سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

خبری

خبری

فصل های سال

می توان گفت در دشتستان  ، سال دارای چهار فصل نیست یا این که مثل سایر نقاط ، چهار فصل در آن به چشم نمی آید ولی آنچه مسلّم است این است که فصل های دشتستان با زمان های رسمی که برای آن ها اعلام کرده اند منطبق نیست و طولانی ترین فصل سال تابستان است...

 

تابستان

  تابستان از نیمه ی دوم فروردین ماه آغاز می شود و تا نیمه ی مهرماه با بی مهری تمام ادامه می یابد . در تابستان ، گرما و آتش باد ها بیداد می کند و دشت و درخت را می سوزاند و تنها درختان زمختی مثل گز و کُنار  و نخل و بوته هایی مانند خاراشتر و درختچه هایی نظیر  دره (مغیلان ) می تواند در میان تش بادهای هر روزه ی پسینگاهی نفس بکشد  و زنده بماند . در این فصل شش ماهه ،  روزها هوا بسیارگرم و گاهی با نم و شرجی زیاد همراه است . در ماه های تیر ، مرداد و شهریور ، هوای روز ، کُشنده است و بادهای موسمی که به آن « تش باد » می گویند ، مردم را به ستوه می آورد . وضعیت این فصل طوری است که در طول روز ، حدود  ساعت ده صبح تا هفت بعد از ظهر از خانه نمی توان خارج شد . در شب های شرجی نیز ، حشره های موذی وجود دارند که بسیار عذاب آوراند و هر شب که باد ملایمی در سطح روستا شروع به وزیدن می کند ، مردم تا حدودی از شر این حشرات در امان اند . البته از مزیت های باد های گرم این است که  حشرات  را از بین می برد  و کمک می کند تا میوه های درختان نخل ، زودتر و یا به موقع به رطب و خرما تبدیل شود  .  در دهه های گذشته شدت گرما و نبود برق باعث شده بود تا برخی از مردم در حیاط خود کپر بسازند  و روز ها را در کپر ها به سر ببرند . آنان پشت کپرها را به صورت انبوه ، خاراشتر می زدند و خارها را درپسین تش باد ، با آب ، خیس می کردند شاید لحظاتی کوتاه بادخنکی را حس کنند. برخی  افراد هم که روزها درون خانه های خشتی  می خوابیدند ، درِ ورودی خانه هایشان را باز می گذاشتند تا جریان باد از در و پنجره ، باعث تغییر شود و باد ، پوست نمناک از عرقشان را بنوازد. برخی دیگر نیز ،  در دیوار خانه هایشان ،  دریچه هایی هم سطح زمین تعبیه می کردند تا باد از آن ها عبور کرده  و در خانه جریان یابد . نمونه ی بارز این گونه بادگیرها را در  منزل باقر شجاعی فرزند احمد  دیده بودیم  . مردم دراین فصل اعم از زن و مرد و خرد و کلان ، روزها به رودخانه پناه می بردند و پاره ای از شب ها نیز برخی از مردان به آب رود می زدند  تا به هر طریق ممکن حتی به طور موقت ، شرّ شرجی و گرما  را  از خود دور کنند . زنان نیز از چاه آب می کشیدند و روی خود می ریختند تا سراپا لباسشان خیس شود و از شدت گرما بکاهند . در این فصل ، روزها از زمین و آسمان آتش می بارد و براثر نور و تابش آفتاب ، بیابان های اطراف شکل سراب به خود می گیرد . اوج گرما و شرجی در مرداد است به گونه ای که برخی از پیشینیان ، به طنز به جای مرداد ، مردال می گفتند که در گویش بومی بنار ، معنای مردار می دهد و منظورشان کشنده بودن گرمای این ماه است .  درشب های مرداد ، آنگاه که رطوبت و  شرجی بر روستا خیمه زده باشد و هنگامی که در آن هوای دم کرده ای که برگ نخلی به دست باد نمی جنبد ، فرصت مناسبی برای هجوم حشرات فراهم می آید . در قدیم هجوم حشرات موذی آنچنان بود که بیش از گرما ، به مردم آزار می رساند . مُروُک ( پشه ) و پِرتوُک (کک ) مردم را جان به لب می کرد به گونه ای که برای در امان ماندن خود و حیواناتشان ، هر غروب که اوج هجوم مروک ها بود ، از کاه و تپاله ی حیوانات و زواید دیگر ، آتش می افروختند و آن را نیم سوخته خاموش و خفه می کردند تا دود برخیزد و در پناه دود ، از شرّ آن حشرات در امان بمانند . این کار را « کـِلَه دید » می گفتند .  معمولا مردم دراین حالت نیز هر کدام دستمال یا باد بزنی در دست داشتند و هنگامی که حشرات ، جاهایی مثل کمرشان را نیش می زد ، چون دستشان به آنجا نمی رسید ، با آن وسیله ، حشره را دور می کردند و این کار بی وقفه ادامه داشت . از طرفی گرما  مردم را  مجبور می کرد تا   شب ها را بیرون از خانه ها بگذرانند . به همین دلیل معمولا در هر حیاط ، یک مهتابی ساخته می شد و مردم روی آن می خوابیدند . مهتابی انبوهی از خاک انباشته ی  مرتفع و مسطح بود  . برخی از افراد نیز روی خانه ها می خوابیدند . خوابیدن روی خانه ، عموما به مردان اختصاص داشت . چون گرمای وحشتناک ، مانع از آن بود مردم به راحتی به خواب بروند ، بیشتر مردم تا دیرگاه بیدار می ماندند و بعد هم گیج می شدند به گونه ای که پس از خواب رفتن ، بیدار کردنشان مشکل بود .  در برخی از خانه ها خوابیدن روی لوکه ی چوبی بلند نیز  امکانی  بود که باز هم برای مردان مهیا بود . بعد ها نوعی لوکه ی تخت مانند ،  با ارتفاع اندک نیز در حیاط ها ساخته شدکه تمام افراد اعم از زن و مرد و کودک توانستند از آن استفاده کنند . این نوع لوکه نیز در واقع به خاطر آن بود تا افراد خانواده از شر حشرات گزنده ای مثل عقرب ، رتیل و مار در امان باشند . فضای آزاد زیر آن باعث می شد که هم هوا جریان داشته باشد  و هم جانوران از زیر آن عبور کنند و بگذرند . به چنین لوکه ای « تـَمپلی » می گفتند .  ادامه دارد



