سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

خبری

خبری

پاییز

ازنیمه دوم مهر ماه ، شب ها هوا اندکی تغییر می کند و در آبان ماه ، تغییرات جوی را در تمام طول شبانه روز می توان احساس کرد . دراین تغییرات ، اندک رنگ زرد را در برگ های سدر(کـُنار) مشاهده می کنیم که شروع پاییزی کوتاه و گذران  را خبر می دهد . پاییز فصل امیدواری هاست . در این فصل ، هم مردم مجالی می یابند تا از چنگ گرما بگریزند و هوای مطبوعی را تجربه کنند ، هم فصل کاشتن غلات و آغاز بارش هایی است که تمام زندگی مردم روستا به آن وابسته است . با فرا رسیدن پاییز ، اندک اندک شب ها زمینه ی نشستن کنار چاله ی آتش نیز فراهم می شود.


زمستان

آذرماه  ، آغاز زمستان است . هر چه به زمستان نزدیک تر می شویم ، هوا مطبوع تر می گردد . زمستان زودتر از تقویم  رسمی  می آید اما سرمای استخوان سوزی ندارد . سرمای زمستان هنگامی است که باد شمال بوزد تا سرمایی بر پوست بنشاند و به محض این که پناه بادی یافت شود ، سرما هم دست برمی دارد . زمستان فصلی است که همه ی جمعیت کشاورز بنار انتظارش را می کشند چرا که نام زمستان با  باران گره خورده است  .  دی ماه ، سردترین ماه سال است و نسیم های عصر گاهی ، مردم را در کنار دیوار ها می کشاند تا آتشی روشن کنند و با هم گپ بزنند  . گذشتگان نیز  شب ها دور چاله می نشستند و روات می کشیدند.

پیش از این ، در زمستان بنار، بر اثر سرمای زیر صفر درجه ، آب های درون سطل ، ذرات شبنم روی علف ها و خارها و حتی لایه ی بالایی آب های گوراب ها ( گرو ها )  یخ می بست و در واقع در محیط روستا ، « سوم » می نهاد.

در سحرگاهانی که سُوم ، سطح  زمین های مرطوب و آب ها را سفید می کرد ، سرما بسیار سوزنده بود و هر چیز نمناکی نیز یخ می بست . گاهی در آن شب ها ،  یخبندان  به گونه ای بود که  آب  « گروِ شووه » ، با وجود چند متر ارتفاع ، منجمد می شد . در آن روزگار ،  افراد میان سال و مسن ،  بدون استثنا پالتو می پوشیدند و کلاه نمدی بر سر می نهادند . در این فصل هنگامی که باد نباشد ، روزهای آفتابی بسیار دلپذیر است .



« پاییزش دلچسب ست . نسیمی که از لا به لای تنه نخل ها به آبادی می وزد تن را جلا می دهد و پوست را بیدار می کند . احتیاج چندانی به شال و کلاه نداری . حتی سرمایش وقتی که بادی را هم با خود دارد ، آن چنان استخوان سوز نیست ، همان سرمایی که آن وقت ها بار هیزمی که از کوه و کمر بریده می شد و بر گرده ی الاغی گوشه ی حیاط می افتاد  چاله ای را روشن می کرد و اتاق و دست ها گرم می شدند  ، از تن می گریخت . ... پاییز فصل کاشتن است ...  » نصرالله احمدی . پشت بیدستان . صفحه ی 44

حساب ها ی مردم  بیشتر بر اساس ماه های : قوس ، عقرو( عقرب ) ، عید ، دوعیدون ، حاجیون ، مولید اول ، مولید دوم  ، چله ، حوت و ....  است . ماه های خورشیدی چنین است : فروردین ، اردیبهشت ، خرداد ، تیر ، مرداد ، شهریور ، مهر ، آبان ، آذر ، دی ، بهمن و اسفند . که به ترتیب مساوی است با : حمل ( بره – قوچ )  ، ثور ( گاو نر )  ، جوزا  ( دو پیکر ) ، سرطان  ( خرچنگ )، اسد ( شیر ) ، سنبله ( خوشه ) ، میزان (ترازو ) ، عقرب ( کژدم ) ، قوس ( کمان – کماندار ) ، جَدی ( بزغاله نر ) ، دلو ( آبکش ) و حوت ( ماهی ) . این ماه ها بیشتر در بنار برای زمان کشاورزی استفاده می شود .

