سفارش تبلیغ
صبا ویژن

از معروف ترین چاه های بنار ، چاه باغ کل غلوم بود . این چاه در فاصله ی بین بنار آب شیرین و زیارت در باغ کل غلوم واقع است . قدمت این باغ ، بیش از یک قرن است که بعد ها در بخش کشاورزی ، به آن خواهیم پرداخت . این باغ در شرق بنار است و با وجودی که فاصله ی آن با روستا زیاد است (بیش از یک کیلومتر )، اما گاه و بی گاه محل عبور زنان مشک بر دوش بوده که نه تنها در طول روز ، بلکه نیمه شب ها و با پای برهنه راه را طی می کردند تا از آنجا آب ِ شیرین تهیه کرده و فردا روز ، شرح دیدن اجنه در آن مسیر و آن حوالی را برای هم تعریف کنند . چاه کل غلوم بیش از چاه های معمولی باز است به همین دلیل ، به نقل از امان الله ابراهیمی ،  به جای قالب ، در بدنه ی آن از سنگ های مخصوصی استفاده شده است . نه تنها مردم بنار بلکه مردم زیارت ، صفی آباد و بنار سلیمانی نیز از آن آب کشیده و با خر و برداله به مقصد برده اند. همیشه در کنار آن چاه ، قوطی و ریسمانی بسته به آن نیز وجود داشت تا مسافرانی که مسیر زیارت و بنار را طی می کنند ، به آنجا رفته و ضمن استراحتی کوتاه ، آبی نیز بنوشند . در آن روزگار ، یافتن آب شیرین نعمتی بزرگ بود . مردم بنار سلیمانی ، آب جوی سیفون را برای نوشیدن می بردند و افرادی که از بنار هم به باغ های بنار سلیمانی می رفتند ، معتقد بودند که آب سیفون از آب جوی شیرین تر و پاک تر است و نگارنده نیز از آن آب بسیار نوشیده است . گاهی اوقات ، وقتی که رودخانه طغیان می کرد و عقب می نشست ، مردم آب مانده در چاله های اطراف رودخانه را نیز برای مصرف می بردند . مردم انگالی و هفت جوش هم در تاش های وسط رودخانه گودالی درست می کردند تا آب پیدا شود . آنگاه آب جمع شده در آن گودال را می بردند و معتقد بودند که از آب رودخانه شیرین تر است و به آن غنو1  می گفتند.  همچنین بین بنار و خوش آب هم با خر و برداله آب می رفت . حتی افرادی بودند که آب را به روستاها ی دیگر برده و با خرما معامله می کردند . چنین شرایط دشواری بود که پیدا شدن آب شیرین از چاهی ، حکم گنج داشت و چاه کل غلوم برای مردم بنار ، نعمتی بسیار ارزشمند محسوب می شد تا جایی که وجود آبِ شیرین توانست وجه شاخص روستا قرار بگیرد و با وجودی که در اسناد رسمی و لغت نامه ی دهخدا ، بنار ذکر شده ، آن را به نام بنار آب شیرین بشناساند  .2

________________

1-     Ghenu

2-    برخی اطلاعات این قسمت از گفتار محمد جعفر غلامی و طلا عوضی یاد داشت شده





تاریخ : جمعه 93/7/18 | 10:36 عصر | نویسنده : بنارانه | نظرات ()

صفر حاجب از انسان های خوب روزگار ماست که در روستای بنار سلیمانی به دنیا آمد و کلاس ششم دبستان را به همراه دیگر هم کلاسی هایش ، در روستای بنار آب شیرین گذراند . از ایشان تا کنون چند کتاب داستان به چاپ رسیده و چند کتاب نیز آماده ی چاپ دارد . حاجب در یکی از کتاب هایش ، ماجرای تلخ و شیرین درس خواندن در بنارآب شیرین  را به تصویر می کشد . بخشی از کتاب « امواج ویرانگر » ایشان را به عنوان بخشی از آشنایی با روستای بنار آب شیرین برگزیده ام که با هم می خوانیم :