 استاد علیمراد فراشبندی در باره ی هوای برازجان مطالبی می نویسد که برای تمام دشتستان صدق می کند : « ... به واسطه ی مجاورت با خلیج فارس که هوای آن بسیار گرم و خشک و ناسالم است ( خشکی هوای این ناحیه به علت بادهای گرم سوزانی است که از دشت های بی آب و گیاه عربستان و افریقا می وزد ) در تابستان فوق العاده گرم و سوزان مخصوصا موقع ظهر و وزیدن باد گرم و اوقاتی که گرد و غبار زیادی فضا را می گیرد کاملا طاقت فرسا و ناراحت کننده است . البته در اوایل تابستان در شب هوا نسبتا خوب و باد گرم هم اصلا نمی وزد و صافی هوا چنان است که در شب درخشندگی ماه و ستارگان در آسمان چندین برابر نقاط دیگر است . .... لیکن در مرداد ماه که حداکثر گرما در این ماه می باشد  شب ها نیز زیاد گرم است ( در نیمه مرداد ماه دیگر باد نمی وزد و سرتا سر آسمان ابر و مه به زبان محلی کوار را می گیرد  . ... هوا ... در فصل تابستان روزها بسیار گرم و کسل کننده است و اواخر این فصل یعنی شهریور ماه گرچه درجه حرارت کمی پایین تر است و بخصوص شب ها ملایم تر از مرداد ماه بوده و به این جهت بهتر می توان تحمل نمود ولی به واسطه ی نزدیکی به خلیج فارس شب ها و بعضی از روزها کمی مرطوب است و همین گرماست که موجب رسیدن خرما می شود ( اهالی وقتی که هوا مرطوب است می گویند هوا خبیث است چه با این که رطوبت هوا اندک است در عین حال به خصوص در روز بسیار بد به طوری که شخص در خود احساس خفقان می کند و علتش هم بی مهری طبیعت یا هماهنگ نبودن طبیعت یعنی نتیجه تاثیر دو عامل مهم ، تابش شدید آفتاب و رطوبت هواست که دست به دست هم داده اینطور عرصه را به مردم تنگ می کنند . انصاف را جا دارد که چنین هوایی را خبیث بلکه از خبیث هم بالاتر بگویند . بدی هوای این ناحیه در تابستان به واسطه ی وزش بادهای گرم و سوزانی است که از صحاری و ریگستان های بی آب و گیاه می وزد و هوا را بی نهایت گرم و زمین را چون آهن گداخته تفتیده می کند . در این موقع باد هم اصلا نمی وزد ولی در سایر فصول یعنی فصل های پاییز و زمستان و بهار هوا معتدل است . در زمستان گاهی هم  به واسطه وزش بادهای شمالی هوا سرد می شود ... » علیمراد فراشبندی . تاریخ و جغرافیای برازجان یا سنگر مجاهدین . صفحه های 18 و 19 و 20

