سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مقدمه : 

 از اول محرم تا پایان روز سیزدهم محرم ، دوازده مجلس تعزیه در روستای بنار آب شیرین برگزار می شود که یک مجلس در مکان نامعلوم ، هفت مجلس در کربلا  و   بقیه در مدینه و کوفه  اتفاق می افتد . بدون آن که قصد داشته باشیم محتوای تعزیه را نقد کنیم ، حوادثی که در جریان تعزیه در بنار آب شیرین اتفاق می افتد را به طور خلاصه بیان می کنیم تا کسانی که تا کنون نتوانسته اند با دقت به شعرهای تعزیه گوش بدهند نیز متوجه ی مضمون آن بشوند . ذکر این نکته لازم است که   در شرح تعزیه ، سعی شده نکات کلیدی و مهم بیان شود و ممکن است برخی از توضیحات با واقعیت های تاریخی منطبق نباشد چون ما خواسته ایم محتوای تعزیه را چنان که هست بیان کنیم  .  همچنین مطالب ارائه شده در سال 94 در وبلاگ قرار گرفته بود که مجددا تکرار می شود . با احترام . محمد غلامی

روز یکم محرم = تعزیه ی پسر فروش ( مکان نا معلوم )

خلاصه ی تعزیه  :  شخصی تصمیم می گیرد مراسم عزاداری امام حسین ( ع ) را برگزار بکند . این تصمیم را با همسرش در میان می گذارد ولی چون پول کافی ندارند ، تصمیم می گیرند پسرشان را از مکتب برداشته و به بازار برده و بفروشند . مرد ، پسر را به بازار می برد و می فروشد . وقتی به خانه برمی گردد ، بلافاصله پسر نیز وارد می شود و اعلام می کند که شخصی که مرا به او فروختی ، امام حسین (ع) بود و اکنون مرا آزاد کرده است .

روز دوم محرم = تعزیه ی حضرت مسلم بن عقیل (ع) ( مکان مدینه و کوفه )

خلاصه ی تعزیه :   امام حسین (ع) در مدینه نشسته که قاصدی با نامه های متعددی وارد می شود و ایشان را برای رفتن به کوفه و رهبری و امامت دعوت می کند . او نیز پسر عمویش مسلم (ع) فرزند عقیل را به عنوان نماینده ی خود عازم کوفه می کند تا ضمن سنجیدن اوضاع ، از مردم به نمایندگی خود بیعت بگیرد . مسلم در بدو خروج با صیادی رو به رو می شود که صیدی دارد . او این واقعه را بد یمن می داند . لذا برگشته و مجددا عازم می شود . در کوفه ابتدا مردم به او بیعت می کنند .  اما هنگامی که با تهدید های عبیدالله فرزند زیاد که حاکم کوفه بود ، مواجه می شوند ، از اطرافش پراکنده می شوند . او نیز  به منزل هانی پناهنده شده و بالاخره پس از شهادت هانی  ، فرزندانش را نزد شریح قاضی گذاشته و خود در کوچه ها سرگردان می شود تا این که اسیر شده و در دارالاماره ، به شهادت می رسد . .  

 روز سوم محرم = تعزیه ی شهادت فرزندان مسلم بن عقیل (ع ) ( مکان کوفه )

خلاصه ی تعزیه :  مسلم بن عقیل قبل از شهادت ، وقتی اوضاع را آشفته می بیند ، فرزندانش را نزد شریح قاضی می گذارد . پس از شهادت مسلم ، فرزندان او نیز آواره می شوند . تا این که با گروهی از مخالفان برخورد کرده و دستگیر و زندانی می شوند . غذای آنان آنقدر اندک است که ناچار می شوند در زندان ، روزها را روزه بگیرند .  روزی از روزها زندانبان که مشکور نام دارد را نزد خود خوانده و خود را معرفی می کنند که ما فرزند مسلم فرزند عقیل فرزند ابوطالب عموی پیغمبر هستیم . زندانبان نیزمقداری آذوقه به  آنان داده ، نشانی راه مدینه را به آنان گفته و مخفیانه آزادشان می کند . کودکان در بین راه به نخلستانی می روند تا استراحت کنند . کنیزی سیاه برای بردن آب به نخلستان می آید و آنان را می بیند و با آنان حرف می زند . کودکان نیز خود را معرفی می کنند . کنیز فورا به خانه برگشته واقعه را برای زن ارباب خود تعریف می کند . زن که شیعه بوده ، خود به استقبالشان می شتابد و آنان را به منزل می برد . شوهر زن ( حارث ) از مردان مجلس عبیدالله است و می داند که عبیدالله برای یافتن کودکان که از زندان فرار کرده اند ، جایزه تعیین کرده لذا به جستجو می پردازد تا این که نیمه های شب ، صدای مناجات کودکان را شنیده و آنان را پیدا می کند و کنار شط برده و سرشان را می برد و نزد عبیدالله می برد و خودش نیز به جرم مهمان کشی ، کشته می شود