« ... پاهایش از بس پای پتی راه رفته بود ، پهن و انگشتان آن از هم فاصله گرفته بودند. تَرَک پشت پاهایش دهان باز کرده و پر از گل و خاک بود. ظهر روزهای تابستان مَشک خانه ارباب را برمی داشت و به روستای همسایه که آب چاه آن شیرین تر از آب رودخانه و جوی بود می رفت تا آب خوردن بیاورد. از رودخانه که رد می شد ، از توی خاک های گرم و داغ « چَم1 » که تا ساق پایش در آن فرو می رفت و پر از بوته های خاراُشتر، سلنج و کویر بود، می گذشت . زمین گرم و پای پتی عمه باهم غریبه نبودند و از هم بدشان نمی آمد! چون عمه بارها و بارها این قسمت را با پای برهنه پیموده بود . فکر مشک آب شیرین که برای خانه ارباب می برد و دل خوشی به مقدار ته مانده غذایی که بعد از شام و ناهار به او می دادند تا با آن شکم بچه ها را سیر کند ، خاک های داغ چم را سرد و خارها را گـُل می کرد! و احساس دردی در او دیده نمی شد . او با تمام قدرت به طرف « چاه کـَلسین2 » قدم بر می داشت . چاه کلسین در گودالی بین چند نخل کنده شده بود و همیشه چندتایی مرد و زن مشغول کشیدن آب از آن بودند. هیچ گاه سرچاه خلوت نمی شد . بخصوص هنگام سحر که همه از ترس گرما به چاه هجوم می آوردند و برای روزهای گرم ، آب شیرین ذخیره می کردند. عمه « اوار3» را روی زمین می انداخت ، آب می کشید و مشک را کول می کرد و از همان راهی که آمده بود به خانه باز می گشت . مشک را روی مشکلون می گذاشت ، ظرف های غذای ظهر را جمع و جور می کرد و می برد سر جوی تا بشوید . بعد از شستن ظرف ها و جارو ، برای حیوانات « کـَه تلیت4 » درست می کرد .... »

امواج ویرانگر/ صفرحاجب/ موسسه ی انتشاراتی محبوب/ چاپ اول1378/ صفحه ص  31 و 32

__________________

=cham 1  - چم = جلگه ی حاصلخیز بین دو روستای بنار آب شیرین و بنار سلیمانی در دو سوی رودخانه

2-چه کلسین- chah kalseyn  = چاهی قدیمی درکنار چند چاه دیگر در میدان مقابل منزل حاج باقر بوستانی و مرتضی حقیقت . این چاه بعدها به چاه کاظمو شهرت یافت . کاظم صدیقی پسر حاج علی و نوه ی کربلایی حسین است که آن چاه را قالبی کرد .

3-اوار ovaar = نواری به پهنای تقریبی 10 سانتیمتر و به بلندی تقریبی 2 متر که زنان با آن ، مشک آب را به کمر خود می بستند و آن را تا خانه حمل می کردند . نحوه ی بستن اوار را در آینده توضیح می دهیم .

4-کـَه تلیت-  =  kah taliترید کاه . کاه را در زنبیلی می ریختند و روی آن آب می ریختند و به هم می زدند تا نرم شود و گاه روی آن سبوس نیز می ریختند و به حیوانات می دادند .استاد کمالی می گوید :

زهرو وری گاتِ بده کَه تلیت / بعد شی چاله بکُ چن تا بلیت

دختِ بپوشن خُتِ لِی ریسریت / نم بزه نون تا بخریم پُی دشو

 

                                            





تاریخ : جمعه 93/7/4 | 2:22 عصر | نویسنده : بنارانه | نظرات ()