  « ... به طور کلی فصول اربعه در برازجان بنا به اقتضای اوضاع و احوال جغرافیایی آن محیط مرتب نبوده . تابستان و زمستانش بیشتر از فصل های پاییز و بهارش هست . بدین معنی که فصل تابستانش به تدریج از اواسط اردیبهشت ماه شروع و تا اواخر مهرماه ادامه دارد ( در مهر ماه هوا گاهی اوقات گرم گاهی به واسطه وزش باد شمال ملایم است ) زمستانش هم بعضی اوقات از اوایل آبان ماه  ( بستگی به نزول باران دارد ) شروع می گردد و تا آخر اسفند ماه پایان می پذیرد . روی هم رفته تابستان آنجا به حسب گرمی هوا بیش از سه فصل دیگر است . .. در اوایل برج عقرب ( آبان ماه ) که اول زمستان آنجا ( البته در صورت باریدن باران ) محسوب می شود پس از نزول یکی دو باران تمام زمین های آنجا سبز و خرم و مستور از گیاه شده طلیعه بهار نمودار دشت و دمن وکوه و صحرا سبز و خرم می شود . گیاه های خوشبو و گل های رنگارنگ طبیعی مخصوصا نرگس و شب بو سر از دریچه ی خاک به در آورده از روائح معطر و فرح انگیز خود روح را نشاط و دیده را طرب می بخشد . بنابراین می توان گفت در برازجان به حسب اوضاع جوی  مدت فصل واقعی پاییز طبق محاسبه فرضی پانزده روز الی یک ماه و فصل حقیقی بهار هم یک ماه الی یک ماه و نیم طول می کشد . خلاصه جریان چهار فصل در برازجان روی اصول صحیح و روش منظمی نبوده وضع بخصوصی دارد زیرا یکماه از فصل بهارش گذشته تابستانش نمودار و یک ماه اول پاییزش هم جزء تابستانش می باشد و هم چنین یک ماه یا یک ماه و نیم از فصل پاییزش گذشته بهار آنجا شروع می شود   و یک ماه و نیم از پاییز و تمام زمستانش جزء بهارش هست . باید گفت برازجان دارای تابستانی طولانی و گرم و بهار و پاییز و زمستانی کوتاه و معتدل می باشد . » علیمراد فراشبندی . تاریخ و جغرافیای برازجان یا سنگر مجاهدین . صفحه های 20 و 21

« ... گرمایی که باید خارک ها را خرما کند  دمار از روزگار آدم در می آورد . ساعت هشت ، نه صبح  تا نزدیکی های غروب آفتابش داغ است ، اما اگر نفس بادی بیاید و یا در سایه نخلی بنشینی و نرمک بادی هم زیر پره ی گوشَت بخورد حالت را جا می آورد و عرق تنت را خشک می کند . ....   فصل گرما ، اگر نتوانیم نام تابستان را هم بر آن بگذاریم ، بیشترین سهم را از روزهای سال می برد . حداقل از نیمه دوم اردیبهشت که پنکه ها آهسته آهسته شروع به چرخش می کنند و بعد کولرها به کمکشان می آیند تا اوایل آبان ماه که پنکه ها و کولر ها از پای می افتند ، گرماست .... » نصرالله احمدی . پشت بیدستان . صفحه های 43 و 44 