روز چهارم محرم = بار کنون  (  مکان مدینه )

خلاصه ی تعزیه :  محور این مجلس تعزیه ، حضرت فاطمه صغری (س) دختر امام حسین (ع) است که به علت بیماری ، در مدینه می ماند . بخش عمده ی زمان این مجلس صرف خداحافظی با اوست . پس از آن که یک مرحله ، خداحافظی مفصلی انجام گرفت ، اهلبیت به سوی کوفه حرکت می کنند . در دهه های پیش از این ، دراین بخش از شتر استفاده می شد ولی امروزه در بنار ، دراین صحنه  تنها یک اسب وجود دارد که هیچ نقشی هم ندارد .   فاطمه (س) ، تمام اهلبیت را یکی یکی صدا می زند . آنان نیز به نوبت نزد او برگشته و خداحافظی مجددی کرده آنگاه عازم سفر می شوند . آنان در بین راه به اعرابی بر می خورند . او را نزد امام فرا می خوانند . امام اوضاع کوفه را از او جویا می شود و اعرابی نیز واقعه ی شهادت حضرت مسلم بن عقیل را به عرض امام (ع) می رساند . امام جریان را با خواهرش زینب در میان می گذارد و تعزیه به پایان می رسد .

روز پنجم محرم = بار اندازون  یا حر(ع) ( مکان بیابان ها  و کربلا ) 

خلاصه ی تعزیه :  کاروان امام حسین (ع) ، مسیر خود را ادامه می دهد . از طرفی عبدالله فرزند زیاد ، حر فرزند یزید ریاحی را با تعدادی از لشکریان برای یافتن کاروان حسین بن علی (ع) روانه می کند . کاروان امام با لشکر حر ملاقات می کند و پس از تهدید ها و حرف هایی که بین آنان ردو بدل می گردد ، امام به عباس بن علی (ع) دستور می دهد تا لشکریان حر که تشنه اند را سیراب کند . پس از این کار ، وقت نماز فرا می رسد و دو لشکر به امامت امام علیه السلام نماز می خوانند . پس از آن ، لشکر حر ، لشکر امام را متوقف می کند . همراهان امام پیاده شده و امام به ساربان می گوید که اسم این زمین چیست ؟ او نیز می گوید که چند نام از جمله ماریه ، نینوا و کربلا نام دارد . امام مشتی از خاک کربلا  را می بوید ومی فرماید  که این زمین مقصد ماست و بارها را بگشایید و خیمه ها را برپا کنید . پس از این جریان ، لشکری به فرماندهی عمر بن سعد بن وقاص از کوفه به لشکر حر بن یزید ریاحی ملحق می شود . پس از گفتگوهایی که بین عمر و حر می گذرد ، وجدان حر بیدار شده و به همراه برادر ، فرزند و غلامش به اردوی امام می آید . او از کرده ی خود سخت پشیمان است و امام نیز او را عفو می کند . حر ، از امام حسین(ع) اجازه ی میدان می خواهد و اول غلام ، فرزند و برادرش را به جنگ می فرستد آنگاه خود نیز با لشکریان ابن سعد پیکار می کند و به شهادت می رسد . امام بر بالین او می آید و با دستمالی که در جیب خود دارد ، پیشانی او را می بیندد و تعزیه در این جا به اتمام می رسد    