در ضلع شمال غربی گرو شووه ، بزرگ ترین و معروف ترین چاه آب قرار داشت که به صورت انباری بزرگ در وسعت تقریبی بیش از 2در 3 متر حفر شده بود و از کف آن چند چشمه می جوشید. این چاه از نظر شکل ، بی نظیر بود .بدنه ی چاه از کف تا بالا ، با غلظت زیادی سیمانی شده بود و سیمان تا بالاتر ازلبه و در چهار سوی آن طوری تنظیم شده بود که زنان می توانستند روی لبه ی سیمانی چاه بایستند و آب بکشند و با وجود رطوبت و آب دایمی در اطراف چاه ، خطر لغزش برای آنان وجود نداشته باشد . این چاه را « چَه کَلته kalteh » می گفتند . اما معنی واژه ی کلته : کلته . چهارپای و دد پیر و مانند این . (لغت فرس ) حیوان پیر سال . خورده و از کار بازمانده و از کارافتاده را گویند از هر قسم که باشد اعم از دد ودام و غیره . (برهان ). حیوانی که پیر شده باشد از هرجنس که باشد. (آنندراج ). حیوان پیر سالخورده ی از کار بازمانده و از کار افتاده خواه وحشی باشد و یا اهلی . (ناظم الاطباء). چهارپای پیر. دد کهن سال . (فرهنگ فارسی معین ). چهارپای و دد پیر و موی ریخته و ضعیف شده . لکنته . (یادداشت به خط مرحوم دهخد ) به شاه ددان کلته روباه گفت که دانا زد این داستان در نهفت . ابوشکور (از لغت فرس) گمان برد کش گنج بر استران بود به چو بر پشت کلته خران . ابوشکور (از لغت فرس) ای روبهان کلته به خس در خزید هین کامد ز مرغزار ولایت همی زئیر فرخی سیستانی هرچیز ناقص و کوتاه و پست و حقیر و اندک و نامرتب و دم بریده را هم گفته اند.(برهان ). بریده دم ... و کوتاه را گفته اند و در ماوراء النهر به معنی کوتاه گفته اند. (آنندراج ). کوتاه . قصیر. (فرهنگ فارسی معین ). ابتر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). شخصی را گویندکه زبانش به فصاحت جاری نباشد و حرفها از مخرج نتواند خوب ادا کردن . (برهان ) (ناظم الاطباء). کج زبان و غیرفصیح . (آنندراج ). آنکه حروف را از مخرج آنها ادا نتواند کرد. غیرفصیح . (فرهنگ فارسی معین ). چوب دستی گنده و سطبر و کوتاه را نیز گویند. (برهان ). چوب دستی را خوانند که گنده و ستبر و کوتاه بود. (فرهنگ جهانگیری ). چوب دست کوچک و سطبر، به هندی آن را سونتا و کتله گویند. (غیاث ). چوب دستی گنده ای که پر کند دست را. (ناظم الاطباء ) – نقل از اینترنت زیر عنوان لغت نامه دهخدا زنان بنار در چهار سوی آن چاه می ایستادند و دلو خود را که پوستی صاف و دباغی شده و چین چین و دایره ای بود را از بالا به ته آن پرت می کردند . دلو پهن می شد و آرام به زیر آب می رفت . بعد ریسمان را به آرامی می کشیدند . رشته های باریکی که در چند سوی چرم تعبیه شده و سر آنان به طور منظم و مساوی به ریسمان اصلی که در دست زن آب کش بود گره زده بود و دلو پر آب کم کم بالا می آمد . ویژگی این نوع دلو این بود که به علت انعطاف و پهن شدنش در زیر آب ، قادر بود کمترین آب را نیز از ته چاه جذب کند . آب که بالا می آمد ، مشک آماده بود . مشک ها در اطراف چاه گذاشته بودند و زنان هر بار که آب می کشیدند ، به مشک ها می ریختند .وقتی مشک نیمه پر می شد ، آن را می نشاندند تا بتوانند کاملا آن را از آب لبریز کنند . آنگاه لب مشک را یک بار به اندازه ی تقریبی 10 سانتیمتر تا می زدند و بعد به صورت سه لایه روی هم می پیچاندند و بعد با ریسمانی باریک و محکم ونرم آن را می بستند و روی اوار می گذاشتند . این چاه پس از انقلاب که روستا لوله کشی شد ، بلا استفاده ماند و در اقدامی که منجر به پر کردن گرو شوه شد ، به طور سالم به زیر خاک رفت .





تاریخ : جمعه 93/6/14 | 6:48 عصر | نویسنده : بنارانه | نظرات ()