موش و بقر و پلنگ و خرگوش شمار       زین چار چو بگذری نهنگ آید و مار

وآنگاه به اسب و گوسفند است حساب       حمدونه و مرغ و سگ و خوک آخر کار / نصاب الصبیان . علی اکبر دهخدا . امثال و حکم . جلد 4 صفحه ی 1756

چون حمل چون ثور و چون جوزا و سرطان و اسد       سنبله میزان و عقرب قوس و جدی و لوط و حوت/ ابونصرفراهی .   علی اکبر دهخدا . امثال و حکم . جلد 1 . صفحه ی 418

 به طور کلی ، مردم بنار ماه هایشان با ماه های قمری مطابقت دارد . ماه های قمری عبارت است از : محرم ، صفر ، ربیع الاول ، ربیع الثانی ، جمادی الاول ، جمادی الثانی ، رجب ، شعبان ، رمضان ، شوال ، ذیقعده و ذی حجه که  به ترتیب و مطابق با آنان این ماه ها را به کار می برند : حسین ، صفر ، عمر اول ، عمر دوم ، مولید اول ، مولید دوم ، رجب ، دودوک ، رمضان ، عید ، دوعیدون و حاجیون .  به نقل از اینترنت ، وبلاگ روستای هفت جوش .  تاریخ آل مذکور اثر علیرضا مظفری زاده و فرهنگ شفاهی مردم بنار آب شیرین .

« امروزه دیگر خبری از چاله های گوشه ی اتاق ها نیست ، منقل های شُلی ( کِلَک ) هم رفته و بخاری های نفتی و  گازی جای همه ی آن ها را گرفته اند . چاله و منقل که رفت سیب زمینی زیر آتش کردن ( آلوی شی تشی ) هم رفت و دیگر زنی خاکستر ( بلتش ) چاله اش را روی تلنگون نمی ریزد .» نصرالله احمدی . پشت بیدستان . صفحه ی 44

 [4] گرو ( گور آب ) گودالی بود که آب در آن جمع می شد و می ماند تا بالاخره می خشکید و تمام می شد . « آبگیر . گودال عمیقی که با آب باران و سیلاب پر شده باشد  . در گذشته  اغلب اهالی فرش و لباس خودرا در گرو می شستند ». پری برازجانی . سیری در گویش دشتستانی .  صفحه ی 566 / «گاورو . برکه آب ، آبشخور ، آبگیر کوچکی که گله در آن آب می نوشد ، گارو» . دکتر سید جعفر حمیدی . فرهنگ نامه ی بوشهر . جلد 2 صفحه ی 1069 

سوم  sum    :  در گویش بنار ، به یخ زدن شبنم ، آب سطل ها و آب های سطحی می گفتند . در چنین مواقعی از ترکیب « سوم نهادن » استفاده می شد مثلا می گفتند : دوش سوم نهاده بود یعنی آب ها یخ زده بودند . 

گرو شووه : معروف ترین گوراب در بنار آب شیرین که در جنوب و در کِنار  روستا قرار داشت .

 انجماد آن به گونه ای که  قالب های بزرگ یخ ، از سطح آن  قابل برداشتن بود . گاهی  برخی از افراد ، تکه های بزرگ یخ را با دیلم  از گرو کنده و به کوچه های روستا می بردند  تا دیگران را نیز در تعجب خود شریک کنند .

 





تاریخ : جمعه 99/4/20 | 10:29 عصر | نویسنده : بنارانه | نظرات ()
.: Web Themes By Akj :.