روز ششم محرم  = تعزیه ی طفلان زینب (س) مکان کربلا

خلاصه ی تعزیه :  در این تعزیه ، حضرت زینب (س) نقش اصلی و کلیدی را دارد . در واقعه ی کربلا ، آنچه که از نظر تاریخی مورد تایید است این است که اولین کسی که از بنی هاشم به میدان رفت و به شهادت رسید ، حضرت علی اکبر (ع) بود و امام حسین علیه السلام اول از خودش و از عزیزترین کسانش شروع کرد . اما در این تعزیه ، وقتی که سپاه کوفیان و شامیان امام را به مبارزه دعوت می کند ، امام به میدان می رود . دراین هنگام فرزندان حضرت زینب ( محمد و عون فرزندان  عبدالله فرزند جعفر فرزند ابوطالب ) که دایی خود ( امام حسین ) را در میدان می بینند ، با هم مشورت می کنند و تصمیم می گیرند که به یاری امام(ع) بشتابند . امام با این تصمیم آنان مخالفت می کند و آنان نزد مادر می آیند تا واسطه شود . حضرت زینب (ع) نزد امام رفته و برای او تمثیلی از هدیه ی ران ملخ برای سلیمان را بیان می کند اما امام منظور او را از پیش می داند . بالاخره او امام را راضی می کند . در این هنگام ، حجله ی عیش برپا می شود و آنان می نشینند و اهل حرم سرور گویان بر سرشان نقل می پاشند . زنانی که نذرهایی دارند نیز می آیند و کودکان خردسال نیز می شتابند تا شیرینی ها را جمع کنند و برای دقایقی طولانی جلسه از، روال عاشورایی خارج می شود . برای این که فضای مجلس گسسته نشود ، سرور گویی تکرار می شود تا این که بالاخره این بخش به اتمام می رسد و کودکان با هم به میدان می شتابند . حضرت زینب (س) تاب نمی آورد و غش می کند . کودکان بر می گردند ولی چون مادر را نمی توانند نجات بدهند ، از امام (ع) یاری می خواهند و امام بر بالین زینب می آید و اورا به هوش می آورد . طفلان بلافاصله به میدان می شتابند .  دیری نمی گذرد که اشقیا آنان را از هم جدا می کنند ولی آنان با صدا زدن همدیگر  بالاخره یکدیگر را می یابند و درحالی که در آغوش هم هستند ، امام را صدا می کنند . امام نیز بربالین آنان می شتابند . اطفال نیز وصیت هایی با امام مطرح کرده و به شهادت می رسند . امام به خیمه گاه برمی گردد و نزد خواهر می شتابد و از حماسه ها و جانبازی های آنان و سخن هایی که گفته اند برای خواهر می گوید و مجلس به پایان می رسد

 روز هفتم محرم = تعزیه ی شهادت علی اکبر  (ع) مکان کربلا

خلاصه ی تعزیه : تقریبا در تمامی تعزیه هایی که خوانده می شود ، صحنه های مختلف و فراوانی وجود دارد که نقش های مختلفی، بدون حضور نقش اصلی وکلیدی ، اجرا دارند . برای نمونه در تعزیه ی روز عاشورا ، شمر با عمر فرزند سعد ، عابس با عمر فرزند سعد ،  فضه با زینب ،  و .... دیده می شود ولی در این تعزیه ، به جز بخش مقدمه و ابتدای آن ، می توان گفت که یک طرف تمامی گفتگوها علی اکبر است . این تعزیه یکی از طولانی ترین تعزیه ها از نظر زمان است . دراین تعزیه وقتی امام به میدان می شتابد و ندای هل من ناصرٍ ینصرنی سر می دهد ، علی اکبر (ع) برمی خیزد و از اینجا مکالمات او با حضرت قاسم فرزند امام حسن آغاز می شود و چون به توافق نمی رسند نزد حضرت زینب می روند و آنگاه هر سه به پیش امام می آیند . بالاخره توافق می شود که علی اکبر به میدان برود . او پس از اجرای مراسمی که شبیه مراسم عروسی است ، و در آن اهلبیت سرور می گویند و مردم نقل می پاشند و شیرینی های خود را متبرک می کنند و کودکان هجوم می آورند و فضای اطراف اهلبیت را به طور کامل در اختیار خود می گیرند ، از جای برخاسته و با تمامی اهل حرم یکی یکی خداحافظی می کند اما هنگامی که به سوی شهادتگاه خود می شتابد ، تازه ماجرای دیگری آغاز می شود و آن نیز مویه های لیلا مادر اوست . مادر از او می خواهد که به میدان جنگ نرود تا کشته نشود اما بالاخر علی اکبر او را قانع می کند و با کفار می جنگد و بالاخره به شهادت می رسد . امام به بالین او می آید و پیکر بی جانش را روی اسب انداخته و به در میان سینه زنی های مردم ، به طرف خیمه ها می آورد .