  در بنار، آب آشامیدنی نیز از چاه به دست می آمد . چاه ها معمولا بیرون از محوطه ی خانه ها ودر میدانی به نام چاهگاه بودند . در چاهگاه ها چند چاه حفر می شد تا هم روستا شانسش را برای یافتن  آب شیرین بیشتر امتحان کند و هم زنان زودتر مشک هایشان را پر کرده و به خانه باز گردند . در بناربه این منظور ،  دو جایگاه وجود داشت . یکی میدان بین منزل مرتضی حقیقت و حاج باقر بوستانی ( حسینیه و مسجد امام سجاد – ع- ) که از میان چند چاه موجود در آن جا ،  « چَه کاظمو » از همه معروف تر بود . به قول اسماعیل جعفری و به نقل از ابراهیم جعفری ،  علت این نام گذاری نیز این بود که کاظم صدیقی آن را قالبی کرده بود دیگری میدانی در جنوب بنار و بین منزل احمد بوستانی و باغچه ی شیخ . این محل که به چَهگـَه (چاهگاه ) معروف بود ، اصلی ترین مکان برای تهیه ی آب نوشیدنی روستاییان بود . این محوطه به سبب گود بودن ، چاه هایش عمق کمتری داشتند ولی در عوض ، برای بیرون آمدن از آن ، مخصوصا برای زنان که مشک آب به پشت بسته بودند ، دو راه بیشتر نداشت که هردو شیب نسبتا تندی داشتند . یکی در ضلع شمال شرقی آن که در مقابل منزل حاج اکبر زمانی بود و دیگر در ضلع شمال غربی آن که مقابل میدان جلوی منزل احمد بوستانی واقع می شد . این بخش از روستا به « گرو شووه –gorow shuveh » شهرت داشت . گرو همان گوراب یا گور آب است و به جایی گفته می شود که آب در آن می ماند تا به زمین فرو برود . این میدان نیز هر سال در فصل زمستان لبریز از آب باران می شد در زمستان که آب باران آن گودال را پر می کرد و ارتفاع آن به چندین متر می رسید ، گاهی اوقات بر اثر شرط بندی های مردم ، کسی به آب می زد و شناکنان طول آن را طی می کرد . احمد روزبه می نویسد : یادم میاد « گرو » لبریز از آب بود .  خداوند بیامرزد کسانی را ازاهل بنار که الان دربین مانیستند . حدودای ظهر بود . اهل ولات همه کِنار « گرو » جمع بودند.  نمی دانم کی پیشنهاد داد اما مرحوم غلامحسین زاهدی پدرشهید بزرگوار علی زاهدی قبول کرد و وقتی یک ناخنگیر رادر« گرو » انداختند ، مرحوم در آن سرمای طاقت فرسا با یک شیرجه ، ناخن گیر از آب بیرون کشید (کم وزیاد این مطلب برمی گرددبه حافظه نداشته من ) ایرج شمسی زاده شاعر سرشناس جنوبی ، درشعری زیبا و محلی ، گرو را اینچنین به تصویر می کشد :

« محشر گرفته دورِ اَو،  پر تا پراویده گرو - هر بانده ی گیرِ شنو، مِن اوِ بارونِ بیو»

.گرو شوه در واقع گودالی بسیار فراخ بود که از خاک آن برای ساختن برچ در بنار استفاده شده بود . برچ در زمان سید محمد رضا سیاسی در منزل فعلی محب بی باک ساخته شد و بعد از آن نیز هر کسی از اهالی روستا که می خواست خشت بزند ، از گرو شوه خاک مصرف می کرد  . چنین شد که به عمق و وسعت آن افزوده شد تا جایی که به عمیق ترین نقطه در بنار تبدیل گردید  .





تاریخ : جمعه 93/6/7 | 1:6 عصر | نویسنده : بنارانه | نظرات ()

