سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حاجی حقیقت

مرحوم « حاجی حقیقت» فرزند« ملاقلی» اهل وساکن« بنارآب شیرین» بود. وی دربیست وچهارم مهرماه سال 1297به دنیاآمد وچون مصادف باماه ذی الحجه بود، نام وی را«حاجی» گذاشتند.. درسن پنج سالگی وی رابه مکتب جهت یادگیری سوادنهادندوآخوندوی نیزشخصی به نام« عبدالحسین» ازاهالی «بردخون»( به نقل ازفرزندش احمدحقیقت) بود. سرانجام قرآن رادرمدت کوتاهی ختم کرد. درسن نوجوانی وجوانی به کمک پدرش به امورکشاورزی پرداخت ودرسن 20 سالگی جهت انجام خدمت سربازی به منطقه ی« جم وریز»رفت. درآن دوران نامه ای که برای پدرش ارسال می کندو این شعرراهم درآن می نویسد:

جم وجنت که جای مهوشان است                       جهنم گوشه ی دارالمیزان است

پس ازبرگشت ازسربازی واتمام آن، به« آبادان» می رودوبه عنوان لوله کش درشرکت نفت شروع به کاروفعالیت می کند. وی پس ازچندسال کاردراین قسمت سرانجام به زادگاه مراجعت نموده وتاآخرعمرزندگی رادر« بنارآب شیرین» سپری می نماید. ایشان معروف به آخوندحاجی وفردی بسیارمذهبی ودوستداراهلبیت(ع) بودندوازافراداولیّه ای بودندکه هسته ی مرکزی تعزیه رادر«بنارآب شیرین» تشکل می دادند. وی درتعزیه علاوه برکارگردانی نقش هایی مثل« زهیر»،« نصرانی» و«مشکورزندانبان »رااجرامی کردوهمیشه همراه خواندن شدیدگریه می کرد. درمجالسی که دردروازه ی منزل« شیخ علی مظاهری» تشکیل می شد، ازاعضای ثابت بودوبه شیخ علاقه ی وافرداشت. درمراسم قرآن خوانی ماه رمضان، دعای افتتاح رااغلب اوقات خودش می خواند. دوستان وی مخصوصاً خود«شیخ»، سربه سراومی گذاشتندتاعکس العمل جدی وحرف های خیلی رُک وی رابشنوندوبه قصدلذت بردن، کلی هم بخندند. خانه ی وی درهمسایگی ماقرارداشت ومن خودچندین بار شاهدبودم که اذان راکه می گفتند اوبرای نمازآماده می شدوصدای ذکروصلوات وی به گوش می رسید. همیشه« چوقه»* ای روی دوشش می انداخت ودرکوچه ومسجدوهرجای دیگری که می رفت باهمین لباس دیده می شد. اهالی روستابه وی معتقدبودندوبابروزهرگونه مشکلی درزندگی روزمره به وی مراجعه می کردندتابرایشان دعابنویسدوایشان هم باکمال میل این کارراانجام می دادند.وی مدت های زیادی مسئول نگه داری ازنسخه های تعزیه خوانی بودودرصندوقچه ی چوبی آنها راگذاشته بودویادم می آیدکه هرمجلسی که می خواستنداجراکنند، می رفتندوازخانه ی اونسخه هارامی آوردند. لازم به ذکراست که اگردرحضورش کسی قرآن می خواندوکلمه ای رااشتباه تلفظ می کرد، اوفوراً وازحفظ کلمه راتصحیح می کردوبه قاری گوشزدمی کرد. سرانجام درماه رمضان سال 1412(1370شمسی)چشم ازجهان فروبست وبه دیارباقی شتافت.خدایش رحمت کناد.

امان الله ابراهیمی- بهمن ماه 1389

__________

چوقه – چوخه، عباازپشم یانخ . صنعت چوقه بافی یاعبابافی درمنطقه بوشهرپیشینه ی طولانی داردکه حتی عمرآن به روزگارساسانی وزمان رونق وشکوفایی ریشهروتوّج وسایرنقاط استان می رسد. عبای بوشهری راخواص به یکدیگر هدیه می دادندواین کارتادوره ی قاجاروپهلوی هم رواج داشت، چنان که ایرج میرزاازدریافت عبایی بوشهری برخودبالیده است.

یک عبای نوبوشهری اعلابردوش

آسترتافته یامخمل گلدارکنم (کلیات، ص 39)

هرقدرکه نخ های عباظریف ترباشد، عبانازک تروباارزش ترخواهدبود، چنان که گاه اغراق می کردندومی گفتند یک عبای بوشهری دریک مشت جامی گیرد. این گفته نشانه ای ازظرافت ، نرمی ومرغوبیت نخ وجنس عبا است.

فرهنگ نامه ی بوشهر- دکترسیدجعفرحمیدی تهران وزارت فرهنگ وارشاداسلامی، سازمان چاپ وانتشارات 1380- صفحه ی 250 – 251/ پاورقی ازمحمدغلامی





تاریخ : جمعه 90/1/5 | 11:10 عصر | نویسنده : بنارانه | نظرات ()
.: Web Themes By Akj :.