سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کمتر کسی است که نامش را بشنود وخاطره ای در ذهنش تداعی نگردد . بسیار شوخ طبع وسرحال . در هر مجلسی حضور می یافت ، شادی را با خود ، همنشین حاضرین می کرد . هیج موقع غمگین در محفلی حاضر نمی شد . بسیار ساده و بی غل و غش . نه اثری از کینه و بخل درش بود و نه دشمنی . همه را دوست داشتند . کلامش بسیار شیوا و دلنشین بود و شنونده را مجذوب خویش می کرد. در هر مجلسی که حاضر می شد ، همه خوشحال می شدند . بسیاری از اقوام ، هنگام دید و بازدید و تفریح او را به همراه می بردند . او خودش ، خودش بود . شیرین و دوست داشتنی .

صفرکهنسال در چهاردهم فروردین هزار و سیصدوسی ویک , در روستای بنار آب شیرین از توابع شهرستان دشتستان متولد شد . در دوران کودکی مادرش را از دست داد و مادربزرگش سربرستی وی را برعهده دار شد . به دلیل نبود امکان تحصیل ، قبل از مدرسه به مکتب خانه ی آخوند عباس زبیری در بنار آب شیرین رفت . پس از مدتی ، مکتب خانه تعطیل شد و برای ادامه تحصیل به مکتب خانه ی آخوند مولی[مددعلی]در بنار سلیمانی رفت و سواد مکتبی را فرا گرفت .

در سن هفت سالگی برای تحصیل به دبستان مینای زیارت رفت وچون سواد مکتبی داشت ، در کلاس دوم ثبت نام شد و تا بایان سال ششم ابتدایی در زیارت تحصیل کرد . از همکلاسی های ایشان , حسن بی باک- محمد ابراهیمی- کرم خدادادی- حمید شجاعی- مرحوم غلامحسین باقری- عبدالرسول سلیمی- حاج غلام رضا بوستانی- مرحوم حسین روزبه - مرحوم حسین شجاعی- مرحوم نوشاد باقری- مرحوم اردشیر شجاعی را می توان نام برد . با وجود فقر مالی و تنگدستی فروان ، برای ادامه تحصیل در دوره ی دبیرستان همت گماشت . سال اول را به صورت متفرقه در آبپخش گذراند و ادامه در دبیرستان فرخی برازجان و دبیرستان فردوسی در رشته علوم تجربی به تحصیل ادامه داد و موفق به اخذ دیبلم گردید . در درس خواندن بسیار کوشا بود چنانکه همکلاسی هایش هر روز منتظر آمدنش بودند تا از او درس فرا گیرند . بعد از اتمام درس ، برای انجام خدمت سربازی به آموزش اعزام گردید که به دلیل تک فرزندی ، معاف شد . از آنجا که در زندگی فردی کوشا بود ، برای یافتن کار به جزیره ی خارگ رفت و پس از مدتی وارد عرصه علم و دانش شد ودر آموزش و برورش بندر لنگه در کسوت آموزگار به خدمت مشغول گردید . در همان ایام و درحالی که سوار موتورسیکلت بود ، بایک ماشین تصادف کرد و براثرشکستگی مهره های کمر و گردن ، دچار آسیب جسمی فروان گردید  ب طوری که کمرش انحنا پیدا کرد وچرخاندن گردن برایش مشکل شد . پس از گذشت حدود ده الی پانزده سال از خدمتش ، به برازجان منتقل شد ومابقی خدمت خود را در آموزشگاه های برازجان طی کرد و حدود سال 86 بازنشسته شد . در همین ایام بازنشستگی بود که چشمش مبتلا به آب مروارید شد که پزشکان به دلیل انحنای پشت و گردن ، حاضر به عمل کردنش نشدند و مدت یک سال کم بینا شد و عاقبت در نیمه شب 94/08/09 ،  در بیمارستان شهید گنجی برازجان ، جان به جان آفرین تسلیم داشت . روحش شاد و یادش گرامی  .

 با تشکر از آقایان حسن بی باک و نصرالله کهنسال که در گردآوری این زندگی نامه ما را یاری کردند .

حبیب زمانی 

94/08/11

زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست

 هرکسی نغمه خود خواند و از صحنه رود

صحنه پیوسته به جاست

خرم آن صحنه که مردم بسپارند به یاد...





تاریخ : سه شنبه 94/8/12 | 6:45 صبح | نویسنده : بنارانه | نظرات ()
.: Web Themes By Akj :.