روز هشتم محرم = تعزیه ی شهادت قاسم ( ع ) فرزند امام حسن (ع). مکان کربلا

خلاصه ی تعزیه :  قاسم فرزند امام حسن از عمویش امام حسین اجازه ی جنگ می خواهد اما امام موافقت نمی کند . قاسم نیز قهر کرده و در گوشه ای می نشیند . صدای هاتفی که در واقع پدرش است را می شنود که می گوید به بازویت نگاه کن . او نیز نگاه می کند و یادش به نامه ی امام حسن (ع) می افتد که نوشته و از او خواسته که در عاشورا امام حسین را یاری کند . او نزد عمو برگشته و جریان را می گوید . امام حسین نیز به قاسم می گوید که پدرت به من وصیت کرده تو را داماد کنم. قاسم  نیز می پذیرد. مادر قاسم نزد مادر اکبر می رود . مادر اکبر بر بالای نعش فرزند نشسته است . بالاخره با پادرمیانی حضرت زینب (س) به برگزاری این عروسی رضایت می دهد تا در جشن حاضر شود. بعد از او،  فاطمه دختر امام حسین عروس شدن را نمی پذیرد ( همان طور که می دانیم نام چند تن از دختران امام حسین علیه السلام فاطمه و نام چند تن از پسرانش علی است .  این فاطمه با دختر دیگرش که در روز مجلس بار از آن سخن گفتیم و در مدینه ماند ، فرق دارد ) . زینب و مادرش به او اصرار می کنند و لی راضی نمی شود. به امام حسین خبر می دهند و امام خودش می آید و او را راضی می کند و عروسی آغاز می شود . باز هم نقل و شیرینی و سرور اما این بار عروس نیز وجود دارد و نقش بازی می کند . ( لازم است که ذکر کنیم در تعزیه ی بنار، تمام نقش ها را مردان اجرا می کنند و اگر در دو دهه ی گذشته ، دختری نیز تعزیه خوانده ، حتما نابالغ بوده و همراه پدر یا برادرش در تعزیه شرکت داشته است ) . قاسم و عروس به خیمه می روند و این بار شماتت اشقیا آغاز می شود و سران دشمن ، یکی یکی به امام حسین تبریک می گویند و از او می خواهند که داماش را به میدان بفرستد . دو باره امام حسن (ع) که نقش غیبی دارد ، از قاسم می خواهد که به جنگ برود . او نیز دقایقی زیاد از مجلس را صرف قانع کردن نوعروس خود می کند تا بالاخره به میدان رفته و به شهادت می رسد .

روز نهم محرم = تعزیه ی شهادت حضرت عباس (ع) – مکان کربلا

خلاصه ی تعزیه :   حماسی ترین نوحه های تعزیه مربوط به این مجلس است . ( شاه شجاعان عرب میر غضنفر فر ... )که علاوه بر آن ، از نظر ادبی نیز زیباست . دراین مجلس آنقدر شور و حماسه هست که برخی از نقش های درجه دوم و یا درجه سوم ، به هیجان این مجلس لطمه وارد می کند . درابتدای مجلس ، امام از عباس (ع) می خواهد که دراطراف خیمه ها پاسداری کند و خودش می خوابد ( شب است ) . عباس در حین گشت زنی ، یک سیاهی را می بیند و از او می خواهد که خود را معرفی کند . پس از گفتگو ، سیاهی خودش را حضرت علی (ع) معرفی می کند . از سویی دیگر ، قاصد شمر ذی الجوشن به نزد عمر سعد می رسد و خبر ورود شمر به کربلا را می دهد .  از اینجا به بعد ، تمام توجهات مردم به بیرون از میدان و به جایی که شمر در حرکت است جلب می شود . شمر نزد عمر فرزند سعد می رسد و از اوضاع کربلا سوال می کند و او را باز خواست می کند که چرا جنگ را آغاز نکرده ای . او نیز لشکر را گواه می گیرد که اولین تیر را خودش به سوی اردوی امام حسین انداخته است . چون فاطمه دختر حزام بن خالد کلابى ،  مادر عباس (ع) با شمر بن ذی الجوشن از یک طایفه بودند ، شمر برای او امان نامه آورده بود که عباس را صدا می زند و مکالمه ی مفصلی با او دارد که یکی از زیباترین بخش های تعزیه است . عباس امان نامه را نمی پذیرد و از یاری برادرش دست برنمی دارد و به خیمه بر می گردد . امام حسین (ع) که از ماجرا آگاه است از او می خواهد که جانش را نجات بدهد . عباس نیز اذن جنگ می خواهد ولی امام به او اجازه نمی دهد . عباس غمگین شده و در گوشه ای می نشیند . حضرت علی (ع) بار دیگر می آید ولی این بار از عباس می خواهد که از برادرش شکوه نکند . عباس نیز برمی گردد و با امام آماده ی رزم می شوند . شعر های این بخش از نظر ریتم و محتوا و هیجان ، بسیار زیباست . پس از مکالمه ای طولانی و چند بار وداع با اهلبیت ، بالاخره آن دو به میدان می روند . لشکر دشمن بین آن دو جدایی می افکند و عباس که به نهر علقمه رسیده ، مشک را پرآب می کند . آب ننوشیدن او درحالی که تشنه است ، یکی از صحنه های ماندگار اخلاقی را خلق می کند  ولی در بین راه که بر می گردد ، پس از قطع شدن دست هایش ، به شهادت می رسد .  امام بر بالین او می شتابد و پس از شهادت او برای اولین بار می گوید : الان قد کسر ظهری ....   

