سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بنارانه

شهید علی زاهدی یکی از افتخار آفرینان میدان جهاد درمقابل دشمنان بود . وی در آبان ماه 1364 ، درحمله ی ناجوانمردانه ی عراقی ها به جزیره ی خارگ ، به شهادت رسید . به منظور گرامی داشت یاد وخاطره ی او ، این شماره را به روان پاک او تقدیم می کنیم :

_یکی ازدوستان صمیمی وقدیمی علی که خاطرات زیادی رادردوران های مختلف باهم داشته اند به ذکریکی ازخاطرات خود می پردازد: باشروع جنگ تحمیلی من وعلی دربسیج ثبت نام نمودیم وعضوپایگاه شهیددستغیب خارگ شدیم.وقتی هواپیماهای عراقی به جزیره خارگ و نفتکش ها حمله می کردند واسکله ها رابمباران می کردند من وعلی آمادگی خودرابرای کمک به اطفاء حریق اعلام می کردیم. یک روزکه ما درسنگر بودیم ازفرماندهی ناحیه مقاومت آمدند وگفتند مابرای دریا احتیاج به نیرو داریم. من وعلی ومجموعا 15نفراعلام آمادگی کردیم. یک کشتی نفتی ایران درنزدیکی جزیره فارسی موردهدف راکت هواپیماهای دشمن قرارگرفته بود. باید آن را نجات می دادیم. شبانگاه با سه یدک کش باتمامی امکانات برای خاموش کردن کشتی به راه افتادیم . نزدیکی های صبح به کشتی که درآتش شعله ور بود رسیدیم. متوجه شدیم عده ای خارجی کشتی رابه سوی دبی می برند. علی به فرمانده گفت: بگو تا کشتی را رها کنند. فرمانده با آنها صحبت کرد که شماباچه مجوزی کشتی ما را باخود می برید؟ آنهاگفتند مازحمت کشیده ایم وحق الزحمه ماراباید بپردازید وگرنه کنار نمی رویم. یکی ازبچه ها که انگلیسی بلدبود به آنهاگفت که این ها بسیجی هستند وحرف های شما برای اینها فایده ای ندارد.علی به ناخدای یدک کش گفت: مسیرکشتی را به سوی جزیره برگردانید. همزمان که کشتی   به سوی خارگ می رفت ما هم مشغول خاموش کردن کشتی بودیم. پس ازانجام این ماموریت یک روزعلی نزد من آمد وگفت فرداعازم چاه های نفت هستم. به اوگفتم فعلا نرو. گفت این قدر برای رفتن خوشحالم که درپوست خود نمی گنجم. فقط آمده ام ازشما خداحافظی کنم و وصیت هایی به شما دارم. یکی اینکه مرا حلال کنید ودوم نگذارید خون شهیدان پایمال گردد. سفارش آخرم این است: به پدر ومادر ودوستان و هم محلی هایم بگویید که حلالم کنند. به علی گفتم چقدر ترسو هستی؟علی گفت بعداز20سال هنوزمرانشناخته ای! گفتم چرا؟گفت من فقط ازخدامی ترسم. علی می گفت اگرموشک یا هواپیما رادیدم که به سوی ما می خواهد حمله کند من قبل ازحمله خود رادر دریا می اندازم وشنانیزبلد م. بعدامی توانم نجات پیداکنم. وقتی سکوی نفتی مورد حمله قرارمی گیرد، شهیدمی خواهدخودرابه درون دریا بیندازد ولی قبل ازآنکه دردریابیفتد، به پایه ای که طناب کشتی رابه آن می بندندبرخورد می کند وبعدازچند دقیقه شهید می شود.

برادرش جمشید درباره ماهیگیری شهید می گوید:علی درماهیگیری رزق وروزی خاصی داشت. هروقت به ماهیگیری می رفت بادست پر برمی گشت. سالها قبل پدروعمویم کارلوله کشی آب چاه های نفت منطقه خشت رابرعهده داشتند وما هم بعنوان کارگر مشغول به کار بودیم. شهید هم راننده تراکتوربودند. یک شب به کنار رودخانه رفتیم وهریک ازما جداگانه قلاب ماهیگیری رادرآب انداختیم. صبح که علی رفت تاقلاب را ازآب درآورد، متوجه شد که قلاب خیلی سنگین است. پدر راصدازد. رفتیم به کمک او. دیدیم قلاب یک ماهی به اندازه حدود12کیلوگرم گرفته است واین برای ما خیلی جالب بود. وآقای مسلم جعفری می نویسد : خدابیامرزدش یک سیم سیار برق، برای آرامگاه بنار خریدچون آن موقع هرکس می مرد، بالای سر قبرش چادر می زدند وچند شبانه روز قرآن می خواندندوآن سیم سیار برای اولین کسی که استفاده شد برای خود اوبود.خدا شفاعت شهدا علی الخصوص علی زاهدی را درآن دنیا شامل حال همه گرداند. /روحش شاد و یادش گرامی باد

 





تاریخ : چهارشنبه 90/8/4 | 7:49 صبح | نویسنده : بنارانه | نظرات ()
.: Web Themes By Akj :.