 « آب و هوای این جلگه در چندین ماه از سال چنان گرم و سوزان است که افرادی در حین گذر از این مسیر جان خود را از دست می دهند . » لوئیس پلی. میرمهنا و شهر دریاها . ترجمه حسن زنگنه . صفحه ی 88

 « در چهار زاویه ی آن تنه های نخل ، مانند ستون قرار داشت . ستون ها با چوب هایی به هم اتصال یافته و اسکلت بنا را نگاه داشته  دیوارهای آن با شاخه های نخل به وسیله طناب های حصیری به یکدیگر پوسته بودند . در موقعی که هوا زیاد گرم شود ، سِکنه آب زیاد بر روی بام می ریزند تا هوای داخل کلبه خنک شود که به آن کپر می گویند . دیوار کَپَر را نوعی گیاه با نام محلی ( خارِ اِرو ) همان خاراُشتر می پوشانند . بدین سان با وسایل و لوازمی بسیار ابتدایی نوعی کولر آبی می سازند و از گرمای تابستان می کاهند . » فاطمه حسن عالی . پژوهشی در فرهنگ و آداب و رسوم اهرم تنگستان . صفحه ی 30

 « ... در سواحل خلیج فارس ، به علت اقلیم گرم و نمناک به ویژه در ماه های گرم سال ، وظیفه تهویه این است که با به جریان انداختن هوا در اطراف بدن ، عرق جمع شده بر روی پوست به سرعت تبخیر شود و این گونه ، باعث کاهش موثر دما شده  و شرایط آسایش را فراهم سازد . .. » عبدالحسین کنین . بادهای محلی استان بوشهر . صفحه ی 66

 « ... در یک روز سه نفر از ناوبان های این شناور به علت نوعی گرما زدگی از پای در آمدند و افسری که صبح مراسم تشییع جنازه ی هم قطارانش را به جای آورد ، خود قبل از فرا رسدن شب ، به حال اغما فرو رفت . تعداد دیگری از افسران هم دچار نوعی گرما زدگی شده بودند . » جیمز  بیلی فریزر. میرمهنا و شهر دریاها . ترجمه حسن زنگنه . صفحه ی 45

کله دید : دود غلیظ و تیره . این واژه ممکن است مرکب از ( کله = مخفف کله  = خیمه ) + ( دید = دود ) باشد . در این صورت یعنی خیمه ای از دود

مهتابی : سکوی بزرگ جلو اتاق ها برای نشستن  در تابستان ، بهار خواب .دکتر سید جعفر حمیدی . فرهنگ نامه ی بوشهر . جلد 2 صفحه ی 1224

 نقل است که شبی اسد زمانی فرزند مراد روی دروازه خوابیده بود که بر اثر پیچ وتاب خوردن در خواب ، با لحاف  از بالای دروازه به کوچه افتاد و جالب این که بیدار هم نشد .

لوکه  lowke  تخت مانند بزرگی است با پایه های بلند که روی آن را سجم ( شاخه و برگ نخل است که آنها را سر و ته کنار هم قرار داده و با طناب به هم وصل کنند . ) می پوشانند .  از لوکه امروزه در مزرعه  و سابق بر این در خانه هم استفاده می کردند . پری برازجانی . سیری در گویش دشتستانی . صفحه ی 590  /  تخت یا عرشه ی بلندی که بر روی چهار یا شش پایه چوبی درست می شود  و به طور دسته جمعی روی آن استراحت می کنند  ، غذا می خورند یا می خوابند  و با پله یا نردبانی از آن بالا  می روند  و حصار و دیواری ندارد . در قدیم لوکه می بستند  . برای رهایی از حشرات و مار و عقرب  پایه های آن را درون ظروفی پر از نفت  ، یا روغن صنعتی قرار می دادند  ، همچنین برای استفاده از هوای مناسب تر به بالای آن می رفتند که معمولا سه چهار متر از سطح زمین بلندتر بود .  لوکه را در خانه یا در باغ و جالیز می بستند ... » دکتر سید جعفر حمیدی . فرهنگ نامه ی بوشهر . جلد 2 صفحه ی 1120

 





تاریخ : پنج شنبه 99/4/5 | 6:46 عصر | نویسنده : بنارانه | نظرات ()
.: Web Themes By Akj :.