی دریافت نمی کنند حال آن که ممکن است که درسال های پر باران ، محصولات شووه ها به علت آب زیاد آسیب ببیند . مازه ها از لحاظ کیفیت ، ارزش زراعی کمتری دارند اما چون از اطراف ، به زمین های پست منتهی می شوند و زه آب ها را به راحتی دفع می کنند ، مناسب ترین جا برای کاشتن نخل می باشند . مازه هایی که بین سه روستای کلل ، زیارت و بنار آب شیرین واقع است ، نمونه ای از این گونه زمین هاست . اگر چه زمین های حاشیه ی رودخانه و چم ها را نیز غله می کارند ولی اصطلاحاً غله کار به زمین هایی گفته می شود که در دشت ها واقع شده و از طغیان آب رودخانه بهره ای ندارند . در بنار ، وقتی کلمه ی غله کار به کار می رود ، زمین های جنوب شرقی ، جنوب و جنوب غربی و بخش هایی از غرب که حاشیه ی راه بنار تا صفی آباد واقع شده اند را شامل می شود . امروزه با توجه به این که بخش عمده ای از این زمین ها را نخل کاشته اند ، غله کار به همان زمین های قبلی اما بخش هایی که نخل کاشته نشده اطلاق می شود . در این بخش از زمین ها به صورت دیم ، غله کاشته می شود و به همین دلیل ، سود دهی مناسبی ندارند . بخش هایی از آن ها نیز به دلیل همسایه بودن با باغ های نخل و رطوبت آب های شور رودخانه ، کم کم به شورزار تبدیل شده اند .
ناهمواری ها
دهستان زیارت با مرکزیت روستای زیارت دشتستان از سمت شرق به غرب دارای شیب ملایمی است . این شیب در واقع از رشته کوه های زاگرس در شرق برازجان تا تا خلیج فارس ادامه دارد . این دهستان نیز در بخش مرکزی دشتستان واقع شده و چون بنار آب شیرین به فاصله ی سه و نیم کیلومتری غرب زیارت واقع است ، بنابراین ، زمین های بنار از سمت زیارت به بنار دارای شیب هستند . از خرگاه (سمت شرق روستای کلل ) تا صفی آباد (غربی ترین روستای این دهستان ) هرجا که به زمین هایی که در امتداد رودخانه قرار دارند نگاه کنیم ، زمین ها دارای ناهمواری و دره و تپه هستند تا جایی که گاه به علت ناهمواری سطح آن ها ، کشاورزی در آن ها مشکل است . دره ها نیز معمولا جاهایی تشکیل شده اند که روزگاری آب رودخانه خود را تا آنجا می رسانده و خاکشان را با خود می برده است . بر همین اساس از شمال زیارت تا شرق، غرب و جنوب غرب کلل و شرق و غرب بنار وجود چم ها ، زمین های ناهموار ولی حاصلخیزی هستند . در عوض زمین هایی که از چم و حوزه ی رود فاصله دارند ، زمین هایی صاف هستند . زمین های صاف این دهستان از شرق زیارت آغاز می شود واز زیارت به بنار و از آن جا به صفی آباد می رسد و به سمت جنوب این روستاها امتداد می یابد . خاک این دهستان نیز یکسان نیست . به نمونه هایی از پوشش پوسته ی زمین در این منطقه اشاره می کنم :
چیت یا ماسه بادی که پوشش غالب زمین بستر رودخانه و یا حاشیه ی آن است . این نوع پوشش از ساییده شدن سنگ ها به وجود آمده و با آب رود جریان یافته و به مرور ته نشین شده است به همین دلیل هر چه فاصله از کوهستان بیشتر باشد ، ذرات چیت ، نرم تر است .
خاک های آبرفتی که غالب پوشش حوزه ی رودخانه است . این گونه خاک ها ، در زمستان به علت طغیان آب رودخانه ، به منطقه وارد می شود و هنگام فروکش کردن طغیان آب ، ته نشین می گردد و مرغوب ترین خاک برای کشاورزی است . گاه بذر گیاهان و درختان غیر بومی نیز به این طریق وارد دهستان می شود و برهمین اساس ، پاره ای از گیاهان و درختان خاص حوزه ی رودخانه هستند و جایی دیگر یافت نمی شوند .
مشیل نوعی پوشش است که نرم و چسبنده است . این نوع خاک نیز دربستر و حوزه ی رودخانه یافت می شود .