روز دهم محرم = تعزیه ی شهادت امام حسین (ع) – مکان کربلا

این تعزیه بر خلاف تعزیه های نه روز گذشته که عصر برگزار می شد ، در صبح روز عاشورا برگزار می شود . نوحه ی ابتدای آن مثل تمام نوحه های روزهای قبل ، به طور خلاصه ، وقایع تعزیه ی آن روز را بیان می کند . در ابتدای این برنامه ، امام خود را معرفی می کند و از کشته شدن خود و اسیری رفتن اهلبیتش سخن می گوید . زینب (س) که تاب نمی آورد ، نزد امام می شتابد و از او می خواهد که چنین سخنانی را نگوید . امام واقعه را به او گفته و دراز می کشد و لشکریان ابن سعد ، اطراف خیمه ها را محاصره می کنند . شمر و عمر سعد ، امام را صدا می زنند تا به میدان بیاید . زینب در مقابل سپاه کفر رفته و از آنان می خواهد تا تعرض نکنند . او به ناچار نزد امام برگشته و همراه حضرت کلثوم (س) بربالین امام خبر از هجوم لشکر می گویند . امام برمی خیزد و به آنان می گوید که همین الان در خواب نزد پدر ، مادر و جدم بودم و پیامبر به من گفت که کشته خواهی شد . امام به میدان می رود و در مقابل سپاه دشمن سخنرانی می کند . آنان مجددا  از امام می خواهند که یا با یزید بیعت کند یا به جنگ بپردازد . امام بیعت را نمی پذیرد و برای خداحافظی به خیمه می آید پس آن گاه به میدان رفته و هل من ناصرا ینصرنی سر می دهد . امام سجاد (ع) از امام می خواهد تا به میدان برود . امام نزدش برگشته و می فرماید که تو باید زنده بمانی تا سلسله ی امامت بماند . امام حسین به میدان برمی گردد . درویش صدای العطش سکینه را می شنود و کشکولش را آب می کند و نزد امام می آید ولی امام به او حالی می کند که اگر بخواهد ، می تواند همه جا را دریا کند . درویش محو معجرات او شده و در نهایت با کفار می جنگد و به شهادت می رسد . عابس در حال شکار است و آواز امام را می شنود و به یاری اش می شتابد و شهید می شود . زعفر که پادشاه جن هاست نیز با لشکریانش نزد امام می آیند ولی امام کمک آنان را نمی پذیرد . علی اصغر نیز از تشنگی بی تاب است و زنان حرم در اطرافش ناله می کنند . امام تصور می کند که زین العابدین از دنیا رفته است اما به او می گویند که علی اصغر تشنه است . او ، فرزند  را نزد کوفیان و شامیان می برد و می گوید از نظر شما اگر من گناهکار هستم ، این طفل تقصیری ندارد ولی حرمله تیری به گلویش می زند و شهید می شود . دراین هنگام تمام افراد روستا که نذر کرده اند تا فرزندشان را به دست امام بدهند و متبرک کنند ، یکی یکی آمده و فرزندان را به امام می دهند و اگر نذوراتی نیز داشته باشند ، می پردازند . امام نیز لحظه ای کودکان را به جای علی اصغر روب دست می گیرد و برمی گرداند . ( بد نیست بدانید اولین کودکی  که در بنارآب شیرین ، او را به دست امام دادند ، محمد غلامی بود . )  امام علی اصغر را پشت خیمه ها به خاک می سپارد و به میدان برمی گردد. در هنگامه ی فداکاری ها ، امام بوی مدینه را می شنود . قاصدی از مدینه می رسد . قاصد نامه هایی از فاطمه دختر امام که در مدینه مانده بود همراه دارد که به امام می دهد . امام بار آخر به خیمه می آید و با زین العابدین خداحافظی می کند اما فرزند ، این بار پدر را به علت زخم های زیادی که برداشته ،  نمی شناسد . بالاخره امام به میدان بر می گردد و پس از جدالی طولانی در گودال قتلگاه می افتد . نصرانی به دستور ابن سعد برای قتل او می آید ولی چون او را می شناسد ، به دفاع از او می پردازد و به شهادت می رسد . امام مشغول نماز می شود . دراین هنگام شمر و عمر سعد هر کدام از دیگری می خواهند که او را به شهادت برساند .تا این که امام درحالی که در سجده ی دوم از رکعت دوم نماز است ، به وسیله ی شمر ، سرش بریده می شود و نوحه خوانان روستا و سینه زنان همراه با نعش هایی که از قبل آماده کرده اند ، بر بالین او می شتابند و  سینه زنی و نوحه خوانی کرده ودر اطراف او می چرخند و تعزیه به اتمام رسیده  اما سینه زدن و عزاداری همچنان ادامه می یابد و به کوچه های روستا کشیده می شود .

