سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کشاورزی   12

خرمن غله را شب هنگام که می کشیدند (وزن می کردند ) ، در شب خرمن کشان ، عده ای از جمله ارباب حاضر می شدند و غله را طی مراسم خاصی وزن می کردند . برای وزن کردن ، از ترازوهایی ساخته و بافته شده از برگ نخل استفاده می شد . واحد وزن اگر چه کیلو بود اما هیچگاه از سنگ کیلو استفاده نمی شد . آنان سنگ هایی معمولی داشتند که سال ها پیش ، با معیار ها ی رایج سنجیده شده بود و همه ی مردم نیز آن را قبول داشتند مخصوصا این که کسی خواهان مال حرام نبود و ریش سفیدان که سنگ را تایید می کردند یا از خانه ی معتمدان می آوردند ، کفایت می کرد . آنان بر اساس آن سنگ ها که از ربع قیاس ، نیم قیاس ، یک قیاس ، هفت و نیم ، پانزده ای ، سهی و... ادامه می یافت ، ابتدا مقداری غله وزن می کردند و جمع می زدند تا این که وزن مقداری غله به اندازه ی یک کفّه ی ترازو را به دست می آوردند . بعد از آن ، آن کفّه به عنوان معیار بود و کفه ی دیگر را پر می کردند و شخص وزن کننده ، ترازو را بلند می کرد و معتمدی که کنار ترازو نشسته بود ، با چشم ، تشخیص می داد که آیا مساوی هست یا خیر . واگر دقیقا مساوی نبود ، ایرادی نمی گرفت یا با دست خود ، مقداری کم یا زیاد می کرد ولی نیازی به برداشتن مجدد ترازو نبود و دستور خالی کردن یک کفه صادر می شد . کفه ای که به عنوان معیار تنظیم شده بود ، تا پایان خالی نمی شد . کفه های چنین ترازویی بسیار بزرگ بود به گونه ای که وقتی هر دو کفه ی آن از غله پر می شد ، یک نفر که از بقیه زورمند تر بود ، قادر به بلند کردن آن بود . غله خواه نا خواه باید وزن می شد تا زکات آن در همان جا جدا شده و به تهی دستان برسد . اگر کسانی با شراکت غله کاشته بودند یا این که بازیاری می کردند ، سهم هر کسی را جداگانه می ریختند . برای شمارش تعداد کفه های ترازو ، هر بار که یک کفه را وزن می کردند و می خواستند خالی کنند ، کسی از اهالی روستا ، در مدح چهارده معصوم شعر می خواند . اولین زنبیل که ریخته می شد ، مرد شمارشگر در مدح امام اول شعرش را با آواز سر می داد . هنگام تمام شدن وزن دومین کفه ی ترازو ، شعری درباره ی امام دوم خوانده می شد و بدین ترتیب ، به همین طریق پیش می رفت و برای تمام مراحل وزن کردن غلات ، شعر های مخصوص مذهبی وجود داشت و پایان تمام شعر ها ، به صلوات بر محمد (ص) و آل محمد (ص) ختم می شد تا این که کار وزن تمام شود . شب وزن غلات ، همیشه برای بازیار شبی خوش نبود چرا که شب حساب و کتاب با ارباب هم بود . کسانی که زمین از خود نداشتند و زمین های ارباب را می کاشتند و بازیاری می کردند ، برای اداره ی زندگی خود در طول دوران کاشت ، داشت و برداشت ، از « کارخدا » ( صاحب زمین ) پول یا جنس قرض می کردند و شب خرمن کشان ، وقت پرداخت و حساب و کتاب بود . به همین جهت ، ارباب حساب بازیاران رابا سهم غله ی او تسویه می کرد . پس از حساب و کتاب بازیار با کارخدا ، کسانی بودند که با کمتر از 10 کیلو غله به خانه می آمدند . گاه پیش می آمد که پس از حساب با صاحب زمین ، مقداری کروشه برای بازیار باقی می ماند . برخی از بازیاران نیز پس از محاسبات خود با ارباب و صاحب زمین ، با دست خالی به خانه برمی گشتند   .





تاریخ : پنج شنبه 93/9/13 | 12:10 عصر | نویسنده : بنارانه | نظرات ()
.: Web Themes By Akj :.