سفارش تبلیغ
صبا ویژن

چندروزپیش که می خواستم به مدرسه بروم دربین راه کمباین هایی رادیدم که همجوار«آقامحمدترک» نزدیک «صفی آباد»درحال دروکردن مزرعه هابودند. به خانه برگشتم وبرآن شدم که مقاله ای درهمین رابطه بنویسم. جیلم درگویش مابه معنای دروکردن می باشدودردشتستان ومناطق همجواردراردیبهشت ماه زمان آن فرامی رسد. درسال هایی نه چندان دوراین کاربه وسیله ی یک داس ساده که تیغی قوس شکل وبدون دندانه داشت، صورت می گرفت. اهالی بنار، زمانی که آهنگرهای مهاجربه روستامی آمدندوبه صورت موقت اسکان پیدامی کردند، نزدآنان می رفتندوبایک تکه فولاد، برای خودداس تهیه می کردند. نحوه ی ساخت آن به این صورت بودکه آهنگرکه به آن« بُراقی» هم می گفتند، آهن یا فولاد رادرکوره ی داغ می گذاشت(جنس آهن بیشترازسوهان فرسوده یاشکسته بود)سوخت کوره که یااززغال چوب یازغال سنگ بود، براثروزش بادمصنوعی که آهنگرباچرخاندن چرخی پره دارایجادمی کرد، حرارتی ایجادمی نودکه آهن موردنظررامی گداخت ونرم می کرد. آهنگرباانبرآهن راازکوره بیرون می کشیدوبرروی سندان قرارمی داد. باچکشی مخصوص آهن سرخ شده رامی کوبید وبامهارت به آن شکل می داد. دسته ای ازچوبِ کـُنار، برای آن آماده می نمودوبا2میخ پرچ ،آن رابه تیغه وصل می نمود. برای استحکام بیشتریک ورق حلبی هم دورتیغه ودسته محکم می پیچاندکه باهمان دومیخ پرچ دوردسته بسته می شدند.سپس باسوهان داس راتیزمی نمودند. درخیلی ازاین منازل، هنوز ازاین نوع داس هاکه به «داس جیلمی» معروف بودند، دیده می شود. دراین اواخرهم جهت جمع کردن« کلور» وریختن آن هادردهانه ی خرمنکوب، ازاین داس هااستفاده می شد.این نوع داس تیغه اش هم دوتکه است وبادومیخ پرچ به هم متصل است. نحوه ی بریدن آن هم به این ترتیب است که دروگر، داس رابه ته ساقه های گندم می گذاردودرحالی که وسط ساقه هاراگرفته ، داس رامحکم به طرف خودمی کشندوبایک ضرب، آن ها راقطع می کند. کشاورزان ابتداجو رامی بریدند، زیرامقاومت آن دربرابربادِگرم ، کم بودودانه ها ازخوشه جدامی شدندومی ریختند وصبح هابیشترجوهارامی بریدندچون رطوبت برآن نشسته بودودانه هایش نمی ریخت وگندم هاراعصرهادرومی کردند(واین زمانی بودکه به ناچاربایدهردوراهمزمان می بریدند). کسانی که درومی کردندهریک مسئولیتی داشتندوبه نام هایی لقب گرفته بودند. به نفری که ازهمه بهتروبیشتردرومی کرد وکارمدیریت مزرعه رابه عهده داشت، دهدارمی گفتندکه مثلاً زمان ومیزان درورا، دریک روزتعیین می کردوهمچنین دستورخوردن صبحانه وناهار. مزرعه راهم به چندقسمت تقسیم می نمودکه به هرقسمت،« برون »می گفتندوهر«برون» رایک نفربایددرومی کرد.درمحل وقتی که می خواهندبه شخصی بگویندکه خیلی خسته وتشنه است یاآب زیادبخورد، می گویند: «مِی پس ِ برون بیدیه؟» واین نشان دهنده ی این است که این کارتاچه اندازه مشکل وطاقت فرسابوده است.قدیمی هامی گفتندهرکس دو«برون» راببُردوآب نخورد، قابل تقدیراست وواقعاً طاقت داروشاخص است. شخص دیگری که درزیردست «دهدار»قرارمی گرفت،« وزیر»نام داشت. «وزیر»هم مانند«دهدار»، بایدچالاک وزرنگ می بودوباقدرت وسرعت بالایی جیلم می کردوبه نوعی بادهداررقابت می کردواگردهدار2ردیف «بافه» (دسته های بریده شده ی گندم)صف می داد،« وزیر»هم بایدسعی می کردکه خودرابه اوبرساندودوردیف راببُردوصف بدهد. بعضی موقع که دهدارمی خواست قدرت خودرابه رخ وزیربکشد، ازوی سبقت می گرفت وپس ازچندمتربه صورت قوسی،  گندم های جلوی وزیرکه برعهده ی وزیربودرادرومی کردوبه اصطلاح می گفت که سرت رابریدم. اگرچه به شوخی این رامی گفت ولی باعث ایجادانگیزه جهت تسریع درکاردرومی شد. نفربعدازوزیرکه درکنارش درومی کرد، و، زیردست وزیربودودروگری عادی محسوب می شد ، شخصی بودکه به وی« میرکلور» می گفتند. وی علاوه بردرو، مسئولیتی داشت که دراصل به آن« بنه کش »هم می گفتندووقتی بافه ها، تعدادشان زیادشده بود، وی به کمک دیگران بافه ها راجمع می کردودربنه می گذاشتندوبرالاغ می بستندوآن رابه خرمن جامی آوردندکه کارآوردن رابه تنهایی فقط «میرکلور»انجام می داد. میرکلورمسئولیت پرکردن مشک های آب راهم برعهده داشت. علت نامیدن وی به میرکلوراین بودکه به علت قرارگرفتن این شخص درحاشیه ، یعنی قسمتی که روزقبل دروشده بود، وکلوربود، این شخص بایداین مسیر، که یک سمتش گندم زاروسمت دیگرش کلوربودرادرومی کرد.

 





تاریخ : چهارشنبه 90/2/28 | 1:15 صبح | نویسنده : بنارانه | نظرات ()
.: Web Themes By Akj :.