شور زار . این نوع خاک پوشش بسیاری از زمین های بین بنار و زیارت است که به سمت جنوب ادامه می یابد . اگر میزان نمک این نوع خاک زیاد باشد ، برای کشت غلات فایده ای ندارد . بیشتر مردم در چنین خاکی ، نخل کاشته اند .
خاک معمولی و نسبتا شیرین که بیشتر زمین های بنار ، از این نوع خاک است و بیشترین محصولات گندم و جو نیز در چنین زمین هایی به دست می آید .
همکاران این قسمت : حاج احمد روزبه – حاج عباس زمانی
سیمان که به بنار آمد ، خیلی زود برای نگهداری آب در خانه ها ، در خدمت مردم قرار گرفت و آب انبار ها ساخته شد . اولین آب انبار ها در دهه ی چهل شمسی در منازل کربلایی کرم (الله داد ) بوستانی ، کربلایی احمد نعمتی و حاج الله کرم شجاعی ساخته شد و بعد ها به منازل الله کرم باقری (فرزند حسن ) ، حاج مصطفی زمانی ، باقر جعفری و.... نیز آب انبار اضافه شد . کربلایی کرم بوستانی ، خود استاد انبار بود . روند ساختن انبار در بنار تا اوایل نیمه ی دوم دهه ی شصت ادامه یافت . اگر چه در اوایل از انبار برای ذخیره ی کردن آب باران استفاده می شد اما همین امر از شدت رفتن زنان برای کشیدن آب از چاه تا حدودی کاست . انبار داران در فصل زمستان حیاط خود را جارو می کردند و پس از بارش یکی دو باران ، آب های تمیز بعدی را به سوی انبار هدایت می کردند تا از طریق سوراخی که مماس با سطح زمین در نظر گرفته شده بود ، آب وارد انبار شود . برخی نیز برای تهیه ی آب تمیز تر ، بام آب انبار را طوری پلاستر می کردند که آب های آن به یک نقطه هدایت شوند و از طریق سوراخی که روی انبار ساخته بودند ، وارد انبار شود . یکی از این افراد حسین غلامی بود . در دهه ی شصت ، مردم بیشتر از تانکر ها آب خریدند و در انبار ها تخلیه کردند تا در همه ی فصول سال ، آب کافی در اختیار داشته باشند و بدینسان استفاده از چاه ها کم رنگ تر شد . کسانی که از داشتن آب انبار محروم بودند ، معمولا از انبار های همسایه آب تهیه می کردند . آب لوله کشی که آمد ، انبار ها روی به ویرانی نهاد . از سال 1363 ، کوچه های بنار لوله کشی شد . محمود جعفری به عنوان لوله کش ، کوچه ها را لوله کشی می کرد . او برای سهولت در اتصال لوله ها ، به محل اتصال آنان « ریکا » می زد . ابراهیم ابراهیمی نیز به عنوان سرکارگر لوله کش ها بود اما بنار در اواخر سال 1367 به شبکه ی آب وصل شد . پیش از آن نیز برخی از مردم حیاط خود را لوله کشی کرده بودند و از طریق دینامو ، آب انبار را به لوله ها انتقال می دادند . از جمله ی این افراد ، حاج مصطفی زمانی بود . هنگامی که بنار دارای آب لوله کشی شد ، به دلیل نداشتن فشار لازم ، مصرف آب دچار مشکل بود به همین دلیل محمد حسن بهروزی مسئولیت یافت تا با ژنراتور ، آب را از منبع روی زمین به منبع مرتفعی که در سمت شرق بنار و در محیط دبستان مخروبه ی بنار قرار داشت بفرستد تاآب برای جاری شدن در لوله ها ، فشار بیشتری داشته باشد . در این ایام ، لوله کشی در بناربه طور کامل انجام نگرفته بود و معمولا یک شاخه لوله در برخی حیاط ها آمده بود و لوله کشی به مرور صورت می گرفت. در سال 1369حسینقلی زمانی و فتح الله(شیرزاد ) زاهدی یک دستگاه دیس لوله خریدند و فتح الله زاهدی در خانه های بنار به لوله کشی مشغول شد . البته در کنار وی ، دیگرانی نیز بودند . از جمله فرامرز مددی از زیارت بود که تعدادی از خانه های بنار را لوله کشی کرد . پس از لوله کشی آب ، تغییرات عمده ای در زندگی مردم مخصوصا در بهداشت حاصل شد اما از این تاریخ به بعد فرزندان بنار با رودخانه بیگانه شدند .
توضیح : برای این مقاله نظر های جدیدی به دستم رسیده و دو باره ویرایش خواهد شد.