شب یازدهم محرم = تعزیه ی فاطمه بیمار (س) (مرغ )– مکان مدینه

خلاصه ی تعزیه : این تعزیه در شب برگزار می شود . دراین تعزیه اگر چه محمد حنفیه برادر امام حسین و عبدالله بن جعفر شوهر زینب (س) نیز حضور دارند ، اما نقش کلیدی مربوط به فاطمه دختر امام حسین(ع)  است . وی که در مدینه مانده و در تعزیه ی صبح روز دهم محرم قاصدی از طرف او به کربلا رسیده بود ، منتظر برگشتن قاصد است .لذا مدام خانه را آب و جارو می کند و جای برادران و خواهران را به جده ( ام سلمه زن پیامبر که هنوز در قید حیات است ) نشان می دهد  . تا این که روزی مرغی روی دیوار خانه ی آنان می نشیند . فاطمه با مرغ سوال و جواب هایی مطرح می کنند و چون بال مرغ خونین است ، معلوم می شود که از مرغان دیار کربلا ست و خبر شهادت امام و یارانش را می گوید .  فاطمه ، واقعه را با جده در میان می گذارد . مادر بزرگ می گوید صبر کن چون به زودی قاصد پدرت می آید . بالاخره قاصد از راه می رسد و خبر شهادت امام را به مردم مدینه می دهد . ام سلمه برای اطمینان از وقوع قتل امام و یارانش ، نشانه ای از پیامبر دارد و آن نیز مقداری از خاک کربلا بوده که پیامبر فرموده بود : هرگاه این خاک ، خون شد ، حسین نیز شهید شده است . ام سلمه شیشه را می آورد و نگاه می کنند و می بینند که خاک به خون تبدیل شده است . در اینجا نوحه گویی فاطمه آغاز می شود و تعزیه با سینه زنی و نوحه خوانی او به پایان می رسد

 شب سیزدهم محرم - تعزیه ی دفن شهدا ی کربلا - مکان کربلا

خلاصه ی تعزیه : بدن های شهدای کربلا در بیابان کربلا افتاده و کسی از ترس ابن زیاد جرات دفن آنان را ندارد تا این که زنان یکی از طوایف عرب پیش قدم شده و جمعی از مردان را با خود همراه می کنند تا شبانه شهدا را دفن کنند . در همین هنگام امام سجاد (ع) حاضر می شود و شهیدان کربلا را یکی یکی شناسایی می کند و دستور می دهد قبر چه کسی را کجا حفر کنند . وقتی نوبت به دفن بدن امام حسین (ع) می رسد ، مادرش فاطمه (س) حاضر می شود و بر بالین امام نوحه می خواند و می رود . پس از آن ، امام نیز دفن شده و تعزیه به پایان می رسد       . 





تاریخ : یکشنبه 95/7/11 | 7:7 صبح | نویسنده : بنارانه | نظرات ()
.: Web Themes By Akj :.