در روستا ، علاوه بر رودخانه ، راه دیگر دست رسی به آب ، حفر چاه بود . معمولا در هر خانه ای، یک حلقه چاه برای تهیه ی آب ریخت و ریز وجود داشت که به خاطر سستی زمین ، آن را قالبی می کردند . قالب ساز ها برای ساختن قالب از دو ورق فلزی استفاده می کردند که هرکدام جداگانه باز و بسته می شدند . ارتفاع ورق ها با هم مساوی بود ولی طول آن دو با یکدیگر فرق می کرد . ورق ها قابل انعطاف بودند . آنان دو سر هر ورق را به یکدیگر می رساندند و با گیره ای که تعبیه کرده بودند ، آن دو سر را به هم وصل می کردند . بدین ترتیب ورق ها به صورت حلقوی لوله می شدند . یکی از آن ورقه ها بزرگ و دیگری کوچک تر بود . لبه ی لوله ها را روی زمین گذاشته و لوله ی کوچکتر را در لوله ی بزرگ تر قرار می دادند . فضای خالی بین آن دو لوله ، تقریبا 10 سانتیمتر و ارتفاع آن دو به اندازه ی تقریبی نیم متر بود . قالب ساز ها در فضای خالی بین دو حلقه ی فلزی ، ملات ( سیمان با چیت مخلوط شده می ریختند ) و در دو سمت دایره ی سیمانی که بین دو صفحه ی حلقوی درست شده بود ، جایی برای گذاشتن پا تدارک می دیدند و آن جا را خالی می گذاشتند قالب را تا چند روز آب می دادند . هنگامی که از محکم شدنش اطمینان حاصل می کردند ، دو صفحه را از بیرون و داخل قالب باز می کردند و قالب های سیمانی اینچنینی را به اندازه ی نیاز می ساختند و از ته چاه تا یکی چند قالب بالاتر از سطح زمین می چیدند . بدین ترتیب چاه قالبی آماده می شد و بلندی قالب ها از سطح زمین نیز برای جلوگیری از سقوط کودکان یا حیوانات در چاه بود . در روستای بنار آب شیرین ، عسکر عسکری استاد ساخت قالب چاه بود  .





تاریخ : جمعه 93/5/17 | 12:21 عصر | نویسنده : بنارانه | نظرات ()

 مردم گاهی از آب رودخانه نیز می نوشیدند و رفع عطش می کردند . برای نوشیدن از آب رودخانه ، معمولا زیر آب می رفتند . آب اگر چه شور اما کم نمک بود . گاهی برخی از افراد تصور می کردند که آبی از چشمه ای در زیر رود می جوشد که به آن « غن ghan  » می گفتند و برای نوشیدن ، مناسب ترین مکان بود . روستاییان اگر چه در خانه های خود چاه نیز داشتند ولی حیوانات خود از جمله گاو و الاغ را به رودخانه می آوردند و آب می دادند . گله داران و چوپانان نیز در موقعی معین که معمولا بین صبح و ظهر و تقریبا حوالی ساعت 10 صبح بود ، گله ها را از چراگاه ها به کنار رود می آوردند وآب می دادند و دوباره به صحرا برمی گرداندند . این زمان به « گلّه او –galleh ow » معروف بود به گونه ای که به جای ساعت به کار می رفت و مثلا کسی به دیگری می گفت گله او فلان کار را انجام می دهم . از جمله استفاده ی دیگری که از آب رودخانه می کردند ، شستن اموات بود . در موسم تابستان یا پاییز که آب آرام بود ، اموات را کنار رود می بردند و می شستند و غسل می دادند .  به همین خاطر یکی از نفرین هایی که آن موقع در روستا ، کاربرد داشت ، این بود که : الهی فلانی را پُی رو بِیلِن ( الهی فلانی را کِنار رودخانه بگذارند ) که درواقع طلب کردن مرگ برایش بود . ماهی گیری هم از جمله کارهایی بود که در همه ی فصل ها انجام می گرفت . در بنار بودند افرادی که به صورت حرفه ای ماهیگیری می کردند که در بخش های آینده در این باره صحبت خواهیم کرد. آقای احمد روزبه نیز به نکته ی زیبایی اشاره کرده و می نویسند :  « قبلاً چوب درخت گز ونخل از مسیر سعدآباد وچم درواهی توی رودخانه می انداختند وبه بنار وصفی آباد وانگالی منتقل می کردند .  معمولا یک الی دونفرهم مسئولیت هدایت چوب ها راتامقصد به عهده داشتند .»از برکت آب رودخانه « ستّه - satteh » و « سجم - sejam » نیز ساخته می شد . که در جای خود به صورت مفصل در باره ی آن بحث خواهیم کرد . گاهی  افرادی نیز در کنار رودخانه تلمبه می گذاشتند و زراعت می کردند .تعداد این افراد در بنار کم بود . یکی از معروف ترین این افراد کربلایی احمد نعمتی بود  . 





تاریخ : پنج شنبه 93/5/9 | 12:5 عصر | نویسنده : بنارانه | نظرات ()

رود خانه نقش مهمی در زندگی مردم روستا داشته و دارد . با اندکی دقت می توان نتیجه گرفت که بسیاری از روستاها در حاشیه ی آب ها شکل گرفته اند . اگر سیر رود دالکی و رود شاپور را در نظر بگیریم ، متوجه می شویم که در امتداد این رود ها و دوسوی آنان ، روستاهایی وجود دارد که هرکدام به گونه ای از آنها بهره مند می شوند . در بنار آب شیرین نیز رودخانه نقشی اساسی را ایفا کرده به گونه ای که می توان گفت با وجود خشم بر روستاییان و ایجاد خساراتی در طول تاریخ بنار ، باز هم کسی از آن متنفر نیست . پیش از دهه ی 60 و اوایل این دهه که بنار، آب و برق نداشت ، رود حمام روستاییان بود. مردم نه تنها در روز بلکه در شب های گرم تابستان نیز به آب می زدند تا حمامی بگیرند و با شرجی و گرما مبارزه کنند .« در قدیم که لیف وصابون و.... نبود ، ازچیت به جای لیف استفاده می نموده ودونفربه نوبت به کمرهم چیت می مالیدند .1 » در تابستان کسی در روستا نبود که حداقل روزی یک بار  به رود یا اصطلاح محلی ( سرِ رو ) نیاید . زنان روستا نیز در فاصله ی معینی با مردان ، خود را به آب می سپردند . آنان با طشت های لبریز از کهنه ی بچه هایشان یا با سینی های پر از ظرف می آمدند و آنان را تمیز می کردند. برای ظرف ها هیچ مایع ظرف شویی بهتر از « چیت » نبود که بی هیچ هزینه و هیچ عارضه ای در اختیار زنان بود .«  ازچیت برای شستن ظرف هم استفاده می شد2 »  چیت ها معمولا پوشش کف رودخانه و ساحل بودند . زنان کودکان خود را نیز با خود به رود خانه می آوردند و آنان در آب های کم عمق و حاشیه ی های آب ، شناگری را می آموختند به همین دلیل ، کسی از روستاهای  حاشیه ی آب نبود که شنا گری نداند . البته اگر گاه اتفاقی می افتاد و کسی در آب غرق می شد ، یا از بین افراد خردسالی بود که از آنان غفلت می شد  یا مهمانان ویا از روستاهای بدون رود بود . آب رودخانه محل فعالیت و انجام بازی های متعدد و گاه هنر نمایی های افراد بود . به فراخور امکانات ، انواع بازی ها در آب انجام می گرفت که علاوه بر تفریحات ، به قدرت جسمی و ورزیدگی اشخاص نیز می انجامید . « یادم می آید بادوستان به رودخونه می رفتیم وازکمرِ بَرمِ حسینو میش عبدلی (مشهدی عبدالعلی ) همگی درصف می ایستادیم ودست همدیگرراگرفته از ارتفاع زیاد می پریدیم توی آب . 3 » مسابقه های خود جوش شیرجه و نگه داشتن خود در زیر یا روی آب و.... از جمله ی آن بازی ها  بود .

_______________

1- احمد روزبه

2- مسلم جعفری

3- احمد روزبه





تاریخ : چهارشنبه 93/5/1 | 11:59 عصر | نویسنده : بنارانه | نظرات ()

به بخش هایی از آب رودخانه که عمق زیادی دارند ، بَرم 1می گویند . برم ها معمولا چاله هایی هستند که در زمین کف رودخانه به وجود آمده اند . برم ها با توجه به این که در کنار زمین چه کسی هستند ، به نام صاحب زمین نام گذاری می شدند .  معروف ترین برم در بنار ، برم حسینو بود که امروزه به طور کامل خشک شده و بستر رودخانه در سمت غرب آن واقع گردیده است . حسین فرزند مشهدی عبدالعلی ، پدر مرتضی نوشیروان است که زمین آن در غرب بنار آب شیرین و شمال راه  بنار و صفی آباد واقع است . در بخش هایی از کف رودخانه یا ساحل آن ، ماسه های نرمی وجود دارد که به آن ها  ، چیت2 می گویند . چیت از قدیم تا امروز در زندگی روستاییان نقش داشته است . قبلا علاوه بر این که  در هنگام ساختن قالب برای چاه ، از چیت استفاده می شد ،  چیت دارویی برای برخی از زخم ها بود . امروزه نیز هنوز از آن ها برای مخلوط شدن با سیمان استفاده می کنند . گاه نیز زمین کف رود یا حاشیه ی آن بسیار سخت است . در چنین جاهایی ، بستر رود خانه معمولا ثابت می ماند . به این نوع زمین ، سول 3می گفتند . گاهی نیز در بخش هایی گل سفت ولی قابل انعطافی پیدا می شد که به آن مشیل4 می گفتند . این گل مثل گل سرشوی است و روستاییان از آن نیز به موهای خود می زدند . سول مانند صخره ولی گل مشیل نرم است . در قسمت هایی از ساحل ، گاه آب رودخانه به ساحل نفوذ کرده و مکانی مثل خور ساخته است . به این گونه مکان ها « تاش 5» می گفتند . تاش ها مثل خلیج در حاشیه ی دریاها هستند . از آنجا که این تاش ها  از یک سو به رود راه داشتند ، گاهی پراز ماهی کوچک می شدند و افراد به صورت تفننی به صید آنان می پرداختند . ادامه دارد

______

1-     برم barm

2-    چیت chit

3-    سول sevel

4-    مشیل mashil

 

5-    تاش taash





تاریخ : جمعه 93/4/27 | 1:15 عصر | نویسنده : بنارانه | نظرات ()

مردم روستاهایی که در حاشیه ی رودخانه زندگی می کنند ، مرز بودن رود را پذیرفته اند . بارها و بارها پیش آمده و پیش می آید که رودخانه براثر طغیان ، از بستر خود خارج و در حوضه ی خود ( چم ) جاری می شود و بر اثر شستن خاک های آبرفتی و سست زمین های چم ، جایی دیگر برای جاری شدن پیدا کرده و تغییر بستر می دهد . در چنین شرایطی ، باز هم رود خانه ، مرز محسوب می شود و به قول قدیمی ها ، رود پادشاست . به همین خاطر ممکن است در یک سال ، براثر همین تغییرات ،  تمام یا بخشی از زمین های چم روستای آن سوی آب ، به زمین های روستای این سوی آب  وصل شود و یا بلعکس باشد . بنابراین ، مساحت زمین های حاشیه ی رودخانه ، متغیر است . گاه ممکن است برای کسی چند متر زمین باقی نماند و یا ممکن است هکتارها زمین به ملک او افزوده گردد . اگر در ذهن خود  مثلثی رسم کنیم که سه ضلع آن  بنار سلیمانی ،  بنار آب شیرین و باغ کل غلوم باشد ، می توان گفت طی نیم قرن اخیر ، در زمین های بنار ،  بیشترین تغییرات در این ناحیه صورت گرفته است . تعدادی  از مردم بنار ، زمینشان به رودخانه متصل است که این اتصال بیشتر از ناحیه ی عرض زمین ها است . در سال هایی که زمین ها تغییر می کند ، آن افراد مجددا برای تعیین مرز ملک های خود ، سامان می زنند . آنان  با بیل در یک نقطه ، چند بار خاک را برداشته و روی هم انباشته می کنند و تلی کوچک می سازند و این تل ها را در فاصله های دلخواه و تقریبی 20  ، 30 یا 50 متری درست روی مرز دو زمین تکرار می کنند تا هنگام کشاورزی دچار مشکل نشوند . به هرکدام از این پشته های کوچک « تنبور » می گویند . براساس موقعیت طبیعی زمینی که به رود وصل می شود یا بر اساس موقعیت زمین کف و حاشیه ی رودخانه ، با نام های خاصی  روبه رو می شویم . به طور کلی بستر رود به علت  جاری بودن دایمی آب در آن ، همیشه گودترین قسمت حوضه ی  است  اما همیشه زمین های اطراف رودخانه ، پست نیستند . گاهی اوقات زمین همسایه ی رود ، ارتفاع دارد و قریب 10 متر از سطح آب بالاتر است . به لبه ی زمینی که با رود خانه ، همسایه است اما از سطح آب بلند تراست ، کمر می گویند . کمر هم می تواند در بخش چم واقع شده باشد هم در بخش خارج ازحوضه ی رودخانه  . اگر کسی مجبور باشد از ناحیه ی مرتفع کمر به آب دست رسی داشته باشد ، ناچار است به اندازه ی نیاز خود ، کمر را بتراشد و راهی  هموار کند تا بتواند به آب برسد . به قسمتی که هموار می شود و راه عبور افراد یا جانوران به رود است « گدار » می گویند . قبلا گدار ها یی که در زمین سخت ساخته می شد را به صورت پلکانی می ساختند و ممکن بود کسی قریب 20 پله را طی کند تا از سطح زمین به لب آب برسد اما گدار هایی که محل عبور گاری یا ماشین است را باید طوری هموار کرد که عبور و مرور در آن آسان باشد . بیشتر گدار ها در محلی درست می شد که بتوان از همانجا ، عرض رود را طی کرد و به ساحل دیگر رسید به همین دلیل معمولا گدارها در محل هایی درست می شدند که کسان بیشتری از آن محل عبور کنند اگر چه ممکن است یک نفر برای استفاده ی شخصی خودش گداری بسازد تا بتواند راحت تر به آب رود دست رسی داشته باشد  . معروف ترین گدار در بنار ، گدار خَشَم  نام دارد . علت معروف بودنش نیز این است که نزدیک ترین نقطه رود به روستا بوده و روزانه بدون استثنا ، همه از آن استفاده می کردند وانگهی راه عبور و ارتباطی بین بنار آب شیرین و بنار سلیمانی بوده است . این قسمت در زمین محمد جعفر غلامی واقع شده و هنوز هم به همین نام معروف است .





تاریخ : جمعه 93/4/13 | 12:1 عصر | نویسنده : بنارانه | نظرات ()

 روستای بنار آب شیرین (bonaar aab shirin ) در بخش مرکزی شهرستان دشتستان در استان بوشهر واقع شده است . این روستا در 17 کیلومتری غرب برازجان و از شمال با بنار سلیمانی(1 کیلومتری) ، از شرق با زیارت (3/5 کیلومتری) واز غرب با صفی آباد (2 کیلومتری ) همسایه است . جنوب این روستا ، باغستان های انبوه نخل است که از دهه ی 60 به این سو کاشته شده است . این نخل ها از طریق پمپاژ آب رودخانه در روستای کلل ، به وسیله ی کانال و به شیوه ی غرقابی آب یاری می شوند . آب این کانال ها ، پس از گذشتن از زمین های کلل و زیارت ، به بنارآب شیرین می رسد . در بنار قریب صد هزار اصله نخل کاشته شده است . رودخانه ی حله که ترکیبی از رود دالکی و شاپور است ، از شمال بنار می گذرد و با پیچ ملایمی به جنوب ، مرز شمال تا شمال غربی بنار را مشخص می کند آن گاه به غرب می چرخد تا از شمال صفی آباد بگذرد « رودخانه ی دالکی از مهم ترین رودخانه های دائمی جنوب است که از محلی به نام « دارینی » واقع در استان فارس (منطقه کازرون) سر چشمه گرفته و پس از طی مسیری طولانی و کوهستانی در غرب شهر دالکی با جهت شمال جنوبی جریان یافته و در منطقه ی درودگاه با رودخانه ی شاپور تلاقی کرده و در منطقه ی حله به خلیج فارس وارد می شود. جغرافی نویسان قدیم از این رود به نام « اَخشین » یاد کرده اند. » * سرتا سر زمین های شمال ، شمال شرقی و شمال غربی بنار ، حوضه ی رودِ حله است که به این جلگه ی حاصل خیز ، « چم cham» می گویند . چم ، مرغوب ترین زمین زراعی است که علاوه بر غلات ، در سال های پرباران که آب رودخانه طغیان می کند ، محل کاشت هندوانه ی دیم است . در گذشته ی دور که خوانین حاکم بلامنازع منطقه بودند ، اول آن ها و پس از آنان ، کدخدایان ، صاحبان بیشترین قسمت از زمین چم بودند. چم « خان » که هنوز با همین نام معروف است ، گواه این ادعاست .

________________

*دالکی در گذر زمان – اکبر صابری – سید اسماعیل حسینی نژاد - دانشنامه استان بوشهر - انتشارات آیینه ی کتاب - چاپ اول 1390 – صفحه ی 22





تاریخ : یکشنبه 93/4/8 | 10:37 صبح | نویسنده : بنارانه | نظرات ()
.: Web Themes